ایران املاک | املاک ایران | املاک تهران | املاک کرج | املاک اصفهان | املاک منطقه 22
آرامگاه آریو برزن
9 شهريور 1394 ساعت 10:26 | بازدید : 208 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )
توجه  عکسها فیل ++ تر هستند،  از فیل + تر + شکن،  استفاده نمایید!!

آرامگاه آریو برزن

   پیش گفتار

      متن "آرامگاه آریو برزن" که با نام "دخمه سنگی باستانی" نوشته ام،  ترکیبی از اطلاعات و بررسی های شخصی من است،  با آنچه که در کتاب های تاریخی قرن 20 نوشته شده است.  البته موضوع آرامگاه آریو برزن،  نیاز به تحقیق و تحلیل مستقل جدید دارد.  چون جوانان باهوش علاقمند و متخصص،  دوست دارند و می خواهند موضوعات بیشتری از تاریخ ایران را بدانند،  و همچنین بمنظور ایجاد فن تاریخ نویسی نوین ایرانی،  این مقاله کوتاه دخمه سنگی باستانی را نوشتم،  و بزودی باز نویسی می کنم و ادامه می دهم.  عزیزان علاقمند،  با پرسش و نظر خود،  مرا یاری دهید.

   دخمه سنگی باستانی

      آرامگاه آریو برزن یا دخمه سنگی داو و دختر،  در منطقه حسین آباد و مراس خان رستم ممسنی،  در دامنه کوه آنا استان فارس قرار گرفته است.  در آخرین جنگ نیرو های نظامی و شبه نظامی سلسله هخامنشیان،  با نیرو های اسکندر مقدونی،  در زمان داریوش سوم،  زبده‌ ترین سربازان ایران را قبیله مردها تشکیل می ‌دادند،  و هنگامی که داریوش سوم شکست خورد،  مردم شهرستان رستم و ممسنی که مذهب مزدیی داشتند،  به رهبری آریوبرزن در دربند پارس پشتکوه رستم به مقاومت دست زدند،  و تا همگی کشته نشدند،  لشکر اسکندر ایرانی که مذهب میترایی* داشتند،  نتوانست به درون پارس وارد شود.  در دوره شاهنشاهی ساسانیان،  رستم و ممسنی بازار مهم مناطق دیگر بوده‌ است.

      آرامگاه آریو برزن در اصطلاح محلی «دی دوور» یا «دی و دوور» به معنی مادر و دختر گفته می شود،  این دخمه در ارتفاع تقریبی ۳۰۰ متری قرار دارد،  و شبیه به دخمه های دوران هخامنشیان است.  از سطح پهن و بلندی تشکیل شده،  ولی قسمت پایین آن را صاف در آورده اند،  تاریخدانان آن را مربوط به 4335 خورشیدی ایرانی می‌ گویند.  بر خلاف آرامگاه های هخامنشی در تخت جمشید و نقش رستم،  که همه از یک طبقه ساخته شده‌ اند،  آرامگاه آریو برزن از دو طبقه عالی ساخته و پرداخته شده‌ است،  که بسیاری از محققان اروپایی دربارهٔ آن نظراتی ابراز نموده‌ اند.  برخى این دخمه را مربوط به دوره ماد مى ‏دانند،  و برخى نیز آن را مربوط به یکى از شهریاران هخامنشى پیش از کوروش بزرگ مى‏ دانند.  برخى نیز این دخمه را آرامگاه آریو برزن سردار هخامنشى مى‏ دانند،  که در دربند پارس با اسکندر مقدونی مزدایی ایرانی جنگید،  جنگ های دینی تاریخ دین و آئین در ایران.

 

   عکس دخمه تاریخی شهرستان ممسنی،  که گفته می شود دخمه آریوبرزن است،  عکس شماره 5711.

      این دخمه داراى سکویى به طول ۸۰/۵ متر و عرض ۵ متر است،  که فاصله آن تا پایین دخمه ۱۰۰ متر است. مدخل دخمه در قسمت وسط قرار دارد،  و هر جانب آن داراى دو ستون به ارتفاع ۳ متر و قطر ۷۵ سانتى‏متر است. اتاقک درون دخمه ۵ متر طول و 3.45 متر عرض و 2.6 متر ارتفاع دارد.  بالاى ستون‏ها نیز حاشیه صاف و مسطح وجود دارد،  و بر فراز آن کنگره‏ هاى دندانه ‏دار هخامنشى،  بر سنگ کوه تراشیده‏ است.  در ضلع جنوب شرقى این دخمه استودان یا محل دفن مردگان قبل از اسلام قرار دارد.   این دخمه در تاریخ ۲۹/۹/۱۳۱۶ با شماره ۲۹۹ در فهرست آثار ملى به رسیده است.

   * ــ  مذهب میترایی،  توسط اسکندر ایرانی به اروپا رفت،  و تأثیر در پیدایش و شکل دین مسیحی گذاشت،  جهت اطلاع بیشتر به اینجا مراجعه نمایید.

   ارابه طلایی دوران سلسله هخامنشیان،  که در گنجینه آمودریا،  سیحون شمال شرق ایران کشف شد.  ارابه چهار اسب  متعلق به 4500 تا 4700 خورشیدی ایرانی است،   و دو نفر با لباس هخامنشی بر آن سوار هستند.  این اثر مانند بسیاری از گنجینه های تاریخی ایران بزرگ،  در موزه بریتانیا نگهداری می شود،  عکس شماره 5650 .

تندیس ها سخن می گویند

      تندیس ها بازمانده از دوران باستان،  براحتی هنوز هم دارند با ما سخن می گویند،  فقط باید دانش و درک زبان آنها را داشت،  بارها در این وبلاگ از این تندیس ها نوشته ایم.

 

   عکس ﺗﻨﺪﯾﺲ ﻧﻘﺶ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪٔ ﺑﺎﻧﻮﯾﯽ ﺑﺮﻫﻨﻪ،  ﮐﻪ ﺑﯿﻦ 3185 تا 3235 خورشیدی ایرانی،  ﺩﺭ ﺑﺎﺑﻞ ﻗﺪﯾﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ است،  ﺍﯾﻦ ﺍﺛﺮ ﺩﺭ ﻣﻮﺯﻩٔ ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ می شود،  ﻭ می گویند ﺩﺭ ﻣﺎﻟﮑﯿﺖ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ،  عکس شماره 5670.

   روز ملاله یوسف زی ــ  ملاله یوسف‌زی یا گل مکئی (زاده ۱۲ ژوئیه ۱۹۹۷ مینگوره، خیبر پختونخوا، پاکستان تبار پشتون) دختر نوجوانی مسلمانی است،  که در دفاع از حق آموزش،  توسط طالبان مورد هدف گلوله قرار گرفت.  او فعال حقوق بشر و حقوق کودکان و عضو کمپین تحصیل دختران اهل پاکستان است،  که در 9 اکتبر ۲۰۱۲ در منطقه دره سوات در شمال غرب پاکستان،  توسط گروه طالبان و در راه بازگشت از مدرسه ترور بد ذات شد،  و بشدت مجروح گردید.  این ترور با واکنش‌ها شدید جهان مواجه شده است،  ملاله در مصاحبه‌ ای با انتقاد از تندرو های خشن دینی گفته بود:  "دختران در زمان تسلط طالبان می‌ترسیدند،  به صورتشان اسید پاشیده شود،  یا توسط این شبه نظامیان دزدیده شوند."  در زمان تسلط طالبان پاکستانی بر منطقه سوات،  برخی از دختران بدون پوشیدن یونیفورم، با لباس معمولی و به صورت پنهانی به مدرسه می‌رفتند،  در حالی که کتاب هایشان را در زیر شال هایشان پنهان می‌کردند.  این دختر نوجوان گفته بود که می‌خواهد زمانی که بزرگ شد حقوق بخواند و وارد دنیای سیاست شود.

 

عکس ملاله یوسف زی هنگام سخنرانی در سازمان ملل متحد،  عکس شماره 5858 .

    سازمان ملل به پاس خدمات و تلاش های «ملاله یوسف زی» که به دلیل فعالیت هایی در خصوص حق دسترسی آزاد دختران و زنان به آموزش مورد سو قصد طالبان قرار گرفت،  دوازدهم جولای را روز ملاله نامید.  در این روز 12 جولای 2013 طی مراسمی با حضور نمایندگان جوانان و نوجوانان از او تقدیر به عمل آورد.  در این مراسم ملاله یوسف زی،  که به دلیل تلاش برای گسترش آموزش دختران هدف حمله طالبان پاکستان قرار گرفت،  سخنان خود را با نام و یاد خداوند مهربان آغاز کرد،  و از دولت های جهان خواست برای کودکان و دختران و زنان جوان حق دسترسی به آموزش و پرورش را فراهم کنند.  ملاله در سخنانی خطاب به صدها جوان حاضر در این نشست گفت:  "باید با ابزار علم و دانش به جنگ افراط گرایی برویم."

      در جریان سخنرانی ملاله،  جمعیت حاضر بارها او را تشویق کردند،  نشست این روز سازمان ملل که با حضور نمایندگان جوانان از کشور های مختلف و با هدف تاکید بر ضرورت رشد و گسترش آموزش برای جوانان و نوجوانان در جهان برگزار گردید.

   نظر انوش راوید:  در اینگونه مراسم مطابق همیشه تاریخ،  عوامل و چهره های استعمار و امپریالیسم می خواهند به نفع خود بهره برداری کنند،  باید جوانان باهوش ایران هوشیار باشند و نبرد نو پدید را بخاطر داشته باشند.

 

عکس جولیان آسانژ و ادوارد استودن،  عکس شماره 5857 .

   هنوز در غرب اشخاصی هستند،  که بخاطر انسانیت و نجات بشریت از شر و دد سرمایه داری لجام گسیخته غرب،  حاضرند از همه چیز خود بگذرند و فداکاری کنند،  و دندان های وحشی و تیز امپریالیسم بدنبال آنها غرچه کند.  سرمایه داری غرب بشدت در راه تخریب و انقراض زمین ما پیش می رود،  و هیچ چیز نمی فهمد جز پول و جنایت و خیانت،  ترفند و دد منشی.  جوانان باهوش ایران،  این قبیل اشخاص مانند جولیان آسانژ و ادوارد استودن را بشناسید،  و پیگیر آنها باشید.

 ایران قدیم ترین خاستگاه کشاورزی جهان (منبع اینترنت)

      حفاری های باستان شناسی در ایلام واقعیت های تازه ای را بر دانشمندان آشکار کرده است.  استخراج مجموعه ای غنی از اشیاء ساخته انسان و بازمانده های گیاهی از دل خاک های جنوب غربی ایران نشان می دهد که گذار انسان از شکار و جمع آوری غذا به کشاورزی در هلال حاصلخیز،  به دورانی بسا دیرین تر از روزگاری که دانشمندان تصور می کرده اند،  باز می گردد.  براساس پژوهش هایی که نتیجه آن در مجله «ساینس» منتشر شده است،  این حفاری ها واقعیت دیگری را نیز بر دانشمندان آشکار می کند:  که این تحول مهم که سبب شد تا این بخش از خاورمیانه «مهد تمدن جهان» نامیده شود،  بر خلاف تصور آنان نه در طی چند نسل و چند قرن،  بلکه به تدریج و در طی هزاران سال انجام گرفته است.

      به نوشته «ساینس» نقش ایران به عنوان مرکز پیدایش دانه های کشاورزی برای مدت های طولانی مورد بحث و تردید بود.  اما لایه نگاری و گاه نگاری های دقیق از چینه ها و بازمانده های باستان شناختی غنی در چغا گلان واقع در دشت مهران در استان کنونی ایلام نشان دهنده آن است،  که کشت گیاهان وحشی و پیدایش تیره های اهلی شده گیاهی در مدتی  بیش از دو هزار و ۲۰۰ سال صورت گرفته است.  تپه چغا گلان که قدمت آن به دوران نوسنگی بدون سفال می رسد،  اولین بار توسط محمد خلیلیان باستان شناس ایلام در فهراست آثار ملی به ثبت رسید و عرصه و حدود آن مشخص شد.

      سیمون ریهل، دیرین شناس گیاهان در دانشگاه توبینگن آلمان و نویسنده این پژوهش می گوید:  از  ۱۱ هزار و ۷۰۰ تا ۹هزار و نهصد سال پیش طول کشید،  تا اسکان یافتگان  چغاگلان،  در کوه پایه های زاگرس در ایران،  از کشت اخلاف وحشی غلات امروزی به رویاندن و پرورش نوعی گندم اهلی،  که امر یا گندم دو دانه ای نامیده می شود،  دست یافتند.  تاکنون بیشتر شواهد مربوط به خاستگاه کشاورزی از محوطه ای بین  ۷۰۰ تا ۱۵۰۰ کیلومتر در غرب چغا گولان به دست آمده است.

      به نوشته این پژوهش برخلاف روستا های کشاورزی اولیه،  که باستان شناسان از ترکیه، اسرائیل، سوریه و عراق حفاری و استخراج کرده اند،  چغا گلان روند توالی دوره های استقراری ساکنان آن را نشان می دهد و از چگونگی توسعه کشاورزی در طی قرون پرده بر می دارد.  ریهل می گوید:  «کل این روند از کشت تیره های وحشی تا رویاندن گیاهان پرورش یافته بین هزار تا دو هزار سال در چغا گلان به طول انجامیده است».

      کشف بازمانده های گیاهی در چغا گلان سندی است بر این که چگونه ساکنان این منطقه جوی وحشی و دیگر تیره های محصولات کشاورزی امروزین مانند عدس و نخود وحشی را زیر کشت برده اند.  تیره های گندم وحشی در کمتر از ۱۰ درصد کل تیره های گیاهی که تاکنون از این محل کشف شده وجود داشته است،  اما در ۳۰۰ سال آخر این دوران به ۲۰ درصد افزایش یافته است.  حدود ۹۸۰۰ سال پیش گندم دودانه ای یا گندم ریشک دار به صورت پرورش یافته آن دیده شده است.  بازمانده های دیرین- گیاه شناختی چغا گلان نشان می دهد،  که ایران قدیم ترین محل کشت و مدیریت گیاهان در جهان است.

      به گفته کارشناسان این یافته های حفاری های کوه پایه های زاگرس اکنون قالب فکری دانشمندان درمورد منشاء و پیدایش کشاورزی، دهات، شهرها و تمدن ها را دستخوش تغییری بنیادین کرده است.  در طی دهه های بسیار باستان شناسان بر آن بودند،  که آغاز کشاورزی در بخشی از منطقه هلال حاصلخیز یا لوانت بوجود آمده است.  بخشی که اسرائیل، لبنان و اردن و بخش هایی از سوریه و عراق و عربستان سعودی امروز و چند کشور دیگر را در بر می گیرد.  تصور می رفت که کشاورزی از این منطقه به سوی شرق و به ایران امروز رفته است.

      ملینا زدر، دانشمند ارشد در برنامه باستان شناسی و محیط زیست انسانی در موزه اسمیتسونین واشنگتن که در این پژوهش شرکت نداشته به لس آنجلس تایمز گفته است:  «شرق هلال حاصلخیز همواره به عنوان منطقه ای پرت شناخته می شد».  او روشن شدن این واقعیت را که قدمت کشت و آسیاب کردن دانه های غلات توسط ساکنان زاگرس به قدمت  دیگر مردمان ساکن سرزمین های لوانت بوده است،  «نشانه نوعی دمکراتیزه بودن اوضاع در منطقه»  می داند که به گفته او «نشان می دهد که همه در این امر سهیم بوده اند».

      با این حال سیمون ریهل معتقد است که ساکنان دست کم چند منطقه – از جمله غرب ایران-  کشاورزی را خودشان آموخته اند.  «هیچ مکان مرکزی وجود ندارد که همه چیز از آنجا شروع شده باشد.  برعکس مناطقی هستند که پرورش تیره های گیاهی به صورت مستقل در آن ها آغاز شده است».  تا پیش از این کشف، حفاری های بخش غربی هلال حاصلخیز،  از پیدایش کشاورزی و دام داری در ۱۱ هزار و پانصد سال پیش خبر داده بودند اما پیشینه این امر را در بخش شرقی هلال  به ۹هزار و پانصد سال پیش می رساندند.

      پس از انقلاب  ایران در سال  ۱۳۵۷،  باستان شناسان دیگر نتوانستند با شیوه ها و تکنیک های مدرن مورد استفاده در منطقه غربی هلال، به کاوش های خود در بخش شرقی ادامه دهند.  در پی بهبود روابط ایران و غرب، باستان شناسان دانشگاه توبینگن آلمان در سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ موفق شدند،  از منطقه ۱۲ هزار ساله چغا گلان بازدید کنند،  و همراه با تیم همکاران ایرانی شان در مرکز تحقیقات باستان شناسی ایران به حفاری بپردازند.  علت اشتیاق آنان برای این امر آن بود که آخرین پژوهش های ژنتیکی که بر جو و  دام های امروزی مانند گوسفند و خوک و بز انجام شده، نشان داده است که اهلی شدن آنها بیش از ۹هزار و پانصد سال سابقه دارد.

      اشیایی که از این محوطه هشت کیلومتری به دست آمده همه به طرز چشمگیری سالم بوده اند.  باستان شناسان با استقرار بر دهانه حفره ای که پیشتر توسط قاچاق چیان آثار باستانی کنده شده بود،  توانستند با سطل های ده لیتری بازمانده های مواد گیاهی و ابزار های سنگی را از آنجا بیرون بکشند.  پس از شستن مواد رسوبی از این اشیا بود که با مجسمه های انسانی و حیوانی،  استخوان های ماهیان و آب زیان،  تکه های زغالی شده جو، عدس، نخود، گندم دو دانه ای و دیگر اجداد غلات امروزی مواجه شدند.  نیکلاس کنارد،  باستان شناس در دانشگاه توبینگن و نویسنده همکار این پژوهش می گوید:  «هرگز در زندگی ام با محوطه باستانی ای به این غنا و پرباری روبرو نشده بودم».

      باستان شناسان همچنین به مقادیری کاه و سبوس غلات دست یافته اند،  که نشان می دهد مردمان غلات را خرمن کوبی می کرده اند.  در این کاوش ها ابزارهایی چون هاون و آسیاب سنگی کشف شده که نشانه تبدیل غلات به آرد و بلغور است و به برنج شباهت دارد.  یافته های چغا گلان همچنین نشان می دهد که گذار از دوران نوسنگی بدون سفال به کشاورزی روندی طولانی و تدریجی را طی کرده است.  در حینی که مردمان باستانی گیاهان وحشی را به صورتی که می خواستند پرورش می دادند،  رفته رفته و حدود ۱۱ هزار و پانصد سال پیش برخی انواع علف ها بر گرد آنها جذب شد و به رویش پرداخت.  اما باید یک هزار سال می گذشت تا گیاهان وحشی به شکل اهلی و پرورش یافته آشنای امروزی درآیند.

      این پژوهش با آن که نشانه ای بر آن است که کشاورزی در بسیاری از بخش های هلال حاصلخیز تقریبا به صورت هم زمان ظهور یافته اما نشان نمی دهد که چرا این منطقه برای توسعه کشاورزی چنین مناسب بوده است.  خانم زدر معتقد است که به خاطر وجود منابع فراوان در این منطقه مردم مجبور نبودند که برای یافتن غذا سفر کنند و می توانستند در محل ساکن شوند.  این امر سبب شد که راه هایی  برای حراست از  این منابع و افزایش نعمت ها بیابند.

      نویسندگان این پژوهش می نویسند که با این حال، این که کشاورزی چگونه در این منطقه گسترش یافت– از راه ارتباط فکری،  مهاجرت مردمان،  یا توزیع و پخش  محصولات کشاورزی- هنوز رازی ناگشوده است.  نیکلاس کنارد و همکارانش هنوز صدها نمونه دارند،  که مورد تحلیل و مطالعه قرار نداده اند.  به نوشته سیمون ریهل، نویسنده اصلی این تحقیق و دیرین شناس گیاهان در دانشگاه توبینگن،  گروه در نظر دارد به حفاری در چغا گلان ادامه دهد تا بتواند به آگاهی های بیشتری درباره ساکنان منطقه و بویژه ساختار اجتماعی آن دست یابد.

   تکامل نظریه کشاورز شدن انسان بر اساس یافته‌های جدید در ایران ــ  بر خلاف نظریه‌ های تاکنونی انقلاب نوسنگی در ۱۲ هزار سال پیش نه تنها در یک منطقه بلکه همزمان در مناطق مختلفی انجام شده است.  این نظریه بر بقایای بسیار قدیمی غلاتی استوار است که اخیرا در ایران یافت شده است.  کشاورزی تنها در یک منطقه شروع نشده،  بلکه انسان همزمان در چند نقطه به گونه‌ای نسبتا سامان‌مند به این کار آغاز کرده است.  این مضمون مقاله‌ای تحقیقی است که یک گروه پژوهشی در دانشگاه توبینگن آلمان به سرپرستی سیمون ریل (Simon Riehl) در شماره جدید نشریه علمی "ساینس" منتشر کرده است.

      تاکنون پیدایش اولیه کشاورزی در شرق منطقه موسوم به هلال خصیب (به انگلیسی Fertile Crescent که به فارسی می‌توان آن را هلال بارور نامید) امری ثابت‌ شده به شمار می‌رفت.  ولی در شرق این منطقه و از جمله ایران به دلیل برخی دشواری‌ها برای دسترسی به آن،  تحقیقی صورت نگرفته بود.  با آغاز به تحصیل یک دانشجوی ایرانی (محسن زیدی) در مقطع دکترای باستانشناسی دانشگاه توبینگن این امکان نیز فراهم شد و گروه تحقیقاتی سیمون ریل کار خود را در بخش‌هایی از کوهپایه‌های زاگرس آغاز کرد.

در روند این تحقیقات دانشمندان تحت سرپرستی ریل بقایای دیرینه غلات و حبوباتی را در ایران یافته‌اند که نشان می‌دهد بر خلاف نظریه رایج، کشاورزی تنها در غرب منطقه موسوم به هلال خصیب رواج پیدا نکرده، بلکه همزمان شرق این منطقه را نیز شامل می‌شده است.  هلال خصیب حوزه جغرافیایی داس ‌گونه‌ای است که از راس خلیج فارس تا بخشی از قفقاز و کناره‌ های دریای سیاه تا بخش غربی مدیترانه و دلتای نیل را در برمی‌گیرد و امروز بخشی از مصر و کشور هایی همچون اسرائیل و لبنان و عراق و سوریه و نیز جنوب غربی ترکیه و بخشی از غرب ایران را شامل می‌شود.  این منطقه مهد تمدن انسانی به شمار می‌رود و جایی است که انسان برای اولین بار در آن از زندگی عشایری به سوی اسکان ‌یافتگی گذر کرد.

      غلات و حبوبات یادشده در تپه باستانی چغاگلان در کوهپایه‌ های زاگرس و در منطقه مهران یافت شده‌اند.  محققان دانشگاه توبینگن در این منطقه نمونه‌ هایی از گیاهان، بقایای استخوان‌ها و ابزارهای دست‌ساز همچون وسایل خانه و هاون‌ های کوچک سنگی را جمع‌آوری کرده‌اند.  ساکنان دوران نوسنگی در این منطقه با هاون‌ غلات را خرد کرده و از طریق مخلوط‌ کردن آن با آب غذاهای حلیم‌ مانند تهیه می‌ کرده‌ اند.  این گونه رد و نشانه‌ها از دوران پیشین زندگی بشر برای محققان واجد ارزش بسیار است،  زیرا نه تنها بیانگر نوع استفاده انسان از برخی غلات است،  بلکه می‌توان بر مبنای آنها تغییر و تحول گونه‌های وحشی گیاهان را نیز شناسایی کرد.

      این واقعیت که وسایل خانه و انواعی از غلات همزمان در مناطقی دور از هم سر بر آورده‌ اند پشتوانه ‌ای برای این نظریه است که کشاورزی ابتدا تنها در منطقه‌ای محدود رواج پیدا نکرده است.  با این همه دانشمندان هنوز دلیلی برای اشاعه همزمان ایده کشاورزی و استفاده از وسایل خانگی مشابه در مناطقی نسبتا دور از هم ندارند.  فرضیات آنها این است که یا همزمان انسان‌ های مناطق مختلف هلال مستقلا به ایده مشترکی رسیده ‌اند یا مهاجرت‌ها و جابه‌ جایی آنها مناطق گسترده‌ ای را شامل می‌ شده و ایده کشاورزی را هم با خود منتقل کرده‌اند یا صرفا بذر گیاهان میان انسان‌های مناطق مختلف دست به دست شده است.

      برآوردها نشان می‌دهند که دورانی نزدیک به ۱۲ هزار سال پیش زمانی مناسب برای انقلابی تند در تاریخ بشریت بوده،  که البته بعدا روندی کند و تدریجی به خود گرفته است. در ابتدا انسان‌ها صرفا غلات وحشی و برخی حبوبات را برای مصارف غذایی جمع‌آوری می‌کردند.  اما برخی از گونه ‌های این غلات به تدریج از بین رفته‌ اند تا حدود ۹۸۰۰ سال پیش که انسان غلات،  به ویژه نوعی از گندم با عنوان علمی Triticum dicoccum  را اهلی کرد و به جمع ‌کردن و انبار بذر آنها روی آورد.  این نوع گندم در ایران به عنوان "گندم دودانه" شناخته می‌شود.  نشانه‌ها و علائمی وجود دارند که از کاشت سامان مند غلات توسط انسان و تلاش او برای افزایش محصول حکایت می‌کنند و این آغاز دوره کشاورزی مدیریت ‌شده توسط بشر است.

      به این ترتیب به تدریج پازل‌های تصویری در حال تکمیل‌شدن است که نشان می‌دهد چگونه از انسان شکارچی و جمع‌ کننده دانه‌ها و محصولات وحشی طبیعت کشاورزانی اسکان ‌یافته پدید آمد.  به ویژه مناطق اسطوره ‌ای همچون "گوبکلی تپه" در جنوب غربی ترکیه،  با دوائر سنگی‌‌ اشان در این کشف و دریافت دانشمندان نقش عمده ‌ای داشته ‌اند.  در این مناطق گروه‌ های پراکنده ‌ای از انسان‌ها از صدها کیلومتر دورتر گرد آمده و به تدریج هویت مشترکی را شکل داده‌ اند.  شاید آنها ایده‌ های جدید خود را در همین گردهمایی‌ها ردوبدل کرده‌اند.  کلاوس اشمیت، باستانشناسی که در حفاری گوبکلی تپه شرکت داشته،  بر این نظر است که انسان‌ها در ۱۱۵۰۰ سال پیش در جشن گوبکلی تپه و جشن‌ های مشابه از غلات وحشی جمع‌ آوری شده آبجو نیز تهیه می ‌کرده‌ اند.

   نظر انوش راوید:  با حساب آخرین دوران یخبندان،  و زمین شناسی آن دوران،  از 15 هزار سال پیش در حوزه آبریز خلیج فارس،  که آن موقع رودخانه ای بزرگ بوده است،  شهر نشینی و کشاورزی و دامداری و ماهیگیری پدید آمد،  و از دل آن شهر آتلانتیس افسانه گونه یادگار مانده است،  که به احتمال زیاد در زیر آبهای خلیج فارس است. ولی تمدن کهن جیرفت از 7 هزار سال پیش بخوبی خود نمایی می کند.  در مطالب فوق که از اینترنت گرفته ام،  به موارد فوق اشاره نشده،  برای همین سردرگمی در آنها مشاهده می شود:  1 ــ  آخرین دوران یخبندان و زمین شناسی آن دوران،  2 ــ  تمدن کهن جیرفت. 

اغفال کننده و اغفال شونده

     مدتی پیش خبر زیر در جهان پخش شد:

   تصاویر ماهواره‌ای که به تازگی از عربستان سعودی گرفته شده،  بیانگر آن است که سکو های پرتاب موشک در یک پایگاه موشکی تازه تأسیس کشور عربستان،  به سوی ایران و نیز سرزمین های اشغالی جهت ‌گیری شده است.  این امر بیش از هر چیز اثبات کننده اخباری است،  که از تلاش‌های جدید و جدی عربستان سعودی برای توسعه گستره فعالیت ‌های نظامی در منطقه حکایت دارد.....

      در بخش نظرات پائین این خبر چند نشریه،  دیدم جوانان زیادی نظر نوشته اند،  بنظرم همگی به نوعی اغفال خبر شده،  و فقط احساسی نوشته اند:  عربستان نمی تواند هیچ غلطی بکند،  ما قوی هستیم،  نابودش می کنیم، و یا با اهانت به ملت همسایه نوشته بودند عرب اینطور و آنطور.  در آنجا نظر زیر را نوشتم،  آن نشریات نظر مرا تأیید نکردند،  یا ترسیدند یا صلاح ندیدند،  در هر صورت بازدید وب خودم کم تر از آنها نیست،  آن نظرم را در اینجا پست می کنم.

      اصل این خبر که در جهان شایع شد،  جو سازی است،  همینکه در خبر می گویند موشکها رو به ایران و اسرائیل تنظیم شده،  دلیل آن است،  در صورتی که موشک را در چند دقیقه می توان به هر سمتی تنظیم و جهت گیری کرد،  با خبر می خواهند جو سازی بکنند.  در ضمن این را باید در نظر داشت،  کشور عربستان هم پول دارد و هم جوانان تحصیل کرده زیادی،  برای همین آن کشور را نباید دست کم گرفت،  و احساسی به هر موضوع منطقه نگاه کرد.  تا چند روز پیش طرح های استعماری منطقه ای خاورمیانه اصطلاحی،  یا به گفته من قاره کهن،  ایجاد جنگ های فرقه ای دینی شیعه و سنی بود،  اما با شکست این طرح در سوریه،  و برکناری شیخ قطر،  طرح های منطقه به جنگ ها و برخورد های داخلی در هر کشور بین افراد دینی و غیر دینی تغییر کرده است،  که اولین آنرا در مصر شاهد هستیم،  حتی بشار اسد هم در این مورد چیز هایی گفت.

      برگردم سر موشکها،  در قرن گذشته بعضی از دولت مردان ایران بدون پشتوانه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی،  مطالبی گفتند،  که از نظر استراتژیک برای ایران خیلی ضرر داشت،  این قبیل گفته ها باعث شد،  در کشور های منطقه،  گروه ها و سیاست هایی بر رقیبان داخلی خود پیروز شوند،  که بیشتر علاقه به برخوردهای نظامی و تدافعی قهری داشته باشند،  بهمین جهت جو سیاسی و اقتصادی و اجتماعی منطقه تاحدودی بضرر ایران تغییر کرده است،  سیاست های امپریالیستی حاکم در منطقه خود بخود به نوعی از سیاست های کشور های منطقه انرژی می گیرند،  و مسئولیت ایجاد جریان های کم و زیاد،  بعهده کشور های بزرگ هر منطقه جغرافیایی سیاسی جهان می باشد،  در منطقه قاره کهن ایران مهمترین است.

      یکی دیگر از مسائل برای تحلیل هر موضع،  مانند همین داستان موشک های عربستان،  شناخت سیاست و اقتصاد جهان است،  ما در همه جا می بینیم،  که از کشور چین یا آمریکا یا قدرت های بعدی در جهان،  برای هر دولت،  یک سیاست و یک اقتصاد در نظر می گیرند،  درصورتیکه اینگونه نیست،  هر کدام از این کشورها دارای یک دولت با یک سیاست،  و یک بازار با یک سیاست دیگر هستند،  یکی از مهمترین این بازارها،  "حکومت چایمریکا" است.  امثال چایمریکا خود نیازمند نفت و گاز،  منابع دیگر،  و فروش کالا می باشند،  آنها بطور طبیعی رو در روی دولت های کشور هایشان هستند،  و اینها شرایطی ایجاد می کنند تا دولت های کشور هایشان ضعیف شوند،  و یا در تصمیمی گیری ها ول معطل شوند.

      در دو یا سه سال آینده،  جمعیت مردم با دین و غیر دینی، آب، تولید، کار، قوم و فرقه گرایی، و پولداری و بی پولی، بازار و قاچاق، باند بازی و... باعث عدم توانایی دولت های منطقه در اداره کشور هایشان می شود.  افزایش تولید نفت در جهان،  و نیاز کمتر بدلایل مختلف،  بهای نفت را پائین می آورد،  و ضربه به اقتصاد منطقه وارد می کند.  این اوضاع باعث تحرک های مضاعف در مورد عدم دیدگاه استراتژیک که در بالا گفتم می شود،  و متعاقب آن سیاست و اقتصاد و شرایط اجتماعی بیشتر بدست گروه های هیتلریسم می افتد.  در نهایت موشک های عربستان نه بسوی ایران،  بلکه بسوی این چنین دیدگاه هایی نشانه رفته است،  و چه بسا خوشحالی در مردم و سیاست هایی در پاکستان و ترکیه و... را بدنبال داشته باشد.  این نوشته اندکی است،  که عزیزان دقت کنند،  و سطحی نگری نداشته باشند.

   پدیده حفظ دروغ در تاریخ  

      یکی از مشکلات اساسی تحلیل گران تاریخی و اجتماعی،  وجود دروغ های تاریخی است،  که باعث اغفال آنها می شود،  و در نهایت تحلیل ها و گفته هایشلن دروغ از آب در می آید.  آنها بارها گفته اند و نوشته اند،  "که نمی دانند چرا کارهایشان ثمری ندارد"،  درصورتیکه پاسخ آن ساده است،  باید یکی پیدا شود،  و به آنها بگوید شما بروی دروغ می گویید و می نویسد،  و تجزیه و تحلیل می کنید،  برای همین بطور کلی به اشتباه می روید.  دروغ های تاریخ را استعمار گران فرنگ بویژه در قرن های 18 و 19 ساخته و بافته و پرداخته اند،  تا بتوانند بر کشور های مختلف نفوذ و حکومت کنند.  امروزه این دروغها بعضاً آکادمیک شده،  و در کتاب های زیادی رفته،  و سردرگمی برای برنامه نویسان و تحلیل گران مختلف در غرب و شرق شده است،  بدون اینکه آنها بدانند و یا بخواهند بدانند موضوع چیست.

عکس چهار مجری ایرانی تلویزیون 

عکس چهار مجری ایرانی تلویزیون های خارج از ایران،  عکس شماره 7017.

  اینها و بسیاری از آن قبیل،  آنقدر در دروغ های تاریخی پا فشاری می کنند،  که خودشان را براحتی به اشتباه می اندازند،  آنها بدون اینکه اصلاً بفهمند معنی حرفشان چیست،  با عصبانیت می گویند:  اسکندر و اعراب و مغول و تیمور و این و آن به ایران آمدند،  آنقدر ایرانی کشتند و خراب کردند که حساب ندارد،  ولی در فرهنگ ایرانی جذب شدند،  و امروزه ملت ایران بر اثر آن تهاجم های خانه خراب کن،  عقب افتاده اجتماعی و... شده است.  آنها اصلاً عقلشان نمی رسد کمی فکر کنند چه می گویند،  و این پرت و پلاها یعنی چه،  با کدام سند و مدرک تحقیق و تحلیل شده واقعی و اصولی،  آنها ایران را جالیز و ایرانی را بادمجان می پندارند،  و خود را نیز مخ می دانند.  یکی دیگر می گفت بدلیل این حملات و در نهایت وجود استعمار و استبداد های تاریخی،  ملت ایران عقب افتاده شده،  و توانایی فکر کردن و برنامه ریزی های عمیق و اصولی ندارد!.

      البته سیستم آموزشی ایران هم،  در کنار شرایط اجتماعی کشور،  کاری کرده،  که دروغ های تاریخی واقعی جلوه کنند،  و به هیچ دانشجو اجازه تحقیق و تحلیل مستقل نداده،  و گفته همین را که ما می گوییم درست است،  باید بخوانی و نمره بگیری .... مشروح در مطالب وبلاگ.

 

   بدسازی ترکیب دو واژه

      در آخرین روز تیر 92 ،  سایت من http://www.ravid.ir شامل ترکیب دو واژه بدسازی شده قرار گرفت،  در این سایت و تمام نوشته هایم،  با دقت کامل مسائل قانونی جمهوری اسلامی را رعایت کرده و می کنم تا مشکلاتی از این قبیل پیش نیاید،  و جوانان علاقمند به تاریخ ایران بتوانند بدون تشویش و با راحتی،  به مطالب جدید تاریخ ایران دسترسی داشته باشند.  البته قبل از این چند وبلاگ من نیز شامل این برخورد شده بودند،  و باعث دقت بیشتر من گردیده بود،  در این سایت و وبلاگ های من،  فقط از واقعیت های تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران گفته و نوشته می شود.  ولی در هر صورت افراد باز سازی کنند دو واژه ترکیبی،  ذکری از دلایل نمی کنند،  و گویا هیچ استان در تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران وجود دارد،  همانگونه که هند استان و چین استان بوده اند.

   فیل = پیل = بزرگ، انرژی، قدرت، نگهدارنده،  مانند پیل اشکانی،  که در وبلاگ از آن توضیح نوشته ام.

   تر Ter = خارج شده،  بیرون آمده.

 

   عکس یک قلاده فیل آفریقایی+ تر،  در اینجا از عکس تر عنبر،  با نام مشک،  بجای تر فیل استفاده کردم،  عکس شماره 5837.

   ترکیب دو واژه فوق،  فیل + تر = قدرت نگهدارند + بیرون آمده،  در کل فیلتر یا صافی شد.  همانگونه که در حروف الفبای تمدن جیرفت نوشته ام،  زبان های ایران توسط مهاجران از ایران،  طی هزاره های اول تا چهارم خورشیدی ایرانی به اروپا رفت،  و سپس واژه فیلتر به ایران بازگشت،  و دوباره یکی از اساسی ترین واژه ها در ایران گردید،  که در تمام امور حتی بعنوان بدافزار استفاده می شود.  جهت اطلاع از واژه های اصیل ایرانی به حروف الفبای تمدن جیرفت و لینک های آن مراجعه نمایید.      

   پرسش از عموم:  آیا شما مخالف بحث و گفتن و نوشتن در باره دروغها و واقعیت های تاریخ ایران هستید؟


   ادعایی سراسر اشتباه

      ابتدا بگویم سلسله هخامنشیان از دو گروه شاهنشاهی تشکیل شده بود،  گروهی پرسرها با مذهب مزدایی بودند،  و گروهی از مردم عادی با مذهب مزدایی ولی بدون پرسر بودند.  داریوش بزرگ پرسر بود،  کوروش بزرگ پرسر نبود،  عزیزان جهت درست دانستن از تاریخ ایران مطالعه و پیگیری وبلاگ را پیشنهاد می کنم،  از وبلاگ گفتمان تاریخ و لینک های آن شروع نمایید  http://cae.blogfa.com

    شخصی که عکس او را بشماره 7018 ،  مشاهده می کنید،  بدون پشتوانه برنامه های قبلیش در تلویزیون فارسی زبان لوس آنجلس،  در پنج مرداد 92،  یکباره ادعا می کند،  که کوروش با جنگ و خونریزی بابل را گرفته است،  و می گوید در این باره کتابی هم با اسناد و مدارک نوشته است.  از اینکه بررسی و تحقیق تاریخ هرچه بیشتر باشد بهتر است،  ولی این شخص ادعایی بی مورد می کند،  زیرا در همان برنامه تلویزیونی لوس آنجلسی تمام اسامی باستانی مانند بابل و اکد و.. را کاملاً اشتباه تلفط کرد،  و در پرسش و نظرات تهاجمی بینندگان اندکش،  که از گفته های او به خشم آمده بودند،  هیچ چیز برای گفتن نداشت،  و بطور کلی دست و پای خود را گم کرده بود و می لرزید (فیلمش موجود است)،  زیرا او هیچ چیز درباره تاریخ ایران باستان نمی دانست،  که پاسخ دهد،  و فقط می گفت در کتاب نوشته ام.

      ما ملت قبلاً اینگونه ترفندها استعمار و امپریالیسم را زیاد دیده ایم،  آنها که از ایران و ایرانی می ترسند،  و نمی خواهند ایرانی به واقعیت های تاریخی خود پی ببرد،  اینبار با این شگرد به میدان آمده اند،  و کتابی و نوشته ای را بدست فردی کمونیست مانند داده اند،  که تاریخ ایران را بکوبد،  ولی اشتباه بزرگی مرتکب شدند،  و پشت فردی پنهان شدند،  که هیچ دانشی از تاریخ ایران باستان ندارد.  مسخره ها کارتان تمام است،  ایران و ایرانی از هر فرقه  مسلک و دین و آئین،  به تاریخ کهن خود بسیار علاقمند شده است،  و دستان پلید شما را می شناسد،  که می خواهید بگویید ایرانی بی بته و شکست خورده و ذلیل و بی رحم و... بوده،  کور خوانده اید،  جوانان باهوش ایران دقیق و  بیدارند،  و آماده افشای کذبها و پرت و پلا های دشمنان می باشند. 

کلیک کنید:  آثار باستانی ایلام و ماد

کلیک کنید:  تاریخ شکل گیری زبان عربی

کلیک کنید:  سخنرانی انوش راوید در جمع علاقمندان

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://www.ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


چند مطلب مهم تابستانی
9 شهريور 1394 ساعت 10:26 | بازدید : 293 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

تاریخ بریگاد قزاق ایران

   پیش گفتار

      همیشه نوشته ام،  استعمار از ترفند های مختلف برای اشغال یا به تبعیت کشیدن یک کشور استفاده می کرده است،  گاهی بعضی از کشورها را نمی توانستند اشغال نظامی کنند،  و با شگرد هایی  بدست مردم همان سرزمین این کار را می کردند.  نیمه دوم قرن 19 در اوج قدرت استعمارگران،  رقابت بر سر بدست گرفتن کشور ایران بین آنها بشدت ادامه داشت،  روسها با تکیه بر ایجاد قدرت نظامی،  و انگلیسها بر تکیه بر ایجاد جهل و خرافات،  می خواستند منطقه نفوذ خود را در ایران ایجاد کنند.  اینگونه رقابت های استعماری و امپریالیسم در قرن 20 هم ادامه داشت،  و اینک هم در جهان با شکل های کم و بیش همانند،  ادامه دارد.

   چگونه بریگاد قزاق شکل گرفت

      بریگاد قزاق نیروی نظامی ویژه‌ای بود،  که در سال ۱۲۵۸ خورشیدی (۱۲۹۶ هجری قمری) به درخواست ظاهری ناصرالدین شاه قاجار،  در پی قراردادی بین ایران و روسیه تزاری تشکیل شد.  این سازمان نظامی ابتدا در حد آتریاد (هنگ) و سپس بریگاد (تیپ) بود،  که زیر فرماندهی افسران روس (نظامیان قزاق) قرار داشت.  بریگاد قزاق برای چندین دهه مهم‌ ترین نیروی نظامی ایران به شمار می‌رفت،  و نقش مهمی در تاریخ ایران ایفا کرد.  در آغاز تشکیل،  بریگاه قزاق مرکب از دو فوج سوار و یک دسته موزیک بود،  بعدها تشکیلات آن گسترش یافت،  و واحدهای پیاده و آتشبار و فوج‌ هایی در ولایت ‌های ایران به آن افزوده شد.  در اواخر فعالیت به حد دیویزیون (لشکر) ارتقا پیدا کرد.  از فرماندهان مشهور بریگاد قزاق  کلنل لیاخوف و رضاخان میرپنج بوده اند.

   عکس بالا بریگاد قزاق در تبریز فروردین ۱۲۸۸،  عکس پائین بریگاد قزاق در ساوجبلاغ فروردین ۱۲۹۲،  عکس شماره 1250.

      در آن سال گروهی از افسران قزاق  با ریاست سرهنگ دومونتویچ به ایران آمدند،  و دولت ایران عده‌ ای از سواران قفقازی ‌تبار مهاجر را برای آموزش به آنان سپرد.  بعد از دومنتویچ، سرهنگ چورکوسکی فرمانده بریگاد قزاق شد،  بعد از او ژنرال کاساگوفسکی و سرهنگ چرنوزوبوف فرمانده شدند.  در دوره محمدعلی شاه قاجار فرمانده بریگاد قزاق کلنل لیاخوف بود،  در این دوره بود که واحدهای توپخانه و مسلسل سنگین به این بریگاد افزوده شد،  و در جریان جنبش مشروطیت در حمله به مجلس شورای ملی به کار رفت.

      در آستانه جنگ جهانی اول،  دولت روسیه با استفاده از ضعف دولت ایران واحدهای قزاق را در تبریز و استرآباد و بعد در رشت و اصفهان و کرمانشاه و همدان و ارومیه و مشهد تشکیل داد.  همچنین بدون اجازه دولت،  این بریگاد را به دیویزیون ارتقا داد.  پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه دولت کرنسکی فرماندهی دیویزیون قزاق را به کلرژه محول کرد.  فرماندهی او دیری نپائید چون نیرو های بریتانیا،  که در ایران مستقر شده بودند،  کلنل استاروسلسکی را،  که از هواداران حکومت تزاری بود،  به جای او منصوب کردند.  در همین زمان ژنرال آیرونساید طرح کودتای ۱۲۹۹ را برای به قدرت رسیدن رضاخان،  که فرمانده آتریاد تهران بود به اجرا درآورد،  و قزاق‌ها تهران را تصرف کردند.  رضاخان با نام «سردار سپه» به فرماندهی دیویزیون قزاق رسید،  و این دیویزیون پایهٔ تشکیل ارتش جدید ایران شد.

   فرماندهان بریگاد قزاق ــ  در مجموع ۱۲ افسر روس و در سال های پایانی دو افسر ایرانی در رأس بریگاد قزاق گرفتند.  از  ۱۸۷۹ تا ۱۸۸۲:  کلنل الکسی دومونتویچ،  از ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۵:  کلنل پیوتر چارکوفسکی،  از ۱۸۸۵ تا ۱۸۹۱:  کلنل دیمیتری کوزمین- کاراوایف،  از ۱۸۹۱ تا ۱۸۹۴:  کلنل الکساندر اشنئور،  از ۱۸۹۴ تا ۱۹۰۳:  کلنل ولادیمیر کاساگوفسکی،  از  ۱۹۰۳ تا ۱۹۰۶:  کلنل فیودور چرنوزوبوف،  از  ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۹:  کلنل ولادیمیر لیاخوف،  از  ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۴:  کلنل کنیاز وادبالسکی،  از  ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۵:  کلنل پرازارکویچ،  از  ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷:  ژنرال بارون فون مایدل،  از ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۸:  کلنل گئورگی یوسفویچ کلرژه،  از ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰:  کلنل وسوالود استاروسلسکی،  از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۱:  سردار همایون والی،  از ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۱:  رضاخان میرپنج.

   رؤسای ستاد قزاقخانه ــ  فرماندهان روسی قزاقخانه همیشه رؤسای ستاد خود را از میان افسران تحصیل کرده ایرانی انتخاب می‌کردند.  دوازده فرمانده روسی فقط پنج نفر را به ریاست ستاد خود برگزیدند،  و هر کدام مدت مدیدی در این سمت بودند،  که به ترتیب عبارت بودند از:  امیر تومان مارتیروس خان،  امیر تومان اسکندر خان ارمنی،  امیر تومان امان‌الله میرزا ضیاءالدوله،  سرتیپ محمد حسین ‌خان آیرم،  سرتیپ محمد نخجوان.

   سازمان قزاقخانه پیش از ادغام در ژاندارمری

      در سال ۱۳۰۰ خورشیدی، دیویزیون قزاق مجموعاً یازده هزار نیرو داشت،  که عبارت بودند از صاحب منصبان (افسران)، درجه‌داران و نفرات،  که در ۹ شهر ایران استقرار داشتند.  نقاطی که آتریاد های قزاقخانه در آن مستقر بودند، عبارتند از:  تهران، تبریز، اصفهان، مشهد، اردبیل، همدان، مازندران، ارومیه و گیلان.

      هر کدام از آتریاد های نه ‌گانه،  یک فوج پیاده، یک فوج سوار و یک آتشبار کوهستانی داشتند،  که مجموع نفرات آن بیش از دو هزار نفر بود،  ولی هیچیک از واحدها تکمیل نبود.  بر اساس سازمان‌ نامه آتریاد،  هر آتریاد بایستی دارای دوازده قبضه شصت تیر باشد،  ولی غالباً دو تا چهار شصت تیر داشتند.  نفرات قزاق دو دسته بودند:  دسته نخست نفراتی که به استخدام قزاقخانه در می‌آمدند،  و دسته دوم از طریق بنیچه انتخاب می‌شدند.

      حقوق افراد ــ  فرمانده و افسران روس ماهیانه شش هزار قران،  معاون فرمانده ماهیان پنج هزار قران،  رئیس ستاد چهار هزار قران،  صاحب منصبان جزء دویست و پنجاه ریال.  حقوق افسران ایرانی از این قرار پرداخت می‌شده ‌است:  سرتیپ ماهیانه هزار و دویست و پنجاه قران،  یاور (سرگرد) یکهزار قران،  سروان هفتصد و پنجاه قران،  نایب (ستوان) اول پانصد قران،  نایب دوم چهارصد قران،  وکیل‌باشی (سرگروهبان) هشتاد قران و قزاق چهل قران.

      بودجه قزاقخانه از بانک استقراضی روسیه پرداخت می‌شد،  و بخشی از قروض دولت ایران محسوب می‌گردید.  غیر از فرمانده،  عده زیادی از افسران و درجه‌ داران روسی (۵۶ افسر و ۶۶ درجه‌دار) در واحد های مختلف در مقامات کلیدی و حساس قرار داشتند،  که در دی ماه ۱۲۹۹ همگی مرخص شده و تمام امور قزاقخانه به ایرانیان سپرده شد.

بیشتر بدانیم

   نخست ‌وزیران ــ  محمدعلی فروغی،  حسن مستوفی،  مهدی‌قلی هدایت،  محمود جم،  احمد متین دفتری،  علی منصور.

   چهره‌ های مهم ــ  احمد شاه،  عبدالحسین میرزا فرمانفرما،  مشیرالدوله پیرنیا،  صمصام‌السلطنه،  محمدولی خان تنکابنی،  سپهدار رشتی،  قوام‌السلطنه،  وثوق‌الدوله،  سید محمد تدین،  سید حسن مدرس،  ارشدالدوله،  سالارالدوله،  شعاع‌السلطنه،  نصرت الدوله،  حسن تقی‌زاده،  احمد کسروی،  عضدالملک،  مشیرالدوله،  محمد خیابانی،  علی‌اکبر دهخدا،  محمدتقی بهار،  ایرج میرزا،  فرخی یزدی،  میرزاده عشقی،  علی‌اکبر داور،  عبدالحسین تیمورتاش،  تقی ارانی،  رکن‌الدین مختاری،  حاج میرزا حسین کرمانشاهی،  شیخ خزعل،  یپرم‌خان،  یحیی دولت‌آبادی،  اسماعیل امیرخیزی،  جعفرقلی خان بختیاری،  میرزا کوچک خان جنگلی،  حیدرخان عمواوغلی،  محمد ابراهیم خان علم،  محمد تقی خان پسیان،  سلیمان‌ میرزا اسکندری،  صادق خان مستشارالدوله،  موتمن‌الملک،  محمد مصدق،  عبدالحسین هژیر،  فضل‌الله زاهدی،  سید ضیاءالدین طباطبائی،  امیر موید سوادکوهی،  هادی آتابای.

   احزاب و گروه‌ها ــ  اجتماعیون عامیون،  اعتدالیون،  عامیون،  کمیته مجازات،  حزب دموکرات،  کمیته زرگنده،  دیویزیون قزاق،  گروه ۵۳ نفر،  حزب کمونیست ایران.

   رویدادهای مهم ــ  قرارداد دارسی،  جنبش مشروطیت،  جنبش جنگل،  انقلاب ۱۹۱۷ روسیه،  قرارداد ۱۹۱۹،  ایران در جنگ جهانی اول،  کودتای ۱۲۹۹،  مجلس مؤسسان،  انحلال پادشاهی قاجار،  قانون اساسی مشروطه،  قرارداد ۱۹۳۳،  صنعت نفت ایران،  هزاره فردوسی،  نوسازی ارتش،  ایران در جنگ جهانی دوم.

در بدری دویست ساله

      طی دویست سال دو قرن گذشته،  رقابت شدیدی بین انگلیس و روسیه،  برای نفوذ بیشتر در جغرافیای ایران بزرگ جریان داشت،  با قرار داد 1921 ایران و شوروی مدت طولانی این رقابت کم رنگ شده بود،  ولی در سال 1978 با ضعیف شدن روسیه،  انگلیس با حساب استراتژی و تاکتیک نفوذی پانصد ساله خود در ایران،  موفق شد آشکار و مخفی گستردگی بیشتری در ایران بدست آورد.  در این دهه گذشته قرن 21،  روسیه توانسته بعد از حدود 25 سال فراز و نشیب،  از برکت نفت و گاز،  ثبات نسبی بدست آورد،  و با زیرکی از مشغولیات رقیبانش در عراق و افغانستان استفاده کند،  و چنگ اندازی های جدیدی را در قاره کهن شکل دهد.  دو سال پیش با پیدا شدن رد پای پوتین در خاک ایران،  مطالبی به عنوان،  فکر شوم خوردن دریای خزر،  نوشتم.

      در سی سال گذشته انگلیس هم  مطابق دو سه قرن پیش، به کار های استعماری مشغول است،  ولی با ایجاد نیرو های مستقل ملی و مردمی،  تاکتیک تاریخی پانصد ساله اش بی اثر گردیده است.  در واقع آن دو قدرت استعماری و امپریالیستی به دنبال راه کار هایی دیگر و نوین برای نفوذ بیشتر در ایران و تمامی منطقه می باشند،  مردم ایران باید هوشیار و آگاه باشند،  که در دام های این دو قلدر منش تاریخی خود نیافتند.  مسئله مهم این است،  هرگز در طول تاریخ دیده نشده،  که تاریخ دوبار همگون تکرار شود،  مردمی که به سرعت انقلاب 57 ایران را سازمان دادند،  و به سر انجام رساندند،  در واقع باعث وحشت و ترس و دست پاچگی دشمنان گردیدند،  که از غیرت و قدرت ایرانی های عزیز سادگانه غافل بودند.

      در قرن های 19 و 20  دو رقیب روس و انگلیس،  جنگ و گریز ها و عقب و جلو رفتن های مختلفی در ایران داشته اند،  و همیشه تکیه روسیه برای نفوذ به ایران بر دوش قزاق ها و نیرو های امثال بوده است،  و آن طرف بر احساسات و خواسته های عاطفی مردم تکیه داشت.  آنها در صحنه جهانی با یکدیگر یکسان عمل می کنند،  و جایگاه های خوبی دارند،  ولی با این وجود امکان سازش در ایران را ندارند،  هر چند در این مورد ممکن است مدت کوتاهی با هم کنار بیایند،  و چون آتش بس موقت به تجدید قوا مشغول گردند،  آتش بسی که نمی تواند پایدار باشد.  چین و گاهاً ژاپن و اقمار اقتصادی آن در جهت روسیه هستند،  و آمریکا و گاهاً اروپا در سمت انگلیس قرار دارند،  این صف بندی،  سیاست گذاری ها را بسیار مشکل کرده است.   آنها می ترسند که اگر طرف مقابل حتی بر نیمی از جغرافیای سیاسی و یا اقتصادی ایران مسلط شود،  ممکن است تمام برنامه ها و خواست هایش،  از بین برود و فاجعه و شکستی جبران ناپذیر برایشان روی دهد.

      البته هر کدام از زیر مجموعه های سیاسی مربوطه،  خود دارای فلسفه  و منطق خاص سیاسی هستند،  و بدون اطمینان به یک دیگر،  با نگرشی متفاوت برنامه می ریزند،  که چندان در یک جهت نیست،  و این نقطه ضعف آنها قوت ایرانی هاست.  در هر صورت با برخورد دوباره بالا دست های جهان،  فرصت تاریخی در اختیار ایرانی ها قرار داده،  امروزه ایران عزیز با داشتن میلیونها جوان تحصیل کرده،  و جغرافیایی مهم با منابع بسیار،  می تواند معادلات تاریخی را در قرن 21 به نفع خود بر هم بزند.  هوشیاری و دقت، تحلیل و تعلیل،  اصول مهمی هستند،  که باید بر احساس و عاطفه تاریخی غلبه کند،  جوانانی که بر موج زمان سوار هستند،  به راه خود خواهند رفت و تاریخ را شکاف می دهند،  و دیوارها را فرو می ریزند.  سطحی نگری و شتاب و هیجان،  دور از انتظار تاریخ سازی برای ایرانی است،  و باعث از بین رفتن انرژی های ملی می گردد،  و سوء استفاده امپریالیسم نو را در پی دارد. 

      انگلستان نیرو های وابسته خودش را در کشور های استعمار زده،  در دو جناح نگه می داشت و می دارد،  تا اگر جناحی از فرامین استعماری کوتاهی کند،  جناح دیگر را به کار اصلی بگمارد،  تا بتواند دیگری را ترمیم نماید.  اما روسیه فقط یک جناح نظامی و فاشیستی را در کشور های مورد نفوذ ترجیح می داد.  انگلیسها نفرات رده های اول سیاسی جناح ها را به ندرت و به دلایل خودشان به قتل می رساندند،  ولی روسها با فضل خاص نظامیشان،  فرماندهان را بی دوام می کردند،  و به راحتی می کشتند.  مهره های رده های دوم و سوم نیرو های محلی وابسته به استعمار انگلیس،  چندان کاری به سیاست های بالا دستی نداشته و ندارند،  فقط به نوکری مفتخر بوده و هستند،  ولی این قبیل نیرو های وابسته به روسیه کمتر مخ و آزادی اندیشه داشته و دارند.  مطابق طبیعی و ذات بشری همیشه اختلاف میان رده های هر کدام از نیرو های فوق وجود داشت،  و از این وضع توده های مردم در پائین برای اردوی ملی و مردمی استفاده موقت می بردند.

      در قرن 21 و با گذشت زمان،  آنها یعنی دشمنان تاریخی ایران تکامل یافته اند،  مردم هم باید احتیاط کنند،  که احتمالاً بازیچه این نیروها نگردند،  آنها اسماً و مجازی از تمام سیاستها و گروه ها،  راست، چپ و میانه، وسط،  بسیار استفاده می کنند،  که جهت اغفال ملتها شکل داده و می دهند.  به بهانه های و کلک های مختلف و با ظاهر ملی و کشوری،  خودشان را در همه جای جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، می چپانند،  تا مقاصد امپریالیستی را پیش ببرند.  شناختن دوست از دشمن و شعار های واقعی،  امر مهمی است،  و فقط با دانستن تاریخ و تاریخ اجتماعی بدون دروغ های دشمنان امکان پذیر است. 

      در دویست سال دوره شاهنشاهی قاجار،  ایران در شرایط خوبی نبود،  اما اینک ملت ایران در رأس حرکت های نو می باشد،  و دقت نظر ایرانی ها از نفوذ دوباره استعمار گران جدید جلوگیری می کند.  باید توجه داشت ملت های امروز ایران آن مردم 30 یا 70 سال پیش نیستند،  امروز از سطح آگاهی و دانش و بالندگی برخور دارند،  و استفاده گسترده از وسایل تکنولوژیکی مدرن و امروزی را در بالاترین اندازه برخور دارند،  و انقلاب دانایی قرن 21 را خوب می شناسند.  هر حرکت کوچک و یا بزرگ سازنده از جانب توده مردم،  و یا ویران کننده از طرف امپریالیست نو،  به همه و همه مردم و اقشار جامعه مربوط می شود،  این و آن و من و ما ندارد،  در تمام موارد مردم عزیز ایران باید دقت و توجه داشته باشند.  پویایی این خط با جغرافیای مهم آن،  می بایست مورد تحلیل دقیق با حفظ کامل دمکراسی خواهی قرار گیرد،  و اگر کسی فقط خود را ببیند کاملاً گمراه است،  و بزرگی و شادابی ملت ایران را نشناخته است.  داشتن فعالیت و تحرک های ویژه در مسیر سازندگی تاریخ ایران بسیار مهم است،  و هر اقدامی شکوفایی بیشتری برای رشد اجتماعی ایران را به دنبال دارد،  تاریخ نشان داده که حرکت های جدا سری و قهر آمیز با ملت ایران محکوم به نابودی است.  با شناخت تاریخی مطمئنن مردم ایران به عقب باز نمی گردند،  و تصور اینکه چهره ها و کارگزاران استعمار می توانند هم میهن های عزیز را بر گردانند،  اشتباه ساده دشمنان می باشد.


سنگ گور های افراشته

   پیش گفتار

      در بسیاری از نقاط ایران قبرستان هایی دیده می شوند،  که مزارهایشان دارای سنگ افراشته است،  برخی از این قبرستانها را بررسی می کنم،  منبع اینجا.

   قبرستان خالد نبی

      در نزدیکی زیارتگاه خالد نبی،  شهرستان کلاله استان گلستان،  قبرستانی در یک محوطه وسیع دیده می شود،  که برخی از مقبره های آن سنگ افراشته دارند.  تاکنون تحقیق جامعی در رابطه با این قبرستان انجام نشده،  با این حال تفسیر های متفاوتی از شکل این سنگ افراشته ها ارائه شده است.  یکی از حدسها این است،  که این سنگ افراشته ها به شکل آلت تناسلی مردانه هستند،  و به گونه ای بیانگر اعتقاداتی است،  که در میان مردم آسیای میانه دیده می شود.  بد نیست بدانیم که وجود برخی از باور های شمنی در این منطقه قابل تشخیص است.  به طور مثال در نزدیکی مقبره خالد نبی،  یک دیرک چوبی وجود دارد،  که ترکمنها از آن بالا می روند،  و باورهایی نسبت به آن دارند.  تقدس این دیرک در این مکان، یادآور تقدس دیرکی است،  که در خیمه مغولها وجود دارد،  و همچنین یادآور دیرکی است که شمنها از آن بالا می روند.  مثال دیگر این است که زیارتگاه خالد نبی بر روی کوهی به نام “تانگری داغ” قرار گرفته،  و “تانگری” در زبان مغولی به معنای خدا و آسمان است.  در واقع نام کوه،  این حدس را قوت می بخشد،  که روزگاری در این سرزمین آداب و باور های شمنی و مغولی معمول بوده است.

   توضیح انوش راوید:  دیرک چوبی فوق همان دیرک درفش کاویانی است،  که در مزار شریف هم وجود دارد،  قبلاً درباره آن توضیح نوشته ام،  درست تانگری،  تنگ ایری است،  تانگ یا تنگ به معنی بلندی و یا مخزن بلند است،  و ایری به معنی ایران است،  که می شود بلندی ایران.  دین سابق مغولها بوداسپ ایرانی یا بودایی بوده است،  که نام آنها نیز از واژه مغ+ لی= دارند،  است،  جهت اطلاع بیشتر به معنی نام مکان های ایران مراجعه شود.

   قبرستان های منطقه باخزر

      در منطقه «باخزر» قبرستان های متعددی در روستاها دیده می شوند،  که دارای سنگ افراشته هستند.

   ۱-  روستای «جوذقان» در ۳۵ کیلومتری غرب تایباد،  و در کنار رود مرغزار واقع شده،  و سه قبرستان با مزار های سنگ افراشته دارد،  که بر روی بسیاری از آنها کتیبه ای حک شده است.

   ۲-  روستای «سوران» در ۴۸ کیلومتری غرب تایباد و در کنارهی رود مرغزار است،  که بیشترین و بلندترین سنگ افراشته های منطقه باخزر را در خود جای داده است.

   ۳-  روستای «شیزن» در ۵۰ کیلومتری غرب تایباد،  مزار هایی با سنگ افراشته دارد.

   ۴-  روستای «فایندر» در حدود ۸ کیلومتری شمال غرب خواف است،  و مزار هایش سنگ افراشته دارند.

   ۵-  در روستای «نشتیفان» که از توابع خواف،  به خاطر «آسباد»هایش معروف است،  سنگا فراشته را بر روی قبرها می بینیم.

عکس هایی از گورستان های سنگ افراشته ایران،  عکس شماره 5724.

قبرستان های استان آذربایجان شرقی

      حدود شش کیلومتری باغ «ایلگلی» روستای «پینه شلوار» شهرستان تبریز،  قبرستانی وجود دارد،  که چند قبر با سنگ افراشته بدون کتیبه،  شبیه به آنچه در خالد نبی می باشد،  دیده می شود.  ظاهرا و بنابه آنچه آقای «رجبعلی لباف خانیکی» گزارش کرده اند،  در روستا های «سردرود» و «کیجان» در «اسکو»،  قبرستان «شادبا» در «بستان آباد» و قبرستان اطراف «بقعه اسحاق» در «هریس» آذربایجان نیز مزار هایی با سنگ های افراشته وجود دارد.

      در روستای «اُنار» نزدیکی «لاهرود» و از توابع شهرستان مشکین شهر،  گورستانی با چندین سنگ قبر دارد،  که به شکل سنگ های افراشته هستند،  و بر راس این سنگها،  بخشی همانند کلاه قزلباشها با ۱۲ ترک (شیار) دارد،  که احتمالا نماد شیعه ۱۲ امامی است.

کلیک کنید:  سنگ افراشته های شهر یری

   قبرستان های استان لرستان

      در روستا های استان لرستان،  قبرستان های بسیاری با سنگ های افراشته دیده می شوند،  نام یکی از این روستاها، «ابوالوفا» در نزدیکی «کوهدشت» است.  سنگ افراشته های این قبرستان چهار وجهی و هرمی شکل هستند،  و در هر وجه آن نوشته ها و نقوش بسیار زیبا و معناداری دیده می شوند.

   قبرستان های استان کرمانشاه

   ۱-  در نزدیکی مرز میان استان های ایلام و کرمانشاه،  شهری به نام  «شاهبداغ» (توحید) وجود دارد،  که جزو استان کرمانشاه محسوب می شود،  و در آن یک قبرستان با ویژگی قبرستان ابوالوفا و با سنگ های افراشته وجود دارد.

   ۲-  در استان کرمانشاه و در مسیر «ریجاب» به «بابا یادگار» یک قبرستان در سمت راست جاده دیده می شود.  در این قبرستان،  سنگ های افراشته مقبره ها چهار وجهی،  با حدود دو متر هستند،  که آجر چینی و سنگ چینی شده اند.  قبر های این قبرستان شبیه به میل «خسرو آباد» هستند،  که در بخش «کونانی» استان لرستان و در روستای خسرو آباد وجود دارد.  این میل به نام های میل «خسروآ» و میل «سید صفربک» هم معروف است،  و بلندی آن بیش از ۶ متر است.

   سنگ افراشته مقبره عرفا و بزرگان

      مقبره عطار نیشابوری در نیشابور و شیخ احمد جام در تربت جام،  سنگ افراشته دارند،  بر روی این سنگ افراشته ها،  کتیبه هایی نیز حک شده است.  به نظر می رسد وجود سنگ افراشته بر روی مقبره بزرگان،  یک رسم بوده است.

عکس مقبره های عطار نیشابوری و شیخ احمد جام،  عکس شماره 5725.

   توجه:  در مناطق دیگر ایران هم سنگ افراشته مزارها وجود دارد،  بزودی درباره آنها می نویسم.

 جین، جن، جان = زن

      این مطلب از اینجاست،  در بسیاری از اسامی شهرها و روستا های ایران،  پسوند جین، جن و جان را می بینیم،  که همگی به معنای زن می باشند.  هنوز هم در کردستان به زن، ژن (ghen) می گویند،  که هم زن و هم ژن در زبان پهلوی بکار رفته است،  و چون پس از اسلام حرف ژ به ج تبدیل شده،  از اینرو کلماتی مانند ژن به جن دگرگون گردیده است،  ناگفته نماند که در زبان لاتین هم gen به معنی مولد و زایش استGenetic   .  نامها از این قرار هستند:  اردجین، قوهجین (در اصل همان کوهجین است)، رازمجین، درسجین،  که روستا هایی در استان زنجان هستند.  فارسجین در استان قزوین، لالجین در همدان، اردجن در کاشان، ارجان در استان فارس و شاید لاهیجان در آذربایجان و گیلان،  و مانند آن،  که همگی بر آناهیتا دلالت دارند.

       کینه ورس یکی از روستا های شهرستان ابهر در استان زنجان کینه ورس نام دارد،  کینه به معنی دختر است،  و ور بمعنی معبد.  معبد دختر یعنی معبد الهه آب و فراوانی،  که همانا آناهیتا است.  بدلیل آنکه ایران کشوری تقریبا کم آب بوده در گذشته به این الهه توجه بسیاری می شده،  و بنام های گوناگون مانند دختر٬ زن و مادر ازو یاد میشده است.  مانند این نام شما می توانید به کنگاور در استان کرمانشاه توجه کنید،  که آن هم همین معنی را می دهد.  جالب است بدانیم هنوز در تالش و کردستان به دختر، کینه و در گیلان کیجا می گویند.

داستان زایمان بانوان در دوران کهن

جلال بهرنگی ــ  ژولیده ‌ای روی زمین،  انسان غارنشین ....

    . . . زن به خود می ‌پیچد،  فریاد می‌زند،  الو می ‌گیرد،  چنگ می‌اندازد بر گیسوان ژولیده و ندیده در آیینه.  زن نعره می‌کشد.  زن می‌پیچد به خود.

   زمین، داغ است.  زمین، زن است.  زن بچه می‌زاید.  زن، می‌میرد،  مثل هزاران قبل از خود.

   زمین،  می‌فهمد درد چیست.  زمین درد می‌کشد تا او کودکی به دنیا آورد.  زمین، الو می‌گیرد تا زن بزاید.

   زن غار نشین است.  مسئول آتش‌ است و تقسیم شکار.  او همسایه درد و مرگ است تا یکی بچه بزاید.  تا یک نفر به غار نشینان اضافه شود.

   زن، مثل زمین،  مثل تاریخ،  راز است.  زایش زن،  راز است خاصه در دوره غار نشینی.

   زن تنها می‌زاید. ایستاده می‌زاید چون مادیه‌ها.  مثل یک غزال، مثل یک آهو.

   زایمان زن ایران باستان،  یک راز است.  این را از ردپای بی‌جان تاریخ می‌توان فهمید؛  آن زمان که انسان غار نشین بود.

   همه باستان ‌شناسان می‌دانند که از زن غار نشین کمتر یافته ای در کف دارند.  ما از انسان این دوره،  از زندگی و عشق و زایمان زن غار نشین هیچ نمی‌دانیم.

   تنها وقتی کاوشگران به قدیمی ‌ترین و نخستین شهر/ دهکده ایرانی در گنج تپه هرسین کرمانشاه رسیدند، نشانه ‌هایی از گونه زایمان پیدا کردند.  9 هزار سال پیش، گنج تپه هرسین 30 خانوار داشت و بهترین یافته‌ های باستان ‌شناسان،  پیکرک‌ های گلی زنانی درشت اندام بود،  زنانی از جنس زمین.  زنانی پیچیده به خود از درد زایمان.

پیکرک‌ های کشف شده نتیجه روایت هنرمندانه از زن و زایمان اهالی گنج تپه هرسین بود،  و هنرمند پیکرک‌ تراش، که نامی و نشانی از او در تاریخ نیست،  چه گمنام اعضای بدن زن را تراشیده و زایمان ‌آسان و بی‌خطر را تصویر کرده است.

  پیکرک تراش که بود؟  نامش را کدام ‌تان می‌دانید؟

   ما از او مثل زندگی زن غار نشین،  هیچ نمی ‌دانیم.  تنها یادگار تاریخ در این زمان نشان می‌دهد که یک هزار سال بعد از ساخت پیکرک‌ های گنج‌ تپه هرسین،  شواهدی از زایمان آسان وجود داشته است.

   تپه سراب کرمانشاه،  آغاز دوران نوسنگی،  8 هزار سال پیش.

   اهالی تپه سراب کرمانشاه هرگز تصور نمی‌کردند،  بیش از هشت هزار سال بعد،  نامی از آنها برده شود،  و باستان ‌شناسان و دیرینه شناسان چنین بنویسند،  که اینجا روزگاری نشانه ده‌ نشینی یا دهکده‌ های کشاورزی در آغاز دوران نوسنگی بوده است،  و حالا صحبت از زایمان زن است.

   پیکره‌ های یک زن از گل خام که از کاوش‌ های تپه‌ سراب کرمانشاه به دست آمده،  در دنیای باستان ‌شناسی به ونوس تپه سراب معروف است.  این پیکره هر چند زایمان زن را نشان نمی ‌دهد،  اما با توجه به این که در ساخت و پرداخت اعضای باروری زن بسیار تاکید کرده و مبالغه شده،  می‌توان فهمید که فکر مردم گنج تپه و تپه سراب چه اندازه همسان بوده است.  این پیکره گلی چنان حرکت دارد و چندان گویای ویژگی‌ های زنانه است،  که هر بیننده از هنر،  ظرافت و راز و رمز آن شگفت زده می‌ شود.

    احسان یغمایی،  باستان‌شناس اینها را می‌گوید و تاریخ را ورق می‌زند:  در هزاره‌ های بعد پیکره‌ هایی به دست آمد،  که اندیشه زایمان آسان و بی ‌خطر را با گونه‌‌ های یافت شده در تپه سراب کرمانشاه،  تطبیق داد اما نه نقوش روی سفالینه‌ها،  نه مهرها و یا اثر آنها و نه روی دیوار نگاره‌ها و سنگ نگاره‌ها نشانه‌ای از زایمان زن ایرانی ندارند.

   شاید نشانه‌ های بیشتر از زایمان زن ایرانی را باید از روی پیکرک‌ های گلین بَغ بالغ یا زن خدا (الهه) ایشتار، نانا،  که در کاوش ‌های باستان‌ شناسی خاور نزدیک به ویژه در ایران به دست آمد، جستجو کرد.  این پیکرک‌ها برایمان از عاطفه، احساس و جسم زنان حرف می زنند.

   یکی از این پیکرک‌ها ایشتار بابلی یا کیریریشه عیلامی،  زن خدای باروری است که به نشانه فراوانی شیر در پستان،  دست روی سینه‌ هایش گذاشته است.  این پیکرک از کاوش‌ های هفت تپه دشت خوزستان،  به سرپرستی دکتر عزت‌الله نگهبان به دست آمده است.

   کاوش ‌های بیشتر دکتر نگهبان در نیایشگاه‌ها چون معبد ایلامی هفت تپه شوش،  که حدود 3500 سال پیش آباد بوده و هر روز زائران بسیاری از قوم ایرانی ایلامی را برای پرستش خدایان فرا می‌ خوانده است،  بیشترین پیکره‌ های ایشتار را کشف کرد که اگرچه بدون سر یا تنه بوده‌اند ولی گویای ویژگی نیاز مادران است.  در این پیکره‌ها زنان و مادران چه نیاز هایی را فریاد کشیده اند؟  عشق، ازدواج، زایمان یا که آرزوی تولد نوزاد پسر؟

   یغمایی، باستان‌شناس:  نیت زنان ایلامی ایرانی می‌توانسته شامل همه این موارد باشد،  آرزوی زناشویی،  زایمان سبک و بی‌خطر،  تولد نوزاد پسر و حتی کامیابی در عشق.  به این ترتیب بوده که زنان بخشی از پیکره‌ های بغ بانوی خود را نذر نیایشگاه می‌کردند و اعتقاد داشتند پس از برآورده شدن نذر،  دوباره به این معبد باز گردند،  و به شکرانه برآورده شدن حاجت خود،  بخش دیگری از پیکره را که نزد خود نگاه داشته ‌اند،  پیشکش معبد کنند.  رسمی که امروز هم در بسیاری از آبادی‌ها و روستاها اتفاق می‌افتد و زنان و دختران برای برآورده شدن نذر و نیاز خود به قدمگاه‌ها و امامزاده‌ها می‌روند و تکه‌ای پارچه یا قفل می‌بندند.

   معبد سرخ دم،  سال 1317 خورشیدی، کوه دشت،  لرستان

   زمین، هزاره اول پیش از میلاد را فهمیده است.  باستان شناسان تاریخ می‌گذارند تا بماند در یادها که زن،  مثل زمین بچه می‌زاید و هنوز هم درد می‌کشد.  زن هنوز هم فریاد می‌زند تا یک نفر به زمین اضافه شود.

   همه چیز از یک سنجاق با نقش و نگار هایش شروع شد.  ورقه ‌های فلزی پهن مدور به اندازه یک زیر فنجانی،  که نشان می‌داد زایمان زن ایرانی در کوه دشت / لرستان چگونه بوده است.

   اریک اشمیت،  باستان‌شناس دانشگاه پنسیلوانیا:  این سنجاق‌ها را میان درز های سنگی نیایشگاه سرخ دم که بدون ملات روی هم چیده شده بودند، پیدا کرد.  آیا این سنجاق ها نشانه آرزوی باروری بوده؟

   یغمایی می‌گوید:  از نحوه ساخت و پرداخت این سنجاق‌ها می‌توان فهمید که کاربرد آنها تزیین لباس یا سنجاقی برای گیسوان نبوده است.  اما نقش و نگار های روی سنجاق‌ها نشان می دهد که زنان آن زمان این سنجاق ها را به معبد سرخ دم پیشکش کرده‌اند.

   زن کوه دشتی چگونه زندگی کرده،  چگونه عاشق شده؟  از شما کدامتان می دانید؟

   زن کوه‌دشت،  چگونه عاشق می‌شده،  چگونه زندگی می‌کرده و بعد از ازدواج،  در آرزوی فرزند پسر بوده یا دختر؟  او با خود چه می‌گفته؟

   . . .  من هم بچه می‌زایم.  پسری به دنیا می‌آورم.  از پستانم شیر می‌خورد.  بزرگ می‌شود.  قد می‌کشد.  او هم پدر می‌شود...  من پسر می‌زایم.

   زن کوه‌دشت،  لبخند می‌زند.  آرزوی فرزند پسر دارد.  آرزویش و لبخندش می‌نشیند روی سنجاق،  روی ورقه‌ های آهنی.  آرزوی پسر‌زایی،  گوشه ‌ای از تاریخ سرخ دم را پر می‌کند.  همه زنان چنین آرزو می‌کنند و سنجاق‌ها با همه نقش و نگار هایشان که زنی است با دستان فشرده برسینه،  در آرزوی شیردهی به فرزند پسر و زایمانی بی‌خطر،  پیشکش نیایشگاه می‌شود.

   حالا زن لبخند می‌زند.  او می‌دانسته تولد فرزند با سر،  چندان دردناک نیست.  او می داند زنان بسیاری پیش از او هنگامه زایمان در گور شده ‌اند.  او اما هزاره‌ ای بعد از زن غارنشین،  آرزوی زایمان بی‌خطر دارد و خواهشی از خدایش در معبدی که سنجاق باران است.

   یغمایی تصویر سنجاق پیشکش معبد سرخ ‌دم کوه ‌دشت را برایمان معنا می‌کند:  زن،  لبخند رضایت دردناکی دارد، چون لبخند بیشتر زنان پس از زایمان دیده می‌شود.  دستانش را نگاه کنید که بر سینه می‌فشارد و آرزوی شیر در پستان دارد و نقش دو بز کوهی در دو سویش،  که نماد حامیان «اشی» بغ بانوی بارداری هستند،  که گاه فرشته بالدار را می‌مانند.  به گمانم زایمان خوابیده یا نیمه خوابیده زن همان گونه که نقش شده،  از هزاره‌ های پیش، رایج بوده است.  منبع اینترنت.

عکس نمونه یک غار نشینی از یک موزه،  عکس شماره 4104.

کلیک کنید:  داستان های خوب ایرانی

کلیک کنید:  تمدن کهن جیرفت و کرمان

کلیک کنید:  کتیبه بیستون پایان شاه خدایی

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://www.ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فرهنگستان و باشگاه تاریخ
9 شهريور 1394 ساعت 10:26 | بازدید : 192 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

فرهنگستان تاریخ ایران

   پیش گفتار

      در قرن 21 جهان بسوی تخصصی و تخصصی تر شدن می رود،  جوانان با هوش ایران هم باید در راه حرفه ای تر شدن امور حرکت کنند،  و فقط به مدارک دانشگاهی اکتفا نکنند.  لازم به یاد آوریست،  روش و سبک کار وبلاگ انوش راوید،  در ادامه همین نیاز آینده بینی،  تخصصی و حرفه ای و بهتر شدن در تاریخ و تاریخ اجتماعی است،  توضیح آنرا در سخن وبلاگ نوشته ام.  یک نفر و دو نفر نمی توانند، هر آنچه را که می دانند و دانش آنهاست،  تمام علم بدانند،  بلکه اندکی از علم است،  و چه بسا در رشد و تکامل علم و دانش،  این مقداری هم که می دانند،  ممکن است اشتباه باشد.  برای پیشبرد اهداف در همه گرایشها،  نیازمند داشتن فرهنگستان های یا باشگاه های مختلف علمی،  برای تحقیق و تحلیل و گفتگو و تبادل نظرها هستیم،  این فرهنگستانها و باشگاه ها در ابتدا خود بخود توسط علاقمندان بصورت مجازی و اینترنتی ایجاد خواهند شد،  و سپس بعد از مدتی که ممکن است چند سال زمان ببرد،  می توانند خود را در شرایط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی،  سازمان دهی های مناسب کنند.

ایجاد فرهنگستان یا باشگاه حرفه ای

      وبلاگ انوش راوید  یا هر وب و کتاب تاریخی خود تاریخ نیست،  بلکه نظرات نویسنده آنها می باشد،  که می تواند با وجود داشتن منابع و مستندات،  باز هم خود تاریخ نباشند.  تاریخ را باید فرهنگستان تاریخ بنویسد و تأیید موقت نماید،  فرهنگستانی که باید اعضای آن انتخابی باشند،  و از میان دانشوران داوطلب زیر مجموعه علم جغرافیا ـ تاریخ برگزیده گردند.  برای رسیدن به چنین فرهنگستانی،  کار و زمان، آمادگی ذهنی و پویایی لازم است،  البته افراد اهل علم و دانش واقعی،  خود می دانند و می توانند راه ناهموار و مشکل این کار را چگونه بپیمایند.  وجود فرهنگستان های علمی در تمام زمینه ها و گرایشات،  در جهت استراتژی ملی و مردمی ایران است،  که برای آینده نوین ایران بسیار مهم می باشد.

      ایجاد چنین فرهنگستان هایی از توانایی افرادی که مزد بگیر دولتی هستند،  تقریباً خارج می باشد،  بمنظور رسیدن به آن بهتر است،  اشخاص دانشور تاریخ و تاریخ اجتماعی یکدیگر را در اینترنت بیابند،  و با کمک تکنولوژی های نوین برای رسیدن به فرهنگستان تاریخ ملی ایران گام بردارند.  بدین منظور آماده تبادل نظر و اندیشه هستم،  عزیزان علاقمند می توانند در صفحه ویژه پرسش و پاسخ ها در اینجا پیگیری نمایند.  کوتاهی از این مورد سپردن گذشته و آینده ایران بدست کسانی است،  که چه بسا صلاحیت ملی و مرمی نداشته باشند،  و یا از چهره ها و کارگزاران خاص باشند.

      برای ایجاد فرهنگستان یا باشگاه یکی از گرایش های علم جغرافیا ـ تاریخ،  که تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران هم جزئی از آن علم است،  علاقمندان پژوهشگر و تاریخ نویس،  می توانند در وب های خودشان دیگر متخصص ها را دعوت کنند،  که در جهت برپایی این مهم نظر دهند و گام بردارند.  این موضوع هیچ مشکلی نمی تواند داشته باشد،  فقط جوانان باهوش ایرانی متخصص باید بدانند،  که می توانند در راه سازماندهی برای پیشبرد اصولی علم حرکت کنند.  در ابتدا حتماً نباید این باشگاه ها در زمین باز باشد،  می توان آنرا در محیط مجازی و اینترنتی ایجاد کرد،  فقط باید کمی از روش ایجاد آن دانست.  اطلاعات لازم را هم باید از تبادل نظر و اینترنت و اینطرف و آنطرف بدست آورد،  فقط مهمترین مسئله داشتن سازش برای همکاری در جهت پیشبرد علم است.

      همیشه شنیده ایم که توانایی کار جمعی ایرانیان خیلی کم است،  و کلاً حالت دگم و خودسری و دیکتاتوری را در ایرانیها بسیار دیده ایم،  و بطور عموم هر ایرانی حرف و گفته و نوشته خودش را،  تمام علم و دانش و درست می داند.  بدین منظور و برای رفع این مشکل،  و دور کردن آن از خودم،  در بالای وبلاگم نوشته ام مجموعه نظرات و مقالات شخصی انوش راوید،  و بارها ذکر کرده ام که این وبلاگ خود علم نیست،  بلکه دیدگاه ها و دانش من است،  که هر آن با علوم جدید بدست آمده،  قابل تغییر است،  زیرا تغییر در علم یک واقعیت علمی است،  و همیشه وجود داشته و خواهد داشت.  جوان باهوش ایرانی می تواند ثابت کند،  که توانایی کار های مهم و اساسی را دارد،  و مثال ها و داستان های عدم توانایی ایرانی در بعضی موارد،  برای آنها نیست.

پیش بسوی ایجاد فرهنگستان ها و باشگاه های علمی مردمی و خود جوش غیر انتفاعی و آزاد.

   عکس انوش در ارگ کریم خان شیراز،  تابستان 1387 ،  عکس شماره 4453.  چند هزار سال تاریخ سازی از بالا،  با وجود ایجاد طرح های جدید تمام می شود.

کلیک کنید:  تاریخ تقویم ایران

کلیک کنید:  دانشگاه های تاریخی ایران

کلیک کنید:  نقشه های شوم سرنوشت سازی

 

تاریخ خورشیدی ایرانی

     ابتدای امسال در اول فروردین 1392 هجری خورشیدی،  تبریک سال نو را مطابق سال گذشته با تاریخ آریایی میترایی گفتیم،  و سپس با یک تغییر تاریخ آریایی میترایی روبروی شدیم،  که درباره آن توضیح نوشتیم.  بدنبال آن بنا به تقاضا های متعدد عزیزان،  که می خواستند تاریخ کشور خودمان را با تقویم و تاریخ آرایی میترایی بنویسم،  تعدادی از پست ها را با این تاریخ نوشتم.  اما در یک جلسه با حضور عده ای علاقمند به ایران و تاریخ ایران،  مطرح شد،  که نمی شود تاریخ آرایی میترایی را بدرستی تعیین کرد،  و بکار برد،  مثلاً ما با تحقیقاتی 70 قرن را تعیین کرده ایم،  و علاقمندانی می گویند که ممکن است در آینده نزدیک تحقیقات و کشف هایی صورت پذیرد،  و این تاریخ را 80 یا 90 قرن یا بیشتر نشان دهد،  بنابر این نمی توان 70 قرن را بنای تاریخ آریایی میترایی دانست.

      این نیز موضوع قابل بحث و تأمل است،  و واقعاً نمی توان آغاز تاریخ آریایی میترایی را در یک مبدأ تاریخ و زمان نوشت،  و اگر چنین باشد،  هرگز نخواهیم توانست این تاریخ را بدست آوریم،  و همیشه چون آن آقایانی که چند بار این تاریخ را تغییر دادند،  لازم می شود آنرا تغییر داد،  و بدین ترتیب اصول کلی و علمی تاریخ نویسی زیر سئوال می رود،  و مشکوک می شود،  و چه بسا باعث نارضایتی شود.

      بهمین جهت من تاریخ 7000 سال خورشیدی ایرانی را،  که در مقالاتم استفاده کرده و می کنم،  بر مبنای تاریخ خورشیدی در قدیمی ترین نشانه مهر ظروف ایرانی موجود در موزه های ایران در 1392 هـ.خ، می نامم،  و آنرا با نام خورشیدی ایران یا به اختصار "خ،ا"، نمایش می دهم.  در ضمن تحقیقات ما برای سال و تقویم آریایی میترایی که نوشته ام،  هیچ تضاد و مشکلی با این نام گذاری جدید از تاریخ را نمی کند،  بلکه تکمیل کننده یکدیگر هستند.  امیدوارم روزی برسد،  که ایرانیان بتوانند هماهنگی لازم را برای یافتن و نوشتن یک تاریخ ایرانی،  در شأن تاریخ ایران بدست آورند.

      حال بررسی می کنم که چرا تاریخ چند هزار ساله ایران بمنظور تاریخ نویسی برای ایران لازم می شود،  ما ایرانیان با کشف های تمدن کهن جیرفت،  براحتی متوجه شده ایم چند هزار سال تاریخ تمدن بسیار عالی داشته ایم،  و لازم است از تاریخی استفاده کنیم،  که تمام این سالها را پوشش دهد،  و مثلاً مجبور نباشیم بگوییم 1500 ق.م، تا 1750 ق.م،  که بدست آوردن درست آن در ذهن ایرانی بسیار مشکل می شود،  در صورتیکه نوشته شود از 2500 تا 2750 خ.ا،  براحتی تاریخ را متوجه می شویم،  و حتی می توانیم در ذهن شکل بندی کاملی از تاریخ ایجاد نماییم.

   تقاضا:  با این متن کوتاه،  از عزیزان علاقمند می خواهم،  که درباره تاریخ خورشیدی ایرانی نظر خودشان را بنویسند.

   تعریف تاریخ تقویم ها در ایران

      در یک قرن گذشته،  اهل تاریخ بنا به ذوق و سلیقه خود و بطور کلی،  تاریخ ایران را قبل از کشف تمدن جیرفت به:  ایران ماقبل باستان،  ایران باستان،  دوران اسلامی،  دوران معاصر،  تقسیم کرده  بودند. هنوز بعد از کشف های بزرگ تاریخی،  هیچ تغییری در این تقسیم بندی ارائه نشده است،  زیرا در ایران هیچ مرکز تعیین تعریف تقویم تاریخ نداریم،  مانند ابزاری که من به عنوان فرهنگستان تاریخ ایران یا باشگاه تاریخ ایران،  نام برده ام،  مشروح در اینجا.  البته این وبلاگ با جمع افراد باهوش علاقمند مطالعه و پیگیری کننده آن،  فعلاً می تواند این نقش را داشته باشد.  حتی در همان تقسیم بندی قدیمی،  تاریخ شمار یکسانی ارائه نشده است،  هر شخصی باب دل و دانش از یک نوع تاریخ استفاده می کند،  یکی از قمری دیگری از هجری شمسی،  و یکی دیگر از میلادی،  و یک وضع درهم و برهم ایجاد شده،  که هر شخص برای مطالعه آنها نیازمند داشتن یک برنامه کوچک تبدیل سالها است.

      به منظور رفع این مشکل من پیشنهاد می کنم،  تاریخ ها را با تاریخ خورشیدی ایرانی که خ.ا، نامیده ام،  شمارش کنیم،  و دوران تاریخ را به موارد زیر تقسیم نماییم:

  ــ  تاریخ قبل از تمدن کهن ایران،  که به قبل از خورشیدی ایرانی یا به اختصار ق.خ.ا،  می نامم.

  ــ  تاریخ دوران تمدن کهن ایران،  که از ابتدای خ.ا، تا دوران ماد می باشد.

  ــ  تاریخ دوران باستان ایران از ابتدای ماد تا آخر شاهنشاهی ساسانیان می باشد.

  ــ  تاریخ دوران اسلامی.

  ــ  تاریخ دوران معاصر.

      در این موارد نظر های سازنده و مفید بدهید،  تا بلکه به روزی برسیم که بتوانیم ذهنی و ذاتی و رسمی فرهنگستان تاریخ ایران را تأسیس نماییم.

   توجه:  یکبار دیگر توضیح دهم،  تاریخ خورشیدی ایرانی،  که من در نظر گرفته ام،  برابر با سابقه و مبدأ 7000 ساله ظروف ایرانی موجود در موزه های ایران و جهان با علامت گردونه مهر است،  که نشان می دهد در 7000 سال پیش می توانستند،  از نجوم و تاریخ بهره ببرند.  و نیز پایان هزاره هفتم است،  که قبلاً توضیح نوشته ام.  اگر هر گونه تغییر و کشف جدیدی صورت پذیرد،  نقص کننده این تاریخ نیست،  بلکه تکمیل کننده آن می باشد.  بنظرم عدم بهره بردن از تاریخ خورشیدی ایرانی،  درهم برهمی استفاده از تاریخ ها را نشان می دهد،  همچنین نوشتن تاریخ خورشیدی ایرانی،  می توانند پویایی ذهن های علاقمندان به تاریخ را در پی داشته باشد.

   نظر و پرسش:  نوروز باستانی رو خدمت انوش عزیز تبریک عرض میکنم چیزی در جوابتون نمیگم فقط امیدوارم اینو بخونید چرا در تمام کوچه پس کوچه های گشور عزیزمان ایران جوانان به مواد فروشی و فحشا روی آوردند آقای انوش گرامی تعدادی از جوانهای ایرانی افغانی قاچاق میکنند،  شما که از تاریخ حرف میزنین کاش با خودتون فکر میکردین چرا تو تقویم مان روزی به نام کوروش ثبت نشده چرا؟  راجب به اینگونه مسایل این روزگاز صحبت میکردید، اگر کمی شهامت داشتید فقط بگویید چرا؟

     فاجعه تن فروشی دختران ایرانی در دبی عمارات قطر و کشور های عربی،  آیا تا کنون شنیدید تن فروشی دختران ایرانی در دبی و دیگر شیخ نشین های خلیج پارس آیا تا کنون شنیدید: قاچاق و فروش دختران 14 تا 20 ساله به شیخ های عرب امارات آیا می دانستید : عرب های اماراتی در بازار فاحشه گری و خرید و فروش دختران و زنان، بیشترین و بالاترین قیمت را برای دختران ایرانی می پردازند،  و عاشق دختران 14 تا 20 ساله ایرانی هستند. روزانه با چند پرواز ایران به دبی شمار 10 تا 15 دختر ایرانی برای تن فروشی و فاحشه گری به دبی می روند. بسیاری از این دختران از روی ناچاری و تنگدستی (فقر) تن به این کار می دهند.  این روند قاچاق دختران به دست باند هایی انجام می گیرد که در تهران و شهر های جنوبی ایران مشغول به کارند.  بسیاری از این دخترها به بهانه کار در دبی، منشی گری،ازدواج و گشت و گذار وارد این باند های کثیف قاچاق زن می شوند، و پس از اینکه آلوده این کار شدند دیگر هیچ راه بازگشتی ندارند. تاکنون جنازه بسیاری از این دختران و زنان به وسیله دولت امارات به جمهوری اسلامی برگردانده شده است. به گفته شماری از این دختران، آنها می توانند تنها در چند ماه تن فروشی پول میلیونی به دست بیاورند. از سویی بسیاری از آنان اعتراف کردند که پس از اینکه درگیر تن فروشی شدند دیگر آسایش و زندگی برایشان نماند. در بسیاری از جاها سخن از ربودن این دختران و زنان به وسیله باند های ایرانی و اماراتی ها به میان آمده است. و چه دلخراش شنیدن این نکته که بسیاری از آدم های بانفوذ ایرانی در این کار بی شرمانه و کثیف دست دارند و جالبتر اینکه دستگیری و بازداشت این آدم ها کار آنچنان سختی نیست.

   پاسخ انوش راوید:  این وبلاگ برای بررسی دروغ های تاریخ است،  به منظور مطرح کردن مسائل مورد نظرتان،  وبلاگی باز نمایید،  و در آن موارد مورد نظرتان را بنویسید.  بهتر است با تغییر در واژه ها و جمله ها،  که اصل مطلب را تغییر ندهد،  در نشریات کشور ایران هم مطرح نمایید.  همچنین درباره مسائل و مشکلات مورد نظرتان، بارها از طرف مقامات منجمله حسن عباسی،  به فراوانی گفته شده است.  البته رفع این مشکلات در درک درست از واقعیت های تاریخی است،  که باید تحلیل گران و برنامه نویس های اجتماعی ایران بدانند.

      درباره تن فروشی دختران یک کشور در کشور دیگر،  تا آنجا که من می دانم،  باید بگویم در بسیاری از کشورها جریان دارد،  مثلاً  دختران کشور های اتحاد جماهیر شوروی سابق،  به فراوانی در اروپا و هر جای دیگر دنیا وجود دارند و خرید و فروش می شوند،  و این یک برنامه دراز مدت تاریخی بوده و می باشد.  اولین وسیله کسب و درآمد در تاریخ تمدن،  هم همین گونه فروش دختران و تن فروشیها بوده است.  یکی از معروف ترین اقوام که مبادرت به این تجارت کثیف می کردند،  یوئوچی ها بودند،  که دختران سرزمینی که امروزه کشور چین می دانیم،  به ایران و افغانستان می آورند،  و این دختران طالب های زیادی داشتند،  که در نهایت باعث بسیاری از تغییر چهره ها در بعضی از جاها های افغانستان شدند،  که بعدها به اشتباه آنرا بر اثر حمله مغول دانسته اند.

      همچنین شما نوشته اید "به گفته شماری از این دختران، آنها می توانند تنها در چند ماه تن فروشی پول میلیونی به دست بیاورند"  این موضوع خود دلیل بروز چنین کار هایی می شود.  البته امارت دبی در کار صادرات مجدد است،  یکی از این صادرات فروش دختر و پسر بچه می باشد،  فیلمی در این باره دیدم که هزاران پسر بچه کشور های پاکستان و بنگلادش را در کمپ بیابان های دبی نگه می دارند،  و هر سوراخ و چادر در آن بیابان انبار یک برده فروش عرب است.  این گونه تجار عرب،  در کار برده فروشی سابقه طولانی دارند،  آنها در چند قرن گذشته تأمین کننده برده های سیاه پوست بودند،  و اغلب کلید دار زندان های استعمار گران بودند.

     بسیاری از بچه ها را بمنظور فروش اجزای بدنشان منجمله کلیه، چشم، قلب، شش، کبد و غیره نگه می دارند،  تا مشتری پیدا شود.  خلاصه این داستان سر دراز دارد،  بمنظور مقابله با این باندها،  بهترین کار شناسایی و معرفی آنها به مقامات ارشد امنیتی و افشای آنها است.  مطمئن باشید رسیدگی و پیگیری خواهد شد.  بزودی مقاله ای درباره "تاریخ برده و برداری در ایران" می نویسم،  که چگونه در زمان شاهنشاهی ساسانیان تا پایان پادشاهی قاجاریه برداری از انواع مذکر و مونث در ایران رواج داشته است،  و به منظور مقابله با آن مجلس دوم شورای ملی که پدر بزرگ من در آن بود،  قوانین برای برداشت برده داری وضع شد،  و چون آن مجلس توانایی اجرایی کم داشت،  در نهایت توسط رضا شاه پهلوی برده داری و خرید و فروش برده،  بطور کلی از ایران پاک شد.  تا اینکه در چند سال گذشته این کار کثیف بصورت پنهانی،  و توسط باند های این کاره در جهان و منجمله ایران آغاز شده است.

      عکس های قربانی کردن و کشتن دختران جوان،  و فروش نظر گوشت بدن آنها در جنوب کشور چین و شمال تایلند و لائوس،  این عکس ها واقعی است،  و در یکی از تلویزیون های کشور چین نشان داده شده است،  این یک باند کثیف جنایتکار کشف و نابود گردید،  عکس های 6266 و 6267،  عکس از اینترنت،  جهت اطلاع بیشتر در اینترنت بنویسید،  قربانی کردن دختران در چین و تایلند.

   پرسش:  با سلام،   1-عده ای میگویند خیلی از اسمهای ایرانی ریشه مغولی دارد که یکی از نشانهای تاثیر حمله مغول است.  2-  بعضیها میگویند دیوار چین برای جلوگیری از تاخت و تاز مغولها ساخته شده که بعد حمله هم قسمتی از آن تخریب میشود.  در ضمن من در وبلاگ شما دیوار چین را جستجو کردم اما جواب مورد نظر را پیدا نکردم ممنون میشم لینک مستقیمش را بدهید.

   پاسخ انوش راوید:  نام های مغولی ایرانی هستند،  نام کشور مغولستان ایرانی است (مغ+ استان) نام پایتخت آن کشور هم ایرانی است، اولان باطور (او+ لان= لن= لند+ با+ تور) به معنی جزیره آب در میان زمین سخت و خشن.  هر نامی که فکر می کنید مغولی است،  یا به دروغ به شما گفته اند مغولی است،  بگویید تا آنرا برایتان ریشه یابی کنم.

      در 6 تا 7 هزار سال پیش،  ایرانیان طی یک برنامه منظم نجوم و جغرافیایی،  به اطراف جهان مهاجرت کردند،  سمت شرق نیمروز ایران را تورک ها و سمت غرب را کورد ها در نوردیدند.  تورک ها در ژاپن کشور دریایی تورک را ایجاد کردند،  توکیو (تور+ کی+ او)،  و در سواحل غربی آمریکا پادشاهی آز تک را بنا کردند (آز= آذ= غز= گز= آذر+ تک= بک= بغ).  در سمت غرب هم کورد ها پولند و ژرمن و روم و غیره را ایجاد کردند،  و تا سواحل شرقی قاره آمریکا پیش رفتند،  و سرخ پوستان آپاچی (آ+ پا+ چی) و کلجی (کلجایی یا کلهر) و غیره را شامل شدند.  این مردم متمدن شش و هفت هزار سال پیش با بومیان 40 هزار ساله در مسیر های خود در آمیختند،  و هر کدام قیافه خاص خود را گرفتند،  که شرایط آب و هوایی هم در آن بی تأثیر نبود.  مثلاً با یک دید کلی براحتی متوجه خواهید شد قیافه سرخ پوستان آمریکایی غرب با شرق آمریکا کاملاً متفاوت است،  یکی از آنها با ترکیب های تورک های ایرانی آمیخته با بومیان شرق آسیاست،  و دیگر کورد های آمیخته با بومیان تاریخی غرب اروپا و شمال غرب آفریقا است.  گروه سوم ایرانیها جنوب و سواحل بودند،  که به ایرلند و انگلستان رفتند،  و چون دریانوردان خوبی بودند،  توانستند در بسیاری از نقاط جهان پخش شوند.

    این داستانها هم سر دراز دارد،  بزودی با عکس ها و سند ها و مدارک درباره آنها خواهم نوشت،  این را بدانید که غربی ها هرگز نخواهند گفت و اعتراف کنند که این مردمان ایرانی و تورک و کورد و... بوده اند،  ما باید با تحقیق و تحلیل ثابت کنیم خودمان تمدن را به جهان بردیم.  در مورد لینک مورد تقاضا،  راستش آنقدر مطلب دارم که خودم هم برای پیدا کردن تعدادی،  در گوگل جستجو می کنم،  در جستجوی یکی از وبلاگ ها مثلاً بزنید "دیوار چین انوش راوید" و مطلب مورد نظر را بیابید.

   جالب 1:  هم اینک که این پست را می نویسم،  شبکه مستند دارد فیلمی را با عنوان "اسرار تمدن های باستان، اینکاها"،  نشان می دهد.  در این فیلم بوضوح و یا با دید کارشناسی ایرانی،  کاملاً مشخص است،  که اینکاها ادامه راه مهاجران تمدن جیرفت ایران هستند.  از رسد خانه خورشیدی، صور فلکی، سنگ نگارها، شتر لامای مقدس،  که از تقدس لام در سلام و ایلام نوشته ام،  در این فیلم براحتی می توان با ریشه یابی اسامی به تمدن جیرفت رسید،  علاقمندان از شبکه مستند بخواهند این فیلم را نشان دهد،  و آنرا ضبط نمایند،  و سپس بصورت نوشته با عکس در وبلاگی منتشر کنند.

   جالب 2:  یک روز در سن حدود 17 سالگی یعنی 40 سال پیش،  در آبادی بومهن تهران کنار خیابان منتظر اتوموبیل بودم که به تهران بروم،  یک مینی بوس زیر پای من نگه داشت،  سوار شدم.  در مینی بوس کلی آدم و گوسفند و مرغ و گونی های محصول کشاورزی بود،  بزحمت خودم را کنار درب جا دادم.  از مردم پرسیدم این اتوبوس از کجا می آید؟،  روستاییان گفتند:  "از ژاپن"،  در نقشه نام جابان را گذاشته اند.  ما در ایران آبادی های زیادی به نام ژاپن داشتیم،  که جابن هم گفته می شد،  و اصل می تواند ژنبن باشد،  به معنی ریشه در تولید.  تخمه ژاپنی از محصولات این روستا بود،  که خام آنرا در گونی هایی بار مینی بوس کرده بودند،  و برای فروش به تهران حمل می کردند.  بنظرم در گذشته نام این ژاپن های ایرانی،  به کشور ژاپن داده شده است.

      پرسش و تقاضا:  پدر بزرگ من اهل کاشان است و الان پیش ما زندگی میکند او در جوانی در آسیاب های کاشان کار میکرد و برای ما تعریف میکند. اگر ممکن است در مورد تاریخچه اسیاب ها در وبلاگتون قرار دهید.  سپس در مورد لهجه کاشی بگویید، آن ها به چه زبانی حرف می زنند. به عنوان مثال میگوید: این وسیله رو بز اون گُله.

   پاسخ انوش راوید:  چشم بزودی می نویسم،  البته مقداری درباره "تاریخ آسیاب های ایران" نوشته ام،  بزودی آن مطلب را پیدا می کنم،  بیشتر می نویسم و لینک آنرا در وبلاگ قرار می دهم.  همچنین درباره لهجه ها و گویش های محلی،  این وظیفه جوانان باهوش هر شهر و روستا است،  که آنها را گردآوری و تنظیم و علمی نمایند،  و نسبت به حفظ و ضبط آنها اقدام کنند،  تا سابقه تاریخی دیارشان یادگار بماند و از بین نرود.  البته بخاطر کوتاهی های انجام شده،  تعدادی از گویش ها و زبان های باستانی ایران،  در همین چند دهه گذشته از بین رفته است.

   پرسش:  سلام بر انوش راوید،  ضمن مطالعه وب سایت شما متوجه شدم در تهیه فهرست مکان ها و سایتهای باستانی ایران، وب سایت اطلس تاریخ ایران مرا نیز مشاهده کرده اید. مایلم نظرتان را در مورد سایت خودم بدانم. هدف از آن اطلاع رسانی بدون تفسیر به عموم در مورد تاریخ ایران است.  فکر میکنید چگونه میتوانم آنرا بهینه کنم؟  www.iranatlas.info

   انوش راوید:  سایت بسیار خوبی دارید،  امیدوارم مطالب سایت خود را با وبلاگ ما هماهنگ کنید،  و سلوکی ها و غیره را اصلاح نمایید،  بزودی آنرا مطالعه می کنم و نظرم را می دهم،  پیروز باشید.

   نظر:  مشخصه که شما پان ایرانی هستید از اونجایی که عالم و آدم را به کشور خود ایران منصوب میکنید و اقوام و نژادهای متفاوت با زبان های متفاوت رو از نژاد ایرانی میدونید و از اسکندر در غرب گرفته تا تیمور در شرق رو و مدعی هستید که عالم و آدم ایرانی هست ادعایی که سایر پان های دیگه هم برای خودشون دارن چقدر که شما پان ها شبیه به هم صحبت میکنید.

   پاسخ انوش راوید:  بارها در وبلاگ نوشته ام،  این نظرات شخصی من است،  و خود تاریخ نمی باشد،  و قصد ما بررسی موضوعات بخش هایی از تاریخ با کمک دیکر عزیزان متخصص است.  خیلی خوب است که جوانان باهوش هر شهر و دیار موضوعات و مسائل تاریخی خودشان را به تحقیق و تحلیل بگیرند،  تا بلکه بتوانند از شر تاریخ های نوشته شده استعمار و امپریالیسم راحت شوند.  شما نیز تکلیف و تخصص و علاقه خودتان را برای کار و مطالعه روشن نمایید،  و نظر و منظور تان را بدرستی و روشنی در وبلاگی بیان کنید،  تا ما نیز استفاده نماییم.

   پرسش:  آیا در نقشه حرکت فریدون بطرف بابل،  زمین شناسی و جغرافیای طبیعی تاریخی را در نظر گرفته اید؟

   پاسخ انوش راوید:  بخاطر تحقیق و تحلیل های تاریخی،  تقریباً زمین شناسی و جغرافیای طبیعی تاریخی را مورد مطالعه قرار می دهم،  و خیلی برایم جالب هستند،  ولی علم است و برای علم هم پایانی نیست.

   پرسش:  درباره تور نوشته بودید زمین سخت و خشن درصورتیکه ما شنیده بودیم به معنی پهلوان است ممکن است توضیح بیشتر دهید؟

   پاسخ انوش راوید:  در گذشته و تا 50 سال پیش زمین و کشاورزی و تولید غذا حرف اول را می زد و مانند این نیم قرن گذشته نبود که پول مفت نفت حرف اول اقتصادی را می زند.  در گذشته با زمین و برکات آن،  همه چیز سنجیده می شد،  تو (Tou) اصطلاح زمین کشاورزی است،  و یکی از علائم حروف الفبای تمدن جیرفت می باشد،  تو را با خط هایی تعیین می کردند،  که چه معنی می دهد،  و در زبان دری یا فارس به شکل:  تور= زمین سفت و خشن،  و به آدم های همین گونه هم می گفتند،  تول= زمین شل و نرم و گل،  به آدم های همین گونه هم می گفتند،  توپ= زمین کلوخی و گرده،  که به آدم های چاق و تپل می گفتند،  تون، تول، توچال، توپال و غیره نیز وجود داشتند،  که همچنان در اصطلاح های کشاورزی مناطق مختلف ایران بکار می روند.

   پرسش:  آیا آشوری ها ایرانی بودند؟

   پاسخ انوش راوید:  آشور یا آسور که امروزه هم آسوریها دارای کلیسا در ارومیه و لوس آنجلس هستند،  آس= آ= حرف اول الفبای تمدن جیرفت، که به بیشتر کشور های دنیا رفته است + س= سر،  که در سلام و پرسر و غیره توضیح نوشتم.  آسور= آس+ اور= شهر،  درباره اور بارها توضیح نوشته شده است،  آشور= آسور= شهر اول یا شهر نمونه یا شهر تک خال،  در ضمن آش= آس که اولین غذای بشر بوده است.  به این ترتیب آشور نمی تواند نام یک قوم باشد،  بلکه نام شهر است،  که ترکیب جمعیتی داشته است.

   جالب:  آس و تاس در بازی های تمدن کهن جیرفت وجود داشته اند،  تاس= تا+ س (تا= چند لا یا مکعب+ س= سر)،  که می شود مکعب یا تای سر شده.

   مهم:  غیر قانونی و منع کردن آثار زیر خاکی،  باعث شده بسیاری از آثار تاریخی ایران بصورت غیر قانونی،  و توسط جویندگان خرابکار گنج،  کشف و خرید و فروش و پنهان شود،  یا از ایران خارج گردد،  که در کل صدمه جبران ناپذیر به تاریخ و تاریخ تمدن ایران وارد می شود.  امید است برای این مهم،  نمایندگان محترم مجلس ایران،  تدابیر و قانونی اتخاذ کنند،  البته بدین منظور باید علاقمندان به تاریخ ایران،  فشار های فرهنگی وارد نمایند.

      باید توجه داشت،  با قیمت داشتن آثار زیر خاکی،  و ضعف و مشکلات اقتصادی مردم و کشور،  نمی توان با برنامه های خشن و سخت،  با این موضوع مقابله کرد.  اقدامات و قوانین برخورد های جزایی،  باعث باند سازی های مخفی می شود،  که مرور زمان آنها را حرفه ای تر و مافیایی می کند.  بدین منظور بهتر است از قوانین گنج جویی دوران پادشاهی قاجاریه،  یا قوانین مشابه کشور های اروپایی کمک گرفت.

عکس های تخته بازی و تاس های کشف شده در سایت تاریخی تمدن جیرفت،  عکس شماره 5679.


تکنیک هارپ

   پیش گفتار

      این مقاله در ادامه تاریخ و تاریخ اجتماعی ایران است،  و بمنظور آشنایی با تکنیک های جدید،  و آمادگی ذهنی و فیزیکی و دفاع غیر عامل پست می شود.  باید توجه داشت،  کشور و ملت ایران از زمان های قدیم دشمنانی داشتند،  که همیشه سعی در نابود کردن و بزیر کشیدن ایرانیان می کردند.

   پروژه تحقیقاتی هارپ Haarp

      پروژه پژوهشی هارپ،  از سال 1993 در ظاهر برای بررسی و تحقیق درباره لایه آیونوسفیر (Ionosphere) و مطالعات معادن زیر زمینی،  با استفاده از امواج مافوق کوتاه رادیویی ELF/ULF/VLF با ۳٫۶ مگاوات ERP و ارسال به یونوسفر بوده است.  به انگلیسی:  High Frequency Active Auroral Research Program می باشد.  این تحقیقات مشترکاً توسط نیروی هوایی آمریکا، نیروی دریایی آمریکا، دانشگاه آلاسکا در فیربنکس، و نزدیک به ۱۵ دانشگاه آمریکایی دیگر اداره می شود.  در واقع پروژه ای با تکنولوژی جنگ ستارگان است،  که به منظور کامل کردن یک سلاح جدید پایه گذاری گردیده است.  توضیح دهم،  جنگ هایی که از امواج رادیویی، لیزر و پالس های الکترومغناطیس،  برای صدمه به نیروی مقابل استفاده می کنند،  به جنگ ستارگان معروف گردیده است،  این اسم از فیلم Star War گرفته شده است.

      لایه آیونوسفیر در بالاترین لایه اتمسفر (Atmosphere) قرار دارد،  این لایه تشعشات خطرناک ماورای بنفش و اکس ری خورشید را جذب کرده،  و مانند سقفی از ورود آنها به زمین جلوگیری می نماید،  تا زندگی بر روی کره زمین امکان پذیر گردد.  همچنین به دلیل محیط الکتریکی موجود در آیونوسفیر از این لایه برای انعکاس امواج رادیوئی به اطراف زمین استفاده می شود.  اگر این لایه به هر دلیلی دچار اختلال شود،  تاثیرات بسیار زیادی بر روی زمین گذاشته و زیستن را مختل می کند.  آیونوسفیر دور ترین و ناشناخته ترین بخش جو زمین است،  هارپ با امواج امواج مافوق کوتاه رادیویی،  که توسط رادار های خود منتشر می کند،  امکان مطالعه در مورد آیونوسفیر را ایجاد می نماید.  بخشی از این امواج در ارتفاع ۱۰۰ تا ۳۵۰ کیلومتری جذب شده،  و باعث افزایش شتاب الکترونها در آن منطقه و در نتیجه گرم شدن آیونوسفیر می شوند.

      هارپ طوری طراحی شده،  که بر روی آیونوسفیر تاثیر مستقیم داشته باشد،  از نمونه های این تاثیرات قرمز و گداخته شدن و یا ذره بینی نمودن لایه را می توان نام برد.  در حال حاظر بمنظور هارپ یک مجموعه آنتن های مخصوص شامل ١٨٠ برج آنتن آلومنیومی به ارتفاع ٥٠/٢٣متر،  برروی زمینی به مساحت ٢5٠٠٠ متر مربع در آلاسکا (Alaska) نصب گردیده است،  این آنتن ها امواج مافوق کوتاه ELF/ULF/VLF را تولید و به آیونوسفیر پرتاب می کنند.  سازنده این تاسیسات شرکت BAE Advanced Technologies است.  در دوران جنگ سرد برای کشف زیر دریایی های مجهز به سلاح اتمی،  هارپ مورد بررسی قرار گرفت،  تکمیل هارپ حدود دو دهه طول کشید،  و ۲۵۰ میلیون دلار هزینه های ساخت و عملیاتی آن بود.

   عکس آنتن های هارپ (HAARP) در گاکونا ایالت آلاسکا کشور ایلات متحده آمریکا،  عکس شماره 6560.

      اصولا امواج آنتن ها پس از اصابت به آیونوسفیر و بازگشت به زمین،  قادر اند نه تنها به عمق دریا بروند،  بلکه فراتر رفته و به اعماق زمین نیز وارد شوند،  و عملکرد آن بمانند رادیو ترموگرافی (Radio Thermography) است،  که امروزه ژئولژیست ها برای اکتشافات مخازن مختلف شامل گاز و نفت استفاده می کنند.  وقتی یک موج کوتاه رادیو ترموگرافی به داخل زمین فرستاده می شود،  به لایه های مختلف برخورد کرده،  و آن لایه ها را به لرزه می آورده،  و از آن لرزش،  صدایی با فرکانسی مخصوص تولید،  و به سطح زمین باز می گرداند.  ژئولژیست ها از صدای بازگشتی قادرند،  مخازن زیر زمین را شناسایی کنند.  با این تفاوت که رادیو ترموگرافی سیستمی است،  که با قدرتی به کوچکی ٣٠ وات،  لایه های زیر زمینی را به لرزه درمی آورد،  حال آنکه هارپ سیستم فوق العاده پیشرفته تری است،  که می تواند همان لایه های زمین را،  با استفاده از قدرتی برابر با  یک تا ده میلیارد وات بلرزاند.  بدیهی است که هر چقدر قدرت امواج بیشتر می شود،  تاثیراتش بر روی آیونوسفیر و اثرات ذره بینی آن بالاتر می رود.

      عکس نمودار آیونوسفیر گداخته شده،  که به رنگ قرمز دیده می شود،  عکس شماره 6561 از اینترنت.  این گداخته مثل یک قلب شروع به تپش می کند،  و از این تپش ها،  فرکانس های فوق کوتاه تولید می شود،  که پس از اصابت به زمین داخل آن نفوذ می نماید.

      همچنین شنیده می شود،  از سیستم "هارپ" در کشور های گرین لاند، نروژ، روسیه،  روی بعضی از ماهواره ها به جهت فلج کردن سیستم رادیویی هواپیما ها و نهایتا سقوط آنها استفاده می گردد.

جنگ جدید با هارپ

      منتقدان درباره هارپ عقیده های مختلفی دارند،  منجمله آنرا یک برنامه نظامی خطرناک و مرگبار می دانند،  که تحت پوشش سازمان هوا فضای ایالات متحده آمریکا،  ولی برای مقاصد نظامی است. آنها مواردی را می گویند که بدلیل تخصصی بودن،  نیاز به تحقیق و تحلیل علمی دارد،  و فعلاً مورد تأیید و یا رد آنها توسط من نیست،  منجمله می گویند:

      از فرکانس فوق کوتاه و نیرومند هارپ،  زمین زلزله و خرابی تولید می گردد.  برای درک چگونگی ایجاد زمین لرزه یک مثال بزنم، وقتی شخصی صحبت می کند،  اول تار های صوتی او می لرزند،  مثل لرزش های ایجاد شده در آیونوسفیر. از این لرزش فرکانس صوتی تولید شده،  و پس از اصابت به پرده گوش شنونده،  پرده گوش او را می لرزاند.  مانند به لرزه در آوردن لایه های زیر زمین،  به سبب اصابت فرکانس های تولید شده از آیونسفیر،  و سپس در گوش تولید صدا می شود.

      با کمی فکر کردن می توان متوجه شد،  که تکنولوژی هارپ با ویژگی معادن یابی برای پیدا کردن مخزن های گازی و نفتی ساخته نشده است،  زیرا برای پیدا کردن مخازن نیاز به یک میلیارد وات نیست،  و یک ترموگراف برای این کار کافیست.  با توجه به تاثیرات هارپ بر روی آیونوسفیر و نهایتا تاثیرات آن بر روی زمین و وضعیت آب و هوا،  باید در مورد این تکنولوژی کمی جدی تر فکر کرد.  این تغییرات شامل خشکسالی در مناطقی،  که تا به حال بی سابقه بوده است،  بارندگی های سیل آسا در جا هایی که به خشک بودن معروف هستند،  طوفان ها و سونامی ها و ساده تر از همه ایجاد زلزله را می توان برای هارپ به شمار آورد.  همچنین امواج بازگشتی از آیونوسفیر،  پس از اصابت به عمق دریا،  می تواند صدمات جانی برای موجودات دریایی داشته باشد.

   برخی کاربرد ها ــ  همچنین منتقدان اشاره به بعضی از کابرد های خطرناک و انهدامی هارپ می کنند،  در زیر تعدادی را از اینترنت بدون نظر و تأیید و تکذیب خودم کپی می کنم:

  ١-  ایجاد موج Extreme Low Frequency) ELF) با فرکانس از ١ تا ٢٠ هرتس توسط آیونوسفیر،  که با برخورد امواج هارپ تولید شده،  و سپس به زمین باز می گردد،  و تا اعماق ٣٥ کیلومتری زمین نفوذ می نماید.  پس از برخورد به لایه های مختلف زیر زمینی تولید صدا می نماید،  و در پی آن زلزله ایجاد می کند.  ٣٠ دقیقه قبل از زلزله ی سیچوان (Sichuan) در چین در سال ٢٠٠٨،  واکنش گداختگی آیونوسفیر در آسمان مشاهده می شد،  و در پی آن زلزله هولناک ٨ ریشتری در آنجا بوقوع پیوست.  فیلم کوتاهی از این گداختگی را تماشا کنید.

  ٢-  با قابلیت تکنولوژی "ترموگرافی" می تواند کلیه اطلاعات معدن های زیر زمینی کره زمین را در اعماق کم شناسایی کند و کلیه تاسیسات زیر زمینی کشورهای دیگر را دقیقا زیر مطالعه قرار دهد.

  ٣-  ایجاد دستکاری در آب و هوا، سونامی، خشکسالی، آتشفشان، سیل ها، طوفان هایی نظیر طوفان کاترینا در نیواورلئان (New Orleans) طوفان گانو عمان.

  ٤-  انتقال نیروی برق از محل تاسیسات هارپ به نقطه دیگر از زمین و همچنین انتقال برق از زمین به ماهواره ها.

  ٥-  ایجاد اختلال و کنترل فرکانس های نوری مغز در سطوحی به وسعت شهرها و کنترل انسانها از راه دور و ایجاد "غش" و تولید "وهم" در مغز انسانها.

  ٦-  ایجاد اختلال در جریان برق و قطع برق شهری و اختلال در کار کامپیوتر هواپیما های مسافربری (مقاله ای از شرکت بوئینگ (Boeing) در این رابطه بخوانید)، جت های جنگنده، کشتی ها، زیر دریایی ها و غیره.

  ٧-  ایجاد انفجار های عظیم زیر زمینی با قدرت بمب های اتمی و بدون تولید اشعه های رادیو اکتیو (Radioactive).

  ٨-  اختلال در عملکرد طبیعی آیونوسفیر که چرخش زمین را در کنترل دارد.  احتمال بسیار می رود که در صورت دستکاری های متناوب تاثیراتی در حرکت چرخشی زمین ایجاد گردد،  بدین صورت که یا چرخش را سرعت بخشیده و یا کند نماید.

  ٩-  ایجاد دیوار های رادیویی ضد هواپیما و ضد موشک.  می توان به راحتی گفت که همه اسلحه های جنگی معمول و متداول امروزه در مقابل با این تکنولوژی جدید کاملا متروکه به شمار می آیند،  به گونه ای که "هارپ" می تواند با یک عملکرد کلیه کامپیوتر های یک هواپیما را از فواصل دور از کار انداخته و آنرا سقوط دهد.

   ادامه از اینترنت:  با دقت متوجه می شوید هارپ استفاده های زیادی بعنوان تهدید و یا سرکار گذاشتن کشورها دارد.  مثلا می خواهند به کشوری حمله کنند،  در این صورت برای جلوگیری از مزاحمت احتمالی کشور همسایه برای آنها زمین لرزه آورده،  و با سرکار گذاشتن آن کشور،  برنامه های شوم خود را اجرا کنند.

   ــ  در مقالات اینترنت درباره هارپ،  از ایجاد زلزله های ایران در 20 سال اخیر نوشته اند،  که چندان مورد توجه من نبود،  و از ذکر آن خود داری می کنم.  آنها بطور کلی می گویند:  همانطور که گفته شد ارتعاشات رادیویی هارپ باعث سرخ شدن لایه آیونوسفیر شده،  و این لایه را به نوسان در می آورد.  این نوسانات به نوبه خود موجب صدا با فرکانس های کوتاه از ١ تا ٢٠ هرتس می شوند،  که فرکانس (Extremely Low Frequency/Ultra Low Frequency ELF/ULF) نام دارند.  این فرکانس ها پس از نفوذ به زمین،  زلزله ایجاد می کنند.  با توجه به ازدیاد درصد زلزله در دهه اخیر ایران نسبت به دهه پیشین،  که متجاوز به ٤/٢٠٦ % بوده است،  می توان به وجود تاثیرات دیگری در ایجاد زلزله های مصنوعی پی برد،  خصوصا آنکه این ازدیاد پس از آغاز فعالیت های هارپ واقع شده اند.

   قابل توجه:  تقریباً همه جوانان باهوش ایران،  باید در مورد هارپ و ماهواره هایی که چنین تکنولوژی دارند،  آگاه باشند،  بنابر این آنچه را که در این مقاله می خوانید به دیگران انتقال دهید.  منجمله بمنظور پیشگیری و دریافت پیش اخطار از قبیل زلزله ها،  می توان ایستگاه هایی در حوزه های وسیع تاسیس و بکار گرفت،  و با اندازه گیری فرکانس صدا هایی که از آسمان می آید،  به بروز این زلزله پی برد.

      زمان دریافت پیش اخطار های ELF بین ١٥ دقیقه تا ٣ ساعت قبل از وقوع زلزله متغیر است.  زلزله چین 30 دقیقه پس از مشاهده سرخی آیونوسفیر به وقوع پیوست.  اندازه گیری فرکانس ELF/ULF در جا هایی که خالی از فرکانس های مزاحم دیگر از قبیل برق فشار قوی، فرودگاه ها، ایستگاه های رادیویی و تلفنی است،  انجام پذیر می باشد.  بدین منظور بهتر است اطلاعات درباره هارپ را،  به سازمان های مربوطه دولتی و غیره دولتی مانند:  دفاع غیر عامل، هلال احمر، سازمان زلزله شناسی،  و... داد.  یک روش ساده بمنظور آمادگی،  دستگاه های دستی ELF/ULF  سنج و Magnetometer است.

کلیک کنید:  فرهنگستان تاریخ ایران

کلیک کنید:  تاریخ جمعیت و مردم ایران

کلیک کنید:  خانه های تاریخی شمال ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

ارگ   http://arq.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نام شهر و روستا های ایران
9 شهريور 1394 ساعت 10:26 | بازدید : 221 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

معنی نام شهر و روستا های ایران

   پیش گفتار

      بخشی از تاریخ ما در نام روستاها و مکانها،  و نام افراد وجود دارد،  باید دید عمیق داشت تا بتوان آنها را به تحقیق و تحلیل گرفت.  البته بخشی نیز در زبان انگلیسی قرار دارد،  شاید برایتان ناباورانه باشد،  برای اطلاع به حروف الفبای تمدن جیرفت بروید.  مطالب این پست گردآوری شده از اینترنت و گفته های پیرمردان و پیرزنان روستاها و اطلاعات شخصی می باشد،  و به مرور ادامه می دهم و باز نویسی می کنم،  زیرا می دانم کم و بیش دارند.  هم چنینی اشخاصی که در این مورد تحقیقات دارند،  بنویسند که از مطالب آنها با ذکر نام استفاده کنم.

   توجه:  در شاهنامه فردوسی آمده است،  در زمان تهمورث سی گونه خط و زبان،  چون:  رومی، تازی، پارسی، سغدی، چینی، هندی، پهلوی و... در ایران وجود داشته است.  این زبانها بیکدیگر خیلی نزدیک بودند،  بسیاری از نام ها و واژه ها در یکی از این زبان شکل گرفته است،  چون جدا کردن و تحلیل آنها کار مشکل و فوق العاده تخصصی است،  من بطور کلی از پارسی یا پهلوی نام برده ام.  بمنظور جدا کردن و طبقه بندی این زبانها،  که از هزاره اول آریایی میترایی شکل گرفته اند،  کار تخصصی و زمان بر لازم است.

   پرسر یا پارسا

      پرسر ها یا پارسا ها روحانیون معبد زیویه بودند،  اثر باستانی این نیایشگاه هم اکنون در روستای زیویه استان کردستان ایران وجود دارد.  این پرستشگاه دارای سه تختگاه پائینی و میانی و بالایی است،  با تالار ها و پایه ستون های سنگی و راه پله ها متعدد و...،  همانند تخت جمشید ولی با مقیاس کوچکتر است.  در این معبد قربانگاه حیوانات وجود داشته،  و استخوان های حیوانات نیز در آن قربانگاه کشف شده است.  هنگام حفاری اثری از ریزش سقف و خرابی پیدا نشده،  و معلوم است معبد تعطیل شده است،  و آنها دربها و سقف را باز کرده،  گویا آنها امید به دایر کردن دوباره را نیز داشته اند.  بنا به تحقیق های باستان شناسان،  که حدود 200 سال تخمین های آنها با یکدیگر اختلاف دارد،  معبد در زمان ماناها دایر بوده،  و گاهی مورد حمله اورارتورها و سکاها قرارگرفته است.  اثر این درگیری و سرنیزه های و تکه زره از آنها یافت شده،  ولی هیچ یک از این درگیریها منجر به خراب و تعطیل شدن معبد نشده است.  تا اینکه به ناگه در 4332 تا 4337 خ.ا،  برابر با 650 تا 655 ق.م،  معبد تخلیه شده است.  این پارسا یان پرس ParSa بودند،  یعنی امامه ای به سر داشتند،  که نام آن پر بود،  عکس و مشروح در اینجا،  یونی آنی ها به آنها پرس یا پارسا یا با تغییر آوا پرشا گفتند.  بعد از مهاجرت یونانیها و رومیها به اروپا،  نام پرشیا را با خود بردند.

      تمام آثار کشف شده در معبد،  که کم هم نیستند درست مانند آثار دوره های بعد تخت جمشید است،  آنچه که به تحلیل می توان گفت:  بنا به فرمول های رشد و تمدن بشر،  مذهبی جدید دست به یک مهاجرت زد،  و گروه پر سر های زیویه،  به جنوب مهاجرت کردند،  و بخش دور افتاده ای از جنوب را از باشندگان آنجا برای ساخت معبد جدید گرفتند،  و بزودی توانستند مذهب خود را گسترش دهند،  و هخامنشیان را بوجود آورند،  آثار موجود در زیویه بخوبی نشان می دهد،  که هنر های تخت جمشید تکامل یافته هنر های زیویه می باشد،  و در عین حال نشان می دهد تمام ساخت و ساز تخت جمشید،  کار ایرانی بوده است،  و از اینکه گفته و نوشته اند از این طرف و آنطرف جهان هنرمندان آمده و تخت جمشید را ساخته اند،  دروغ بی پایه و اساس است.  بمنظور آشنایی با زیویه از شبکه مستند تلویزیون کشور ایران بخواهید فیلم زیویه کار پژمان مظاهر پور را نشان دهد.

   عکس آثار تاریخی معبد زیویه،  تمام آثار تاریخی این معبد که کم هم نیستند،  نشان می دهد این معبد پیش در آمد تخت جمشید بوده است،  عکس شماره 4026.  ده ها سال این معبد و مقبره ها و تابوتها و آثار آنها،  توسط جویندگان گنج غارت شده است،  پس کجایید جوان هایی که می گویید عاشق ایران و تاریخ ایران هستید،  دریابید.

   توضیح: سی استان از تمام سی استان ایران،  در یک استان شکل گرفته بود،  و مرکز نجوم و علوم دینی تمام ایران گردید،  زابل مرکز علوم و تاریخ نجوم ایران هم در سی استان بود.  سی استان یا سیستان باستانی تا پایان قرن 55 آریایی میترایی،  مطابق با آذربایجان غربی کنونی کشور ایران بود،  روحانیون اصلی ایران مغ ها در سیستان و معبد بزرگ آنجا بودند،  که به تحقیق من تخت سلیمان کنونی بوده است.  مطابق معمول تاریخ تمدن بشر،  هر دین و فرقه،  ریتمی در حال انشعاب می باشند.  در هزاره چهارم آریایی میترایی بخشی از مغ های سیستان جدا شده،  و به جنوب در جوار کوه رحمت رفتند.

   اسلام، ایلام، سلام،  و  ایران، تهران، پارس:  کلیک کنید:  در اینجا

   رودبار و منجیل

   بین راه زیبای تهران به رشت در استان گیلان،  دو شهر زیبا و دلپذیر در کنار آب به نام های رودبار و منجیل قرار دارند.  بار در زبان پهلوی به معنی کنار و ساحل است،  بنابراین رودبار می شود،  شهر کنار رود (سپید رود).  شهرها و روستا هایی همچون بار در غرب خراسان،  شهرستان آب بر در استان زنجان،  آب بر همان آب بار است،  و امروزه از واژه بر بجای بار بهره می بریم،  مثلا فلان زمین دوبر است،  یا بر فلان جا.  پارودبار در نزدیکی لوشان،  شهر رودبار در نزدیکی کهنوج،  و روستای بارده در شمال آن،  و در شمال شهرکرد،  شهر رابر در نزدیکی بافت،  کلمه را می تواند هم کوچک شده راه باشد،  و هم کوچک شده رگ ، رگ rag ،  در زبان پهلوی به معنای جوی آب است،

      راور کرمان نیز شاید رابر بوده باشد.  اما،  من، مان، ما،  پسوندها و پیشوند های مکانی هستند.  در زبان پهلوی مانیشن (manishn) یعنی خانه،  مسکن و من (man) یعنی خانه،  و مانیشنیه (manishnih) یعنی زندگی. منجیل یامنگیل یعنی محل سکونت گیل ها،  شهر کسما در استان گیلان،  کسما همان کاسما است،  همانگونه که قبلاً نوشته ام،  کاسها از قبایل ایرانی بوده اند.  شهرها و روستا هایی در ایران داریم،  به نام های شال، شالما و ماسال،  که ماسال  نیز میتوان ماشال بوده باشد،  شال در زبان پهلوی به معنای شغال است،  و در قسمت هایی از شمال به درخت های صنوبر نیز شال می گویند،  در جنگل های شمال ایران این گونه درختها و جانور شغال زیاد است.

   تجریش و تاجیک

      روستاها و شهر هایی وجود دارند،  که نامشان از ریشه تچن (tachan) و تچک (tachak) به معنای روان، جاری، تندرو و تازنده گرفته شده است.  باید در این شهر ها و روستاها رود هایی پر آب و خروشنده در گذشته بوده،  و یا هم اکنون جاری باشد.  رود تجن (تچن) در شمال ایران،  از همین ریشه است.  روستای تجره در نزدیکی خوانسار،  شهرستان تجرک در غرب ساوه،  و روستایی بدین نام در نزدیکی طبس،  روستای تجرود در شمال کاشمر و در جنوب تربت حیدریه،  روستای تجر در شمال شاهرود،  تجره سراب در نزدیکی خرم آباد،  روستای تجن در غرب قاین.

      شاید تجریش در شمال تهران نیز از همین ریشه باشد،  زیرا در زبان پهلوی تچیشن (tachishn) یعنی جاری شدن آب،  و مردم تهران سیل و یرانگر رودخانه تجریش را در حدود ۲۰سال پیش فراموش نکرده اند.  روستای تاجیک در خراسان شمالی،  که در بخش خروشان رود اترک قرار دارد.  باید بدانیم پس از ورود نام های عربی به ایران،  و نبود حرف چ در زبان عربی، چ به ج دگرگون شده است.  بد نیست بدانیم واژه تازیانه در ریشه،  تاچانک بوده است،  که نخست به تازانک و سپس به تازیانه تبدیل گشته است. در واقع،  تاجیک یا تغییر آوا تاژیک همان تازیک،  و تاجی همان تازی،  است،  تاجیکها  تازیانه داشته و با اسب می تاختند،  به تاریخ زبان عربی مراجعه شود.

   دز و دژ

      در نام بسیاری از روستاها و شهر های قاره کهن،  واژه دژ بکار رفته است.  در زبان پهلوی نام های:  دژ، دیژ، دز، دیز، دیزک، دیزگ به معنای دژ و قلعه می باشد،  و از ریشه دزیتن (dezitan) به معنای ساختن و برپا کردن یک تپه یا خاکریز گرفته شده است،  مانند سد دز در استان خوزستان.  روستای دیزک در نزدیکی میرجاوه در مرز پاکستان،  دیز در ارتفاعات نزدیک ماسوله،  دیزآباد در استان مرکزی،  دیزج در استان زنجان (دیزج معرب دیزگ می باشد)،  دیزآوند در نزدیکی قوچان،  دیزباد نزدیک نیشابور،  دیزج در نزدیکی مرند،  و در نواحی مرزی آذربایجان غربی،  و روستاها و شهر هایی همچون:  دیزادیز، دیزاوند، دیزباد، دیزج الند، دیزلو، دیزه جین، دیزیجان و نام گردنه دیزین در شمال تهران،  که در روز های برفی مسدود اعلان می شود.  حال که سخن از دز و دیز و دیزین شد،  بد نیست بدانیم دیزی (ظرف مخصوص آبگوشت) شاید از  ریش (dazitan) که به معنای داغ کردن و سوزاندن است گرفته شده باشد.

   ونک و بانه

      ون (van) در زبان پهلوی به معنای درخت و جنگل است،  و در نام شهر ها و روستاهای زیر از این واژه بهره برده شده است:  روستای ون در شمال باختری کاشان،  روستای ونایی در جنوب اسلام آباد غرب، روستای وناجم در جنوب ساری،  شهرستان وزوان در شمال اصفهان،  شهرستان ونک در جنوب اصفهان، روستای ونک در باختر چابهار، روستای ونونان در باختر زنجان،  روستای ونیار در نزدیکی تبریز،  روستای ونی سر در شمال باختری زنجان، ونداده در نزدیکی وزوان اصفهان.  ده ونک در شهر بزرگ تهران،  که بجای دار و درخت و جنگل،  برجها و آسمان خراشها دیده می شود.

      یکی از شهرهای زیبای ایران بانه در استان کردستان است،  که در زبان پهلوی به معنی منطقه ای جنگلی می باشد.  بانه در اصل وانک (vanak) به معنی جنگل و درخت زار می باشد،  که در فارسی دری میم به ب دگرگون شده است،  و کاف به هـ (مانند دره که در اصل درک بوده است).  روستاهای وندرنی علیا و وندرنی سفلی در شهرستان کامیاران از استان کردستان به معنی چنگل ون است،  ون نام کردی درخت زبان گنجشک است،  که محلی ها به آن قسقوان هم می گویند.

   رنگ سبز ایرانی

      رنگ سبز در زبان پهلوی باواژه های سپز (sapz)، زرگون (zargoon) و زریون (zaryoon) آمده است،  اگر چه زرگون و زریون به معنی زرد رنگ و طلایی رنگ هم می باشد.  از اینرو سرزمین هایی سبز و خرم با این واژگان نام گرفتند:  زرگان در خوزستان،  زرقان در آذربایجان شرقی و فارس.  در اینجا قاف جایگزین گاف شده است،  زرق آباد در خراسان شمالی،  زری در آذربایجان غربی و خراسان جنوبی،  زرین در یزد،  زردر  در تهران،  روستای زاگون در استان تهران نیز ممکن است در اصل همان زرگون باشد،  روستا های زرین آباد در استان های کردستان، مازندران، زنجان، سمنان، تهران، کرمان، ایلام،  زرینه در کردستان،  زرین گل در گرگان،  زرین شهر در اصفهان،  و روستای زرینه ور در آذربایجان غربی.

   چنار و چینار

      چنار نام درختی است،  که در زبان پهلوی با نمای چینار (chinar) بکار برده شده است.  فراوانی این درخت در ایران آنچنان است،  که بسیاری از روستا های ایران به نام این درخت می باشد،  و جهانگردانی در سفرنامه شان این درخت را نام برده اند.  خوب است بدانیم نام این درخت در ارمنستان نیز چینار می باشد،  و اشاره به پیوستگی این سرزمین زیبا در زمانی نه چندان دور به ایران دارد.

      روستاهای چنار که به تعداد،  در استان های لرستان، کرمان، اردبیل، خراسان رضوی، کرمانشاه، قزوین، اصفهان، خوزستان، فارس، مرکزی و گرگان.  روستا های چناران در استان های گلستان، خراسان رضوی، خراسان شمالی، کرمان،  و شهرستان چناران در خراسان رضوی.  روستا های چنارباشی در استان ایلام،  چنارباغله در لرستان، چناربن در مازندران، چناربو در خراسان رضوی، چنارپیچاب در خوزستان، چنارخشکه لرستان، چناردم چهر در لرستان، چنارستان در لرستان و خوزستان، چنارشاهیجان در فارس، چنارعلیا در همدان، چنارفاریاب در فارس، چنارک در خراسان رضوی، چنارک در اصفهان، چنارمحمودی در چهارمحال و بختیاری، چشمه چنار در کهکیلویه و بویراحمد، چنارمیشوان  در فارس، چنارناز در یزد، چنارو در کرمان، چنارویه در فارس، چناره در لرستان و کردستان.

   بور و سرخ

      در زبان پهلوی بور (boor) به معنای سرخی مایل به قهوه ای وبوران (booran) به معنای گلگون و سرخ فام می باشد،  و از این روست که به افراد سرخ و سفید هم بور می گوییم.  در نام سرزمین های بسیاری این واژه بکار رفته است،  که شاید یک برهانش رنگ خاک و کوه های سرخ رنگ آن سرزمین ها باشد:  روستای بورآلان در آذربایجان غربی،  روستای بوران در نزدیکی آمل در استان مازندران،  روستاه ای بوران علیا و بوران سفلی در استان اردبیل،  روستای بوربور در استان همدان،  روستای بورسر در جنوب ایران در نزدیکی چابهار،  بورک در نزدیکی لردگان در استان چهارمحال و بختیاری،  بورنجان در استان فارس،  بورنگ در استان خراسان جنوبی،  بوروی در سیستان و بلوچستان،  بوری آباد در استان خراسان رضوی و روستای بوریان در استان خراسان شمالی.

   چاقو و بازار

      در زبان پهلوی وسایل کوچک فلزی مانند چاقو،  زنجیر و رکاب را چیلان می گویند،  کسی که اشیای کوچک فلزی را می سازد،  چلنگر (chilankar) نامند،  از این رو چاقو ساز را چلنگر می گویند.  هم اکنون نیز در شهرستان ابهر در استان زنجان از این واژه بهره می برند.  روستا هایی هم بنام چلان در آذربایجان شرقی،  و چلندر در مازندران داریم،  شاید روستای کلنگرز در نزدیکی شهرستان ابهر نیز ازین ریشه باشد.

      بازار در زبان پهلوی به گونه های زیر آمده است:  1 ــ  وازار،  لازم به یادآوری است،  که واو در زبان پهلوی به مرور زمان در فارسی امروزی بیشتر جاها به ب دگرگون شده است،  مانند:  وازار = بازار،  وارش = بارش،  ورف = برف.  2 ــ  واچار،  مانند:  و اجارگاه در استان گیلان،  حرف چ بعد از اسلام در بیشتر جاها به ج تبدیل شده است.  3 ــ  رستک (rastak  مانند:  شهرستان راستقان در خراسان شمالی،  در اصل راستگان بوده است، شهرستان رستاق،  رستاک یا رستک بوده،  در استان فارس،  و روستا های رستاق در استان های هرمزگان و کرمان،  همینطور حرف ک و گ بعد از اسلام به ق تبدیل شده است.  هنوز در بازار از واژه راسته استفاده می شود،  مانند راسته بزاز ها یا راسته پارچه فروش ها و...

   کوشک و چمیشن (قمیش)

      کوشک در زبان پهلوی به معنی قصر یا کاخ است،  و مناطق بسیاری در ایران بدین نام می باشند:  کوشک آباد، کوشکا، کوشکان، کوشک باغ، کوشک بهرام، کوشک بی بی چه، کوشک زر، کوشکسار، کوشک علیا، کوشکک، کوشک مور، کوشک هزار، کوشکی،  و اما اسم هایی از شهرها و روستاها وجود دارند،  که واژگون شده کوشک می باشند،  مانند:  کشک سرا (کوشک سرا)، کشک آباد، کشکک، کشکمیر، کشکرک، کشکوییه، کشکان.

      چمیشن (chamishn)  در زبان پهلوی به معنی تفرج کردن و باناز و کرشمه راه رفتن می باشد،  که با گذشت زمان تحت تاثیر لهجه های ترکی و عربی به شکل قمش یا قمیش درآمده است.  روستا های سرسبز و خرمی به این واژه نام گرفته اند،  مانند:  قمشلو در استان زنجان، قمش در استان لرستان، قمشلو در شمال بیجار در استان کردستان، روستای قمیشلو در استان اصفهان.

   ویس و ویک

   ویس (vis) در زبان پهلوی به معنای شاهزاده است،  همچنین برگردان دیگرش ناحیه می باشد.  شهرها و روستا هایی که در نام آنها از واژه ویس استفاده شده است:  شهرستان ویس در نزدیکی اهواز، روستای ویس آباد در نزدیکی قزوین، روستای ویست در جنوب گلپایگان، روستای ویسکه در خاور ایلام، روستای ویسمه در شمال اراک و روستای ویسیان در باختر خرم آباد.

      روستا های ویستان و ویک دراستان زنجان و روستای ویسر در استان کردستان از ریشه وه (veh) و وهیک (vehik) به معنای خوبی و بهی هستند (وه=به).  با آرزوی خوبی و بهی برای همه انسانها بویژه ایرانیان در سال جدید خورشیدی (۱۳۸۸) .روزگار بر همه ویستان (بهستان) باد.

بغ و بک و تاش

پایتخت های عراق و آذربایجان، واژگانی ایرانی

برگردان بغ (bagh )، بگ (bag) و بک (bak ) در زبان پهلوی خدا، سرور و شاه می باشد.  روستاها و شهر هایی که ریشه در این واژگان دارند،  از این قرارند:  روستای بغبغو در خراسان رضوی، روستای بغداد آباد در نزدیکی مهریز یزد.  بغداد پایتخت کشور عراق و باکو پایتخت کشور آذربایجان واژگانی ایرانی،  از ریشه بغ و بک هستند.  روستای بغداده در خراسان جنوبی،  بغرایی در خراسان جنوبی،  بق در استان سمنان،  روستای بق بقاب در خوزستان،  بق مج در خراسان رضوی،  روستا های بکان و باکان (بکان) در استان فارس،  روستای بکتاش در آذربایجان غربی.

      تاش در زبان پهلوی از ریشه تاشیت به معنای آفریده است،  بنابر این بکتاش می شود آفریده خدا،  همان گونه که مهرتاش می شود آفریده مهر،  بکران در استان سمنان،  بکیان در استان فارس،  بگه جان در استان کردستان،  بگدانه در استان فارس،  بگوبگان در استان سیستان و بلوچستان.  همچنین مذهب یا فرقه بکتاشی در کشور آلبانی که دین قالب آن کشور است.

   قنات  و کدکن و کهن

      قنات مجرای آب زیر زمینی،  که در زبان پهلوی به شکل های زیر آمده است:  کانک (kanak  کتس (katas) یا کت (kat  کهس (kahas) و شهرها و روستا هایی که در نام آنها از این ریشه ها استفاده شده است،  به این گونه اند:  کت در خوزستان،  کتو کان در سیستان و بلوچستان،  گلو کان در تهران،  کته در کهکیلویه و بویر احمد، کته تلخ در خراسان رضوی،  کته سر در گیلان.  به تاریخ قنات در ایران مراجعه شود.

      کدکن = کسی که قنات را می کند،  روستای کدکن در خراسان رضوی،  کن در تهران،  کنه در فارس،  کنه هر در کرمانشاه،  کنگ دو روستا در خراسان رضوی.  یا:  کهن در کرمان،  کهن آباد در سمنان،  کهنک در زنجان و ،سیستان و بلوچستان،  کهنگ در تهران، اصفهان، خوزستان،  کهنگان  در کهکیلویه و بویراحمد،  کهنه در خراسان شمالی و فارس، کهنه جلگه  در خراسان شمالی.

   قلعه و کلات و پروند

      قلعه در زبان ایران به گونه های بسیاری آمده است،  که از همه بیشتر کلات (kalaat) و کلا می باشد،  مانند:  شهرها و روستا های زیر،  که به دلیل فزونی آنها از یاد استان شان می گذرم:  کلا مانند،  امیرکلا، دیوکلا، کلاچای، کلاتک، کلات مالک، کلات مسجد، کلاتو.  کلاته مانند:  کلاته، کلاته ابریشم، کلاته اسد، کلاته اومار، کلاته چنار، کلاته خان، کلاته ری، کلاته رودبار، کلاته کبود، کلاته گاوج، کلاته نو، کلاته شور، کلاته خوش، کلاته رشم، کلاته سنجر، کلاته سهراب و....

      واژه دیگر آوهان (aavahan) است،  که ممکن است روستا های آوه در استان قزوین و استان مرکزی و شهرستان آوج در مسیر تاکستان به همدان دارای همین ریشه باشند.  دیگر واژه ور (var) است:  ورپشت در استان اصفهان، ورجان در جنوب شهرستان قم،  ورجوی در آذربایجان شرقی،  ورچند در استان مرکزی،  ورچه در استان مرکزی،  ورده در استان مرکزی، ورزن در استان تهران، ورزنه در استان اصفهان،  ورسک در استان مازندران،  ورکان در استان اصفهان،  و....  واژه های  پروند (parvand پروار (parvar کریت (karita نیز به معنای قلعه می باشند:  پروند در استان خراسان رضوی،  پرور در استان سمنان،  کریت در استان های یزد و خوزستان.

   رام و رامینه

      رامیشن (ramishn  رامی نیشن (raminishn رامیه (ramih در زبان پهلوی به معنای شادی، خوشی و آرامش است،  و جا هایی که در نام آنها از واژه رام استفاده شده است،  گویای سرسبزی و دلپذیری آن سرزمین می باشد:  رامسر در استان مازندران،  رامه در استان سمنان،  رامجردی در شمال مرودشت استان فارس،  رامجین در استان تهران،  رامک در جنوب ایران،  رامشه در استان اصفهان،  رامشیر و رامهرمز در استان خوزستان،  رامیان در خاور گرگان،  رامین در استان زنجان.

      آبشار زیبای رامینه در جنگل های دیدنی شهرستان ماسال،  در استان گیلان.

   قرقاول و علف

      قرقاول پرنده ای رنگین است،  که پادشاهان ایران پر آنرا بر تاج خویش نصب می کردند،  و به آن خروس صحرایی و یا کوهی نیز گفته اند.  در زبان پهلوی، چور گفته می شود،  و روستا هایی که از واژه چور در آنها استفاده شده است از این قرارند:  روستای چورت در استان مازندران،  روستاهای چورزق در شمال و جنوب استان زنجان، روستای چورس در شمال شهرستان خوی،  روستای چوره در استان قزوین و روستای چوران در نزدیکی پاریز در استان کرمان.

      علف یا الف کلمه ای  باستانی است،  که در زبان های ایرانی به شکل های گیاه، مرو، واش،  آمده است،  و در اسامی تعدادی روستا و شهر این واژه ها وجود دارد،  که بر سر سبزی آن سرزمین ها گواه می باشند:  روستای گیاهان در جنوب دریاچه هامون،  روستای گیان در نزدیکی نهاوند،  روستای مرو در نزدیکی اراک،  شهرستان مرودشت در استان فارس،  مروست در جنوب استان یزد،  روستای واشه در جنوب اراک،  روستای واشیان نصیرتپه در نزدیکی پل دختر در استان لرستان،  روستای واشقان (واشگان) در استان مرکزی،  منطقه تنگه واشی در نزدیکی شهرستان فیروزکوه استان تهران.

   مار و آز و گز

   مار در زبان پهلوی به چند شکل آمده است:

   1 ــ  مار:  مارگان در شمال شرقی زابل،  مارگز در شمال شرقی بندر عباس،  مارگون در شمال غربی یاسوج،  مارنج در جنوب شرقی سنندج.

   2 ــ  گرچک:  شهرستان قرچک در استان تهران،  روستای قرچه در شرق دشت کویر.

   3 ــ  آز:  روستای آزان در نزدیکی میمه اصفهان, آزانبار در جنوب قیدار در استان زنجان.

   4 ــ  گز:  روستای گز در نزدیکی سواحل دریای عمان،  و نزدیک بیرجند،  شهرستان گز در نزدیکی اصفهان،  روستای گزدان در استان فارس و سیستان و بلوچستان،  روستای گزدز در نزدیکی مسیر سربیشه به نهبندان،  روستا های گزستان در نزدیکی بافق یزد و در نزدیکی فارسان،  همچنین در شمال شرقی یزد،  شهرستان درگز در خراسان شمالی،  روستای درگز در نزدیکی مرز پاکستان،  روستای دره گز در نزدیکی روستای سرگز در شمال بندر عباس.  روستاها و شهر هایی که در نام آنها از این واژه ها استفاده شده باشد بسیارند.

   سین و عقاب و هما

      سین در زبان کهن ایرانی به معنای عقاب بوده است،  و در برخی از نام روستا ها و شهر ها از کلمه سین بهره برده شده مانند:  روستای سین در استان اصفهان،  روستا های سینی و سینان در استان خراسان شمالی،  روستای سینک در شمال شهر قم،  و روستای سینکان در استان سیستان و بلوچستان،  جالب است که بدانیم سنندج مرکز استان کردستان در اصل سین دژ بوده است.  هما یکی دیگر از اسامی عقاب در ایران است،  روستای هما در استان لرستان، هما آباد در نزدیکی نایین یزد،  روستای همایی در خراسان جنوبی،  روستای هماگ در مسیر حاجی آباد به بندر عباس.

      دال هم در زبان ایرانی به معنای عقاب است:  دال آباد در سیستان و بلوچستان،  روستای دالان در نزدیکی رامهرمز و دالین در مسیر اردکان به شیراز.  آلو نیز عقاب است،  و شاید روستا های آل در خراسان شمالی،  آلقو (آلو کوه) در آذربایجان شرقی،  آلان در نزدیکی سراب در آذربایجان شرقی،  آلیکوه در نزدیکی فارسان،  آلا جوجه در مرز ایران و ارمنستان،  روستای آلون در رشته کوه های زاگرس در جنوب اشترانکوه،  روستای آلوارس در دامنه کوه سبلان،  شهرستان آلاشت در استان مازندران،  مکان های مناسبی برای پرواز عقابها بوده اند،  راستی قلعه معروف الموت در قزوین نیز به معنی جایگاه عقاب می باشد.

   درکه و ایوانکی

      دره در زبان پهلوی، درک (darrak) است،  که به تدریج به آن درگ و درق هم گفته اند.  مناطقی که در نام آنها از این واژه ها بکار رفته: درک در نزدیکی چابهار و نزدیکی دشت آزادگان،  درکه در نزدیکی لردگان و اسلام آباد غرب،  همچنین در نزدیکی صحنه در استان کرمانشاه،  درکه در شمال تهران،  درکی در استان کردستان،  درگ در حوالی میناب بندرعباس،  درق در گرگان و روستای بیله درق (ویلا دره) در نزدیکی سرعین اردبیل.

      کی در زبان پهلوی عنوانی جهت پادشاهان کیانی است،  مانند کیخسرو و کیکواد (کیقباد) و نام ایوانکی (جایگاه پادشاهان کیانی) در بعضی نقاط ایران به چشم می خورد،  مانند ایوانکی در استان سمنان و روستای ایوانکی در استان زنجان.

  تهران و تیران و دار

نظرات گوناگونی در مورد ریشه نام تهران گفته شده است:  مرحوم کسروی تهران را از دو کلمه"ته" و"ران" میداند،  که "ته" در زبان های بسیار کهن به معنی گرم بوده است،  در مقابل سمی یا شمی به معنی سرد یا خنک،  و ران پسوند مکان است.  تهران در مقابل شمیران.  گروهی هم ته را به معنی پایین و ران را به معنی بالا و تهران را به معنی دامنه کوه می دانند.  بعضی هم تهران را منسوب به ستاره تیر،  که در نظر ایرانیان مقدس بوده می دانند (تیران).  من در هیچ کجا ندیدم اشاره ای به دار یا تیر شده باشد.  از نظر من بنا به تحلیل های حروف الفبای تمدن جیرفت،  ته به معنی پائین است و ران هم به معنی مکان پربرکت.

     دار در زبان پهلوی به معنی درخت است،  که به مرور زمان به آن تیر هم گفته اند،  (تیر چراغ برق).  روستاها و شهر هایی که در نام آنها از این دو کلمه استفاده شده است بسیارند:  دارآباد در تهران،  دارآباد در فارس و آذربایجان،  داران در اصفهان،  تیرآباد در سیستان و بلوچستان،  تیران در اصفهان و لرستان،  تیران در کنار جاده هراز و در حوالی زرند کرمان.  از اینرو با تشابه بسیار تهران با تیران و اینکه در گذشته همیشه تهران در نظر جهانگردان با درختان و باغات فراوانش،  مخصوصا درختان چنارش معرفی شده است،  می توان حدس زد که تهران به معنی سرزمین درختان و باغها بوده است.

   خور و شید

      خور به معنی خروج،  یا خوروج،  خروج نور و خوبی در میتراییسم است:  خوراسان که استان کرمانشاه باستانی بود،  خوراسگان در اصفهان،  شهر خور در استان فارس،  روستای خور در نزدیکی نظرآباد تهران،  خورآب و خورموج در جنوب ایران،  خوران در استان ایلام،  خورجان در استان فارس،  خورتاب در استان مازندران،  خور خور در اطراف تبریز،  خور خوره در استان های زنجان و کردستان،  خوریان در نزدیکی سمنان،  خورونده در همدان،  خور هشت در استان قزوین،  خور نام گذشته گرمسار.

      شید به معنی شعله و اشعه و گرما است،  که شیدا از آن می باشد،  و در نام روستاها و شهر های ایران دیده می شود،  مانند شید اصفهان در قزوین،  شیدان در استان های یزد، اصفهان و آذربایجان غربی.

   ابهر و شناط و کاس

      شناط محله ایست در شهرستان ابهر در استان زنجان،  ابهر در اصل اوهر می باشد:  او در زبان ایرانی به معنی آب است،  و اوهر یعنی در همه جا آب،  اکنون هم همینطور می باشد،  و در همه جا سر سبزی حاصل از آب فراوان است.  شناط در اصل  چینوت chinvat  می باشد،  که در زبان پهلوی به صورت چینوت پل به معنی پل صراط می باشد.

   کاس ها یکی از اولین قبایل آریایی بودند،  از این رو میتوان رد پای آنها را در بعضی از اسامی یافت،  مهمترین آنها دریای کاسپین (دریاچه خزر) است،  دیگری شهر قزوین یا کسپین است،  و کاشان امروزی نیز روزگاری کاسان بوده است.  کسما (مکان کاسها) در نزدیکی فومن.  هنوز هم در بعضی نقاط گیلان به افراد قد بلند و بلوند با چشم های آبی را کاس می گویند،  مثل کاس علی و... در زبان پهلوی هم کاسیک نام رودی میباشد.

      البته از نظر من قزوین گزمین است،  گز یا غز + مین + زمین،  یعنی زمین اقوام گز یا غز.  کاس هم گز است که با تغییر آوا کاس شده است.

   جین، جن، جان

      در بسیاری از اسامی شهرها و روستا های ایران،  پسوند جین، جن و جان را می بینیم،  که همگی به معنای زن می باشند.  هنوز هم در کردستان به زن، ژن (ghen) می گویند،  که هم زن و هم ژن در زبان پهلوی بکار رفته است،  و چون پس از اسلام حرف ژ به ج تبدیل شده،  از اینرو کلماتی مانند ژن به جن دگرگون گردیده است،  ناگفته نماند که در زبان لاتین هم gen به معنی مولد و زایش استGenetic   .  نامها از این قرار هستند:  اردجین، قوهجین (در اصل همان کوهجین است)، رازمجین، درسجین،  که روستا هایی در استان زنجان هستند.  فارسجین در استان قزوین، لالجین در همدان، اردجن در کاشان، ارجان در استان فارس و شاید لاهیجان در آذربایجان و گیلان،  و مانند آن،  که همگی بر آناهیتا دلالت دارند.

       کینه ورس یکی از روستا های شهرستان ابهر در استان زنجان کینه ورس نام دارد،  در تنکابن هم روستایی بنام کینه ورس وجود دارد،  کینه به معنی دختر است،  و ور بمعنی معبد.  معبد دختر یعنی معبد الهه آب و فراوانی،  که همانا آناهیتا است.  بدلیل آنکه ایران کشوری تقریبا کم آب بوده در گذشته به این الهه توجه بسیاری می شده،  و بنام های گوناگون مانند دختر٬ زن و مادر ازو یاد میشده است.  مانند این نام شما می توانید به کنگاور در استان کرمانشاه توجه کنید،  که آن هم همین معنی را می دهد.  جالب است بدانیم هنوز در تالش و کردستان به دختر، کینه و در گیلان کیجا می گویند،  کی + جا = تاج سر یا جایگاه شاه.

   منزل و اتاق و اجاق

      در گذشته ها ایرانی ها به اتاق شخصی می گفتند:  منزل من + زل = گوشه و حاشیه و سایه،  که بعد ها ظل نوشته شد،  و ضلع نیز از آن پدید آمد.  اتاق که درست آن اوتاک هست،  او= آب + تاک = تاق،  که آب انبار بوده است.  هنوز در بعضی جاها به آب انبار اتاق می گویند،  بعد از اسلام با آزاد سازی های انجام شده و ورود بعضی عشایر به شهرها،  آنها در آب انبار های حاشیه ای سکونت می کردند،  تا جایی برای خودشان بسازند،  از سد های 56 تا 58 آرایی میترایی،  اتاق جای خورد را به منزل داد.  هم اینک اگر به روستا ها برویم از زبان پیران اتاق را منزل می شنویم،  که گاه باعث خنده می شود،  که آنها به اتاق منزل می گویند،  درصورتیکه باید به حال خودمان بخندیم که بسیاری چیزها را اشتباه می دانیم.

      اجاق نیز اوژاک بوده،  که او = آب و ژا = گرما ساز،  که بعدها ژاکت از آن بیرون آمد،  هم اکنون در روستا های دور دست،  پیران که با واژه های باستانی محلی گپ می زنند،  از ژاکت می گویند.  بسیاری به اشتباه واژه هایی مانند:  کت و کراوات و ژاکت را انگلیسی و اروپایی می دانند،  در صورتی که با هم صحبتی با پیران مدرسه نرفته روستا های دور دست،  براحتی متوجه می شوید،  که این لغات ایرانی هستند.

      ژاکت = ژا + کت،  کت مانند: کت و کول.  ژا = جا،  جان = دارنده انرژی،  ژاندارم = نگهدارنده جان و مکان،  ژاله = انرژی تخلیه شده یا انرژی له شده،  جادنگوی = نگهدارنده آتش و انرژی.   مثال زیاد است،  با نگاهی به حروف الفبای تمدن جیرفت متوجه می شویم،  هر سیلاب از زبان فارسی یک حرف را تشکیل می دهد:  اس، او، ژا، یا، و کلاً هرچه هست،  که این با یک علامت هندسی و به همراه یک خط در میان یا اطراف آن نمایان می شود.  ژا = جا = انرژی و مکان هم می شود.

   صحرا، بیابان، دشت، دمن

      صحرا = (سه = سخت + را = راه).  سه می تواند یکی از علائم حروف الفبای تمدن جیرفت باشد،  و در بسیاری از واژه ها بکار رفته است،  مانند سهمگین = سه + م + گین = کین = کیان،  سه کین می شود کنیه آن سخت است،  با اضافه کردن یک علامت با آوای م سخت شده است،  ترس،  که در یک راستای مشکل برای انسان هستند،  صحرا را نیز مانند ظل و ضلع،  که در بالا نوشتم،  و انبوهی از واژه های ایرانی تمدن کهن جیرفت،  که در هزاره های اول و دوم آریایی میترایی پدید آمده اند،  براحتی آورده دروغ حمله عرب به ایران گفته اند،  اینگونه واژه ها در زبان عربی فاقد ریشه یابی هستند.

      بیابان = بی + بان = بدون باشنده و نگهبان،  اگر به یک روستای دور دست بروید،  و یک خانه ویران را از یک پیر قدیمی بپرسید،  او خواهد گفت:  این خانه بیابان است.  دشت به معنی جای وسیع بی درخت و یا کم درخت است،  دمن به معنی گسترده ولی محدود است،  دشت و دمن می توانند سرسبز و با آب و باشنده باشند،  و از نظر معنی و لغتی با بیابان و صحرا کاملاً متفاوت هستند،  من بسیار دیده ام که عزیزان ایرانی،  حتی ادیبان،  این چهار واژه متفاوت ایرانی را مترادف و هم نام و یا درهم استفاده می کنند.

عکس منظره یک بیابان ایران،  در روستای فهالنج بنام کویر مرغوم،  عکس شماره 4195.

   جالب:  من مطمئن هستم،  که در هزاره اول تا شش آریایی میترایی،  ایرانی ها بسیار دقیق و هوشیار بودند،  آنها از زبان های ایرانی دوره های خودشان،  دو زبان فارسی و زبان عربی را پدید آوردند و تدوین کردند.

کی Cae

      نام مرورگر ویلاگ http://cae.blogfa.com کی  caeاست،  کی را به معنی تاج گفته اند،  ولی کی اولین انسان است،  کیجا و کیژا و کینه به معنی دختر،  کی + ژا = انرژِی یا جان که از کی بوجود آمده و ملکه ملت است،  او یکی نیست نیمی از ملت است.  کیانیان اولین انسان هایی هستند،  که از کی بوجود آمده اند،  که کیسر = کی + سر،  (قیصر اروپایی) سر آنها شده است.  ایرانیان کهن واقع گرا بودند،  افسانه و داستان و فرشتگان و الهه های آب و خاک و جهان و... نداشتند،  آن داستانها در هزاره پنجم آریایی میترایی به بعد توسط دین های باستانی آفریده شدند.

      از کی ژن (زن) بوجود آمد،  ژن به معنی انرژی است،  هزاره ها بعد ژنراتور و ژنتیک را از آن واژه اصلی ساختند،  از ژن،  ژان پدید می آید،  ژان همان جان است،  جان تن نیست،  تن جسم است.  ژاندارک = علم دار جان،  به احتمال قوی از داستان های ایران کهن است،  شاید از تمدن جیرفت،  که بعدها کپی برداری شده،  اما کپی کنندگان هیچ توانایی ریشه یابی آنرا ندارند،  فقط داستانی را بدون هیچ اثر تاریخی سرهم کرده اند.  ژن از کی،  و ملت از ژن بوجود آمده است،  ملت = (مل = مردم + لت = تکه).

      مردم ایران کهن تاج بسر حکمران نداشتند،  و بالاسر مطلق نمی پذیرفتند،  آنها اوسا داشتند،  اوسا های نگهدارند آب و خاک و جنگل و کوه و دشت و غیره،  مانند:  داراوس (داریوش = اوسای جنگل)، کوراوس (کوروش = اوسای کوه)،  اواوس (اودئوس = اوسای آب) و...،  برای تمام و هر آنچه که هست اوسای نگهدارنده داشتند،  تا بخشی از طبیعت را نگهداری کنند،  و طریقه استفاده درست را به مردم یاد دهند.  از هزاره پنجم آریایی میترایی به بعد بوده،  که از نام اوسا ها سوء استفاده شد،  و از آسمان آمده ها و ملائک شده ها و سرورها و... از نام آنها ساخته شدند،  و حتا غریبه ها هم بخشی را برای خود دزدیدند.

      عزیزان، جوانان باهوش اقوام و ملت های ایرانی در قاره کهن،  خودتان را با داده های این وبلاگ هماهنگ کنید،  از فولکلوریک و زبان های محلی خود بگویید،  آنها را ریشه یابی کنید،  در تاریخ و زبان شهر و دیار خود بگردید،  تحقیق و تحلیل کنید،  ببینید قهرمانان تاریخ ایران کدامشان در آنجا ردپا و اثر تاریخی و ریشه یابی فرهنگی دارند.

   توضیح های بیشتر

      در زبان های محلی مل = خاک یا خاک سفید نرم،  که از آن آدم بوجود می آید،  جوهر آدم،  بطور کلی به معنی مردم شده است.  ملاٌ  که تلفظ درست آن به زبان های محلی مل لا  Mel Laa  است،  نه Mola  مل = مردم،  لا = میان،  که در جمع می شود میان مردم.  البته لا + م = لام = بالا و مقدس،  مانند لام در سلام، اسلام، ایلام،  که در نهایت ملا = مردم مقدس،  یک واژه ایرانی است.

      خلاف مل Mel،  بل Bel است،  که ضد جوهر آدم می شود،  که با واژه تن در هم شده و تنبل از آن درآمده است، که تلفظ درست آن Tanbel  است.  بعد از زلزله بم چند ماهی بمنظور بازسازی به آن شهرستان رفته بودم،  تلفظ و معنی چندین واژه را از پیران روستائی مدرسه نرفته آن دیار شنیدم،  که در این نوشته از آنها استفاده کرده ام.  همچنین با زندگی چند ساله در روستای چلاسر و جل از پیران مدرسه نرفته گیلک و گالش پرسیدم و شنیدم،  که فوق العاده با گفته های روستائیان شهرستان بم نزدیکی دارد.

      تلفظ عرب با عین در زبان های ایرانی غلط است،  ولی با الف درست است،  یعنی ارب،  با عین می شود عیرب،  حال چرا و چگونه و از چه وقت ارب،  که واژه ای از تمدن های کهن ایران است،  و شهر های بسیاری با ار و ارب در ایران باستان و کنونی وجود داشته و دارد تبدیل به عرب شده است،  اگر شخصی ریشه یابی ارب با عین یعنی عرب را می داند بگوید.

      ای کاربرد زیادی دارد،  در ایران و ایلام و ایسا،  درست نام عیسی به ایرانی می شود =  ای سا (ای = همه + سا = آسمان)،  سا هم آسمان است، هم ساده،  سا مانند ساحت،  ساباط (سا + بات = پوشیده)،  ساعت (سا + ات = آلت) = آسمان سنج،  سالک = پیرو آسمان،  ساقط = از آسمان افتاده،  سامر = اهل آسمان،  سامی = منسوب به آسمان،  سال = سا آل = دوره آسمان،  صاعقه = سا + اغه = اغتشاش،  در مورد ساده و پاک:  صابون = سا + بون،  صادق = سا + دنگ = گفتن به معنی ساده گو،  صاف = سا = ف،  در هر صورت سا به معنی آسمان پاک می شود.

      اقیانوس = او + گیا + نوس،  او = آب + گیا = بی انتها مانند قیامت،  نوس = گرد رنگین،  قوس قزح و ونوس از آن گرفته شده است.   قیامت = غیا = بی انتها + مت = مطابق.  غیا هما گیا است،  که گیتی از آن است،  به معنی بی کران.  کی = بالاس،  گی = زیر پا،  کیا = بالاسری،  گیا = زیر پایی.

در بالا نوشتم بل = ضد جوهر آدم،  پس یک پرسش مطرح می شود:

   پرسش از عموم:  وقتی در بالا نوشتم بل = ضد جوهر آدم،  پس بابل در کنار رود فرات به چه معنی می شود؟

   پاسخ:  در بعضی از کتیبه ها و نوشته های قدیمی،  از بابل به نام بابلو نام برده اند،  بابلو = با = درونده یا جایگاه + بلو = بلو با آوای بلو در بلوچ است،  بلو = زمین دشت و آرام را می گفتند،  مثال زیاد دارد،  بلوچستان = بلو + چ = استان = سرزمین بلوچ یا سرزمین دشت و آرام.  بلند = بل + لند = سرزمین کشیده یا دشت،  بلوری = بل + وری = جنس صاف و براق.

   کرد = کورد،  کوردستان = کور + د + استان = کور = کوه + د = حرف رابط + استان.

   ترک = تورک،  تورکستان = تور + ک + استان =  تور = زمین سخت + حرف رابط + استان.

   ترکمن = تورکمن = تورک + من = واحد اندازه گیری که شهرهای چارک و سیرجان هم بکار رفته است.   

    بعضی را عقیده بر این است که اً در آخر لطفاً و خواهشاً و غیره عربی است،  درصورتیکه درست آن لطفن و خواهشن و...  است و به هیچ وجه عربی نیست،  ن به معنی پایان و خوراک و انرژی دادن و یا فعال کردن واژه می باشد،  دادن، کردن، بردن و..، که نان هم از آن جمله است،  نان مظهر خوراک و انرژی است.  زبان ایرانی از 7000 هزار سال پیش شروع به شکل گیری کرده،  و راز آن در حروف الفبای تمدن جیرفت است،  دستکم نگیرید.

      عزیزان جوانان با هوش ایران در مورد ریشه یابی زبان های باستانی ایران و یافتن حروف الفبای باستانی ایران خود تان تحقیق و تحلیل های عمیق و بنیادی داشته باشید،  و فقط به چند کتاب و داده تاریخی بسنده نکنید.  به نزد آخرین بازماندگان و پیران مدرسه نرفته روستاهای دور دست بروید،  و از زبان آنها تاریخ ادبیات را بیرون بکشید.  مثلن نیایید بگویید:  چرا در بالا گفتی لند واژه ای ایرانی است؟،  بروید تحقیق کنید،  لن = گوشت و زمین و یا گوشت اضافه،  که با پسوند و پیشوند: لنگر، لنبر، لنبه، لندهور، لند و غیره ساخته شده است.  برای هر کدام از واژه های این نوشته نمونه زیاد است،  و نشان می دهد همه آنها چگونه با یکدیگر در ارتباط آوایی و معنایی هستند.

   ادامه دارد و باز نویسی می شود.  جهت مشروح مراجعه شود به:  معنی نام شهر ها و روستا های ایران.

   توجه:  عزیزان علاقمند،  در میان زبان های محلی خود بگردید،  آنها را ریشه یابی کنید،  و این موضوع را بصورت یک علم مستقل در آورید.  همچنین یکی از مهمترین دانشها برای ثابت کردن،  اینکه ایرانیها به اروپا و عربستان مهاجرت کرده،  و زبان خود را به آنجا ها برده اند،  ریشه یابی زبانها می باشد.  آنچه که من متوجه شده ام،  پایه اصلی زبان های اروپایی و عربی،  ریشه در زبان های محلی ایران دارند.  هر کدام از سیلاب های  زبان های ایرانی،  در زبان های آنها دارای معنای مستقل،  یا با پسوند و پیشوند هستند.  ما اول راه یافتن حروف الفبای تمدن جیرفت،  و زبان های کهن ایرانی هستیم،  البته کم و کاست وجود دارد،  با پیگیری مستمر علاقمندان این دانش،  بزودی آواها و علامت های زبان های کهن ایران شناسایی خواهند شد.

عکس یک ساباط تاریخی از مخروبه شهر باستانی بیاضه در کویر ایران،  عکس شماره 667.

کلیک کنید:  تمدن کهن جیرفت

کلیک کنید:  حروف الفبای تمدن جیرفت

کلیک کنید:  تاریخ تقویم و روز و شب ایرانی

سبز= جنگل های شمال ایران، سفید= آسمان شفاف مرکز ایران، قرمز= سرخی فجر خلیج فارس

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ و حمله های عرب، مغول، تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://ravid.ir    و   http://arq.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آخرین سفارش سال گذشته
9 شهريور 1394 ساعت 10:26 | بازدید : 179 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

استراتژی های متفاوت تغییر

      تغییرات فلسفه تاریخی و تاریخ اجتماعی جامعه،  زمان بر است،  بنابر این بمنظور سمت و سو و هدایت تغییرات،  باید روشنفکران واقعی استراتژی هایی تدوین و پیگیری کنند،  که صرفاً دلیل ندارد یکی و یک مدل باشند.  در این قرن تمام برنامه ها تخصصی و فوق تخصصی است،  در نتیجه هر استراتژی نیازمند طرح های حرفه ای و تخصصی است.  برای عدم دخالت و تداخل دانشها،  لازم است از تاکتیک سازمان های قرن نو،  همراه با استفاده از جدید ترین تحلیل های فدرالیسم علمی رعایت شود.

      تغییرات برای توده های مردم،  تعلیل و تحلیل ندارد،  آنها هر آنچه را که در زندگی روزمره خود می بینند،  تغییرات می پندارند،  و اگر این تغییرات به آرامی باشد،  آنرا هم حس نمی کنند.  ولی حرفه ای ها و یک درصد باهوش،  حرکت زمین زیر پای خود را درک می کنند،  و می خواهند نقشی در این تغییرات داشته باشند.  بدلایل انسانی و تاریخی و جغرافیایی،  اینها نمی توانند در برابر این تغییرات بی تفاوت باشند،  و می خواهند تغییرات را جهت دهند و به نوعی به سود خواسته خود پیش ببرند.   

      اگر جامعه ای نتواند تغییرات را درک کند،  و خود نخواهد تغییر یابد،  آن جامعه فسیل شده و بیمار و عقب افتاده است،  و ناگزیر نابود می شود.  در هر صورت تغییرات در تاریخ و تاریخ اجتماعی وجود دارد،  بخشی از آنرا در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام،  پس باید یک درصد باهوش آنرا درک کنند،  و به آن جهت دهند،  البته مهم تر از همه،  آگاهی رساندن از تغییرات،  و لزوم تغییر است.  بدین منظور مثالی می گویم،  که بوضوح نشان دهند نیاز به تغییرات اصولی و اساسی در جامعه و تاریخ و تاریخ اجتماعی است.

 

   عکس یخچال نو ولی خراب ایرانی،  در تعمیر گاه آقای علی قاسمپور که مشغول تعمیر یخچال است،  عکس شماره 7116.

      در روستای ما پنج نفر این مارک یخچال را از شرکت تعاونی روستای سلیمان آباد خریدند،  این یخچال ها از ابتدا دچار مشکل بودند،  و هر پنج نفر در مدت یک سال چند بار آنرا به تعمیر گاه یخچال در روستا برده اند،  زیرا هر دو سه ماه یک جای یخچال فرو می ریزد.  مسئولین شرکت تعاونی یا می دانستند که این یخچال ها دچار مشکل است،  یا نمی دانستند،  اگر می دانستند باید به خریداران می گفتند، زیرا همگی از روستائیان کم در آمد دهستان سلیمان آباد هستند.  وجود چند یخچال خراب ایرانی،  که سازنده آن گارانتی هم نمی پذیرفت،  ممکن است در ظاهر قضیه مطلب عادی باشد،  اما چند مشکل مهم اجتماعی را در خود دارد،  منجمله:

  *  عدم دقت کارخانه سازنده ایرانی،  که ممکن است زحمت مهندس و کارگر ایرانی زیر پرسش قرار گیرد.

  *  عدم رعایت رفتار انسانی،  آگاهی ندادن از خوب یا بد جنس توسط چند نفر،  رفتار خوب ایرانی زیر پرسش می رود.

  *  عدم احترام به حقوق خریدار،  تا مدتی گارانتی حق عادی خریدار هر کالاست،  مثلاً اجناس کره ای و چینی این نوع یخچالها تا 7 سال گارانتی دارند.

  *  عدم توجه به کل تولید ایران،  زیرا چند مورد این دست،  باعث می شود مردم از خرید جنس ایرانی خود داری کنند.

  *  عدم توجه به شعار سازندگی،  یا شعار های سال تولید ملی و یا ایرانی جنس ایرانی بخر،  که از طرف مقامات کشور و رادیو و تلویزیون و غیره مرتب گفته می شود.

      با مثال ساده فوق،  براحتی متوجه می شویم،  که جامعه دچار مشکل و بیماری است،  و باید تغییر یابد،  اگر در یک کشور پیشرفته و یا در حال توسعه،  اتفاق فوق افتاده بود،  کارخانه سازنده تمام کالا های معیوب و خراب را از بازار جمع آوری می کرد،  و اگر اینکار را نمی کرد،  از طرف مسئولین و یا قانون چنین می کردند،  تا بتوانند به مرحله اعتماد و اعتبار برسند.  همانگونه که در قرن سنت گریزی نوشته ام،  باید از سنت های قرن گذشته عبور کرد،  دروغ های تاریخی و تاریخ اجتماعی را شناخت و دور ریخت،  تا بتوان دید نو پیدا کرد،  و مسیر جدید و تغییرات را برنامه ریزی کرد. 

      تا وقتی نتوانیم بیماری و مشکلات جامعه خود را درک نماییم،  نخواهیم توانست با شعار ها،  ملت تولید و سازندگی داشته باشیم.  یکی از مهمترین کار هایی که لازم است بمنظور تغییرات انجام دهیم،  دشمنی آشکار و آشتی ناپذیر با بیماریها و مشکلات،  و دفع کامل آنها است.  این را باید دانست،  که یک انسان رو به رشد و تکامل است،  و هیچ وقت یک انسان کامل وجود ندارد،  بعضی از انسانها در دوره های قدیمی تر بسر می برند،  که ممکن است مشکل خاص خودشان را داشته باشند،  و نتوانند با اصول امروزی تغییر هماهنگ شوند یا بهبود یابند.  در هر صورت و در ابتدا،  باید از دروغ گفتن خود داری کرد،  با دروغ و دروگویی مبارزه نمود،  با هرگونه رفتار هایی،  که به رشد و شکوفایی ایران صدمه وارد می کند،  بشدت مبارزه و مخالفت کرد.

   جالب:  آقای علی قاسم پور،  تعمیر کار یخچال و مخترع سلیمان آباد،  که از او و اختراعاتش در اینجا نوشته ام،  می گوید:  کارخانه های تولیدی یخچال ایران،  باید دیدگاه خودشان را نسبت به کیفیت تولید،  و رفتار با مشتری عوض نمایند.  بسیاری از یخچال ها و یخچال فریزر های ایرانی خیلی زود و حتی کاملاً نو خراب می شوند،  که بیشتر آنها بدلیل،  بکار بردن اجناس ارزان قیمت و بی کیفیت در تولید،  عدم دقت در تولید،  صرفه جویی بیش از حد در تولید،  عدم سرویس دهی مناسب گارانتی و خدمات بعد از فروش،  و... می باشد.  این موارد باعث ناراحتی و مشکل برای خریداران شده است،  و متعاقب آن زیر سئوال رفتن تولید ایرانی است.  در اینباره چه خوب می شد مسئولین محترم صنایع و بازرگانی،  بمنظور تولید و گارانتی،  به این وضع نسبتاً خراب رسیدگی کنند.

      او با نشان دادن معایب چندین یخچال ایرانی در مغازه اش،  همچنین با اشاره به رفتارهای عمومی و اجتماعی مردم گفت:  تعدادی از مردم که به آنها در چند سال اخیر بطور تصاعدی اضافه شده است،  درکی از تولید و معرفت کسب و کار ندارند،  و این خود بر مشکلات مختلف کشور افزوده است.  او می گوید:  امید است روزی برسد که مسئولین روحانی محلی و محیطی،  برای رفع این وضع هم تدبیری کار ساز نمایند.  همچنین ایشان در راستای عدم تولید استراتژیک در مجموعه دهستان سلیمان آباد که نمونه ای روستایی است،  می گوید:  در اینجا حدود 50 میلیارد تومان اتوموبیل وجود دارد،  ولی هیچ یک از مردم در فکر این نبوده و نیستند،  که بخشی از این مبلغ،  یا اندکی از ثروت باد آورده نفتی را که نصیب دهستان شده است،  در تولید های استراتژیک ملی و مردمی سرمایه گذاری نمایند،  همه شیک شده،  با اتوموبیل هایشان،  ظاهراً در هم می لولند،  ولی همه در انزوا هستند،  و با برنامه های بی خود تلویزیون های خودی و غریبه الکی سرگرم و خوشند.  کار و تولید ملی و واقعی فراموش شده،  و همگی دنبال درآمد و راحت هستند،  که در آخر یک خواسته برگشت نشدنی شده است.  در شرایط ایجاد شده،  همه احساس دانایی می کنند،  ولی هیچ یک در هیچ کار و علمی حرفه نیست.  او همچنین در ادامه روند جدید شدن قرن نو،  و نیز درآمد های نفتی،  که باعث گردیده رشد و تکامل تاریخ اجتماعی ایران،  دچار تغییرات ناپیوسته شود ادامه داد،  در 30 سال پیش در دست مردم اینجا داس کشاورزی بود و اسب داشتند،  ولی امروزه چنین شیک شمال شهری شده اند،  اگر روزی پول نفت نباشد،  و یا مصیبت طبیعی یا غیر طبیعی بزرگی وارد شود،  کشور درمانده می شود.  گفتنی زیاد است .....

      گفتنی زیاد داشت،  مجبور شدم حرف او را قطع کنم،  زیرا خود من هم 30 سال پیش بخاطر اینکه این دهستان محیط آرام و ساده روستایی بود،  از تهران به اینجا آمدم،  ولی امروزه خیلی سریع دگرگون شده است،  و دیگر از سبزیجات و لبنیات ارگانیک طبیعی،  و کردار و گفتار و پندار سنتی ایران خبری نیست،  و مانند تهران و شهر های بزرگ،  بجای دار و درخت،  آهن و ترافیک است،  منهم در اینباره گفتنی زیاد دارم،  که به مرور در وبلاگ نوشته و ادامه می دهم.

 

    عکس تصویر دعای داریوش بزرگ،  امید است که در ایران دیگر کسی دروغ نگوید،  عکس شماره 11494.


   یک درصد با هوش

      در میان مطالب وبلاگ همیشه از یک درصد باهوش متخصص راهبرد نوشته ام،  طبق بعضی داده های مردم شناسی و اجتماع شناسی،  در تمام جوامع،  کم و بیش حدود یک درصد مردم،  از بقیه مردم آن جامعه باهوش تر هستند.  در این دوران تکنولوژی های نوین وظیفه این یک درصد خیلی زیاد است،  البته آنها از کار زیاد باکی ندارند،  و با استفاده از هوش خودشان،  می توانند سبک کاری پیاده کنند،  که توانایی هایشان را بالا می برد.  بالا بردن ساعات کار مهم نیست بلکه کیفیت علمی دادن به کار،  از تمام جوانب مهم است،  که یکی از آنها تکیه بر سازمان های نوین است.

      امروزه ما در اخبار و اطلاعات اجتماعی می شنویم،  که یک درصد ها و 99 درصدی ها رو در روی هم قرار گرفته اند،  منظور این یک درصدیها جمعی هستند،  که در تمام کشور های سرمایه داری بویژه غربی،  قدرت  سیاسی و اقتصادی را در اختیار دارند،  و 99 درصد مردم را در کنترل های مختلف تحت پوشش قانون خود ساخته دارند.  ولی یک درصد باهوش منظور من،  یک درصد از کل مردمی است،  که می خواهند تغییرات اصولی و علمی صورت گیرد،  تغییراتی که اجتناب ناپذیر است.  بنا به تعریف های علمی،  اگر این وضع سرمایه داری لجام گسیخته جهان،  که بر دروغ و دونگ و حقه بازی و آدم کشی قرار گرفته است،  باعث می شود روز بروز بر تخریب و انقراض افزوده شود،  و با این وضع زمین دوام نخواهد آورد.

      یک درصد باهوش می توانند از همه قشر های جامعه باشند،  سن و سال مطرح نیست،  فقط آنها با درک حرکت زمین زیر پا،  متوجه شده اند که باید از سنت قرن گذشته عبور کنند،  و طرح دیگری پیاده نمایند،  هر چند که ظاهراً شرایط سختی است،  ولی برای آنها هیچ باکی نیست،  و براحتی می توانند از آن عبور کنند.  در زیر مجموعه یک درصد،  حدود 9 تا 10 درصد افراد با هوش معمولی هستند،  که آنها نیز بخوبی می توانند خود را با یک درصدی باهوش هماهنگ کنند،  و درس بگیرند و با پرسش و پاسخ های مختلف،  کم و بیش مسیر حرکت های نوین،  بهتر شناسایی شود،  و با تدبیر هایی مشکلات رفع،  و حرکت روان گردد.   در ادامه،  90 درصد مردم عادی هستند،  که خود بخود با درایت و تدبیر های مختلف با هوش ها،  و یا روش های بدست آمده در طی مسیر،  آنها نیز می توانند در جهت حرکت های نوین کار هایی انجام دهند.

   مهم:  این را باید دانست،  خود ایرانی ها به رهبری جوانان باهوش،  تنها نجات دهند ملت و کشور،  از دروغ و ترفند های بیگانه ساخته و استعمار و امپریالیسم هستند،  که با اتکا به توانایی های انسانی و متخصص ها و مردم،  می توانند از حقوق تاریخی و فرهنگی و ملی ایران دفاع نمایند.

   عکس کتیبه معبد لائودسه،  کشف شده در شهر نهاوند،  بشماره 3992 B.K ،  در موزه ایران باستان،  عکس شماره 4579.  در کتیبه بخت یونی آنی (یونانی)  نوشته شده:  در اینجا شهری است به نام لائودسه،  و آنتیوخوس سوم به ساتراپ شهر لائودسه دستور داده گه نیایش ملکه او را در شهر همگانی کند و دستور داده این کتیبه را در بزرگترین معبد شهر نصب کنند....

    بنا به تعریف آقای مهدی رهبر،  باستان شناس معروف،  از اوایل 1300 خورشیدی آثار باستانی و سنگی معابد شهر نهاوند توسط سنگ تراشان شکسته و خرد می شد،  و بمصرف ساختمان سازی می رسید،  او ادامه می دهد:  ولی این یکی بنا به تعریف آقای اصغر کارمند،  از اهالی شهر نهاوند،  از دست سنگ تراش نجات پیدا کرده است.

   انوش راوید:  فقط یک کتیبه نجات یافته را در موزه ایران باستان قرار داده اند،  که بگویند شما ایرانیان از یونان اروپایی شکست خورده بودید،  و آنها فاتح سرزمین تان بودند.  ولی کور خوانده اند،  دوران این دروغها تمام شده است،  یونان بخشی از خوزستان بود،  و مردم آن سین یا مسین ایرانی بودند،  که همان چین است،  به استان های تاریخی ایران مراجعه شود.  یونان که درست آن یونی آن است،  بخشی از ایران بود،  نه یک سرزمین بیگانه،  برای اطلاع بیشتر به اینجا مراجعه شود.

   اثرات ضریب هوشی در اینترنت

      در جوامع مختلف نسبت هوشی و IQ افراد مختلف است،  جوامعی که نسل در نسل مردم آن مشروبات الکلی می خوردند،  یا به نوعی مواد مخدر استفاده می کنند،  IQ افراد آن جامعه در جمع بندی پائین است.  جوامعی که مردم آن غرق در اوهام و خرافات هستند،  و فسیل شده یک دین و مذهب عجیب می باشند،  آنها نیز IQ پائینی دارند.  وضع آب و هوا و یکنواختی فصلها،  و نداشتن خورد و خوراک متنوع و خوب هم در بعضی کشورها باعث می شود،  در کل مردم آن سرزمین IQ پائینی داشته باشند.  ضریب هوشی و IQ در خانواده ها مختلف است،  که در هر صورت تابع شرایط فوق و تربیتی و آموزشی می باشد،  البته بعضی اثرات وراثتی و ژنتیکی هم دلایلی هستند.  توضیحات بیشتر برای این موضوع در کارگاه فکر سازی.

     ولی ایران یکی از بهترین شرایط را برای داشتن ضریب هوشی و IQ دارد،  بنا بر این افراد سالم و با هوش و با استعداد در ایران زیاد است.  به همین جهت ایرانی های مقیم خارج از کشور،  در ممالک و سرزمین های دیگر بخوبی می درخشند.  اما مسائل تاریخ اجتماعی و ساختار تاریخی اجتماع تا قبل از قرن 21 و آغاز دهکده جهانی یعنی از قرن 16 میلادی تا اواخر قرن 20 به دلیل نفوذ استعمار و امپریالیسم ایرانی ها یک دوره تاریخ اجتماعی عقب افتادند.  ایران در چند دهه گذشته با داشتن مردم زرنگ با IQ بالا،  توانست سریع خود را به سطح جهانی رسانیده،  و در حال جلو رفتن باشد،  تا جایی که ممکن است،  ایران اولین کشوری شود که وارد تمدن جدید کنترل انرژی گردد.

      در هر صورت در میان جوانان پر شور و شاد و پویای ایرانی،  عده خیلی کمی هم با IQ پائین هستند.  از نظرات وبلاگ خودم متوجه شده ام،  که اینها کمتر از یک درصد را شامل می شوند،  و نشان دهنده این است،  که جوان ایرانی در سطح IQ جهانی فوق العاده خوبی قرار دارد.  آنها که IQ خیلی خوب دارند،  در هر صورت و هر نوع با نظرات خود به وبلاگ من و دانش اینترنتی کمک و آنرا پر بار می کنند.  ولی اندکی که IQ پائینی دارند گفته های آنها را به تحلیل می گیرم،  تا حداقل از این دیدگاه مفید واقع شوند.  در چند پست مثالها نوشته ام و این بار یکی دیگر را بررسی می کنم،  اگر شخصی تحقیقات روانشناسی اجتماعی داشته باشد،  نام و ایمیل این فرد را در اختیارشان می گذارم.

  نظر و پرسش:  دوست عزیز  یه لطفی به من بکن و بگو که تاریخ ایران از نظر شما توی 3000 سال پیش چگونه رقم خورده.   بالاخره هخامنشیان یه جوری از بین رفته اند اسلام یه جوری به ایران اومده.  اگه اینا همش دروغه، پس شما واسه ما راستشو بگو.  تو وبلاگم بنویس. از جواب دادن هم طفره نرو.  یه جواب قانع کننده.

      گویا این فرد توانایی خواندن ندارد،  وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران بیش از 5 سال است ادامه دارد،  و هزاران صفحه مطلب نوشته شده دارد.  با ساده ترین دید هر شخص IQ دار می داند،  تاریخ یک علم واقعی برای اشخاص متخصص است،  با تحلیل و تحقیق های طولانی و زمان بر.  در تمام موارد تاریخ و تاریخ اجتماعی در وبلاگ کاملاً توضیح داده شده،  و حتی برای کمک به کم هوش ها هم مطالب دارد.  ولی IQ این قبیل اندک آنقدر پائین است،  که این یکی نیامده زود می خواهد برود،  انگار علم جغرافیا ـ تاریخ را می توان با یک آمپول تزریق کرد،  و آقا واقعیت های تاریخی را سریع بفهمد.  آنقدر IQ پائین است که نمی داند که استعمار و امپریالیسم 500 سال به اندازه 5000 سال در تاریخ دروغ گفته اند،  و برای دانستن و جمع کردن و باز نویس تاریخ زمان و تخصص و حرفه ای های جدید می خواهد.

      در هر صورت یک اشاره بکنم،  هرگز در فکر IQ پائین نمی گنجد،  که در همیشه تاریخ مردم نقش اصلی را داشتند،  IQ پائین نمی تواند چیزی غیر از آنچه که در ذهنش فرو کرده اند بداند.  او نمی تواند تصور کند خیلی از نویسندگان کتاب های تاریخی قرن های 19 و 20 فراماسون و از کارگزاران و چهره های استعمار بودند،  و یا عده ای با سادگی و بدون تحقیق و تحلیل مطالب آنها را تکرار می کردند.  IQ پائین نمی تواند تصور کند که مردم ایران همین اجداد کهن ما اولین انقلاب انسانی ایرانی را در جهان بر پا داشتند،  و پا و ذهن را جلو کشیدند و وارد تمدن دیگر در ساختار تاریخی اجتماع شدند.  بدین منظور و دانستن از تمام موضوعات تاریخی،  مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.

   تاریخ را واقعی درک کنید

      بعد از پایان سلسله هخامنشیان سرزمین وسیع ایران،  قوانین هخامنشی و مکتب اهورایی شاه خدایی خود را از دست داد،  البته گذر تاریخ اجتماعی ایران به مرحله تکاملی جدید،  از زمان داریوش بزرگ آغاز شده بود.  با دقت در کتیبه بیستون کاملاً پیدا می شود،  مانند ذکر شورش هایی که علیه شاه انجام می شد،  و نیز مسئله مهم شورش یک مغ،  که در سنگ نبشه بی ستون اولین اسیر نوشته شده (B در متن بخش کتیبه های کوتاه) و در آخر اسرا (K در متن کوتاه) را با کلاه عروجی (شیپوری) معروف دراویش قونیه حکاکی کرده اند،  و با کمی اختلاف نسبت به بقیه قرار دارد،  که گویا کمی ترس پنهان حکاک از مغ بوده است.  این فرقه دینی اساس تشکیل مجلس مغستان در حکومت اشکانیان بوده است،  در ادامه تکامل دینها که از زمان پیدایش بشر وجود داشته و ادامه دارد،  و زمان شاهنشاهی ساسانیان با نفوذ مانوی در تمام ایران اشکال مختلف مسلکی هم پدید آمد.  با کاغذ و نویسایی از قرن 8 م،  این مسلکها گسترش یافت،  و با دروغ نویسی و رجز خوانی ها و انواع دعاها و جادوها و غیب گویی و خالی بندی های الکی در کتابها،  سران آنها توانستند،  خواسته خود را به تمام ایران گسترش دهند.  در ادامه تکامل دینها و آمدن اسلام این وضع همچنان باقی بود فقط در اواخر ساسانیان چون شاهنشاهی در خطر بود،  در بخش ایران غربی با آنها مبارزه شد،  توجه نمایید جنگ پنهان با دین یکی از دلایل اصلی سرنگونی ساسانیان بود.  اینجا بگویم کسانی که در این زمان ها تاریخ می نوشتند،  از بنگاه های فکری این فرقه ها بودند.

      مانی گری، باطنی گری، صوفی گری، خراباتی گری، و غیره،  قرن های 7 تا 12 م، در ایران بزرگ در اوج خود قرار داشت،  اما مغستان همچنان با دیدگاه جدید دینی قدرت بیشتر داشت.  به پیروان مغستان،  مغول یا مغولی می گفتند،  مانند افغانستان، که فرد را،  افغان و افغانی می گویند.  داشتن قدرت بیشتر مغستان یا مغول در ایران از میان کتاب های همان فرقه های دینی ذکر شده دیده می شود،  که کلی از مغول تعریف و تمجید کرده،  و حتی چنگیز را اولوالامر شناخته اند.  ولی هیچ کدام اشاره ای نکردند،  که مغول از بیابان های شمال چین آمده است.  حرکت مغول ها که از جمیع طوایف ایرانی بویژه ایران شرقی بودند،  آغاز پایان سازمان قبیله ای ایران بود،  و تحول جدید اجتماعی نو فئودالی را بدنبال داشت،  که با حکومت صفویه شکل گرفت.  در طول تاریخ وسعت جغرافیایی ایران بزرگ امکان هماهنگی در اداره کشور را توسط یک شاه مشکل می کرد،  چون مردم او را نمی توانستند از نزدیک بشناسند،  ولی مسلک و دین بود که به راحتی حاکم می شد.  برای اینکه مطالب فوق را بهتر متوجه شوید مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.

      عزیزان هم میهن ایرانی و قاره کهن هوشیار باشید و دروغها را بشناسید،  و به سوی کشف واقعیت ها بروید،  آینده و سرنوشت را بر اساس واقعیت های تاریخی گذشته خود بنویسید.  پا و ذهن را جلو بکشید و بسوی آینده نوین و تمدن جدید کنترل انرژی بروید،  ما مردم ایران بزرگ می توانیم.  فقط باید اول ترفند های دشمنان را بشناسید،  که اشکال مختلف دارد،  یکی از آنها امروزه اندک وبلاگ هایی هستند،  که ظاهری ایرانی و ملی و دینی و باستانی دارند،  و با چند تعریف آبکی از تاریخ ایران و دین و یا ملت های ایرانی،  دروغ های تاریخی را تکرار و رو نویسی می کنند،  و می خواهند گمراهی و خمودی و سر شکستگی بسازند.  آنها فقط چند بی نام نشان هستند،  که معلوم نیست کی و کجایی اند،  آنها درکی از واقعیت ها و توانایی ملت ایران ندارند.  بدین منظور بخش هایی از تاریخ افریقا را بررسی می کنم،  که شیوه کار استعمار گران و نوکران آنها را بشناسید،  از دید استعمار قاره کهن و آفریقا تفاوتی ندارد.

      پاتریس لومومبا قهرمان افریقا گفته است:  روزی تاریخ سخن خواهد گفت،  اما نه تاریخ که در بروکسل، لندن و پاریس یا واشنگتن می نویسند و تعلیم می دهند،  بلکه تاریخی که در کشور های رها شده از بند استعمار و دست نشاندگان آن می آموزند.  باری افریقا تاریخ خود را خواهد نوشت و این تاریخ هم در شمال و هم جنوب تاریخ افتخار و شرف خواهد بود.

      قوام نکرومه در کتاب معروف خود بنام افریقا باید متحد شود (ترجمه دکتر محمد توکل) نوشت:  تا زمانی که برده داری در دنیای جدید ریشه ندوانده بود کسی افریقایی ها را تحقیر نمی نمود.  جهانگردانی که از این قاره دیدن نموده بوده اند در خاطرات خود فقط با کنجکاوی و دقتی که برای غریبه ها امری طبیعی است سکنه افریقا را توصیف نموده اند.  طرز تفکر جدیدی در مورد افریقا تنها هنگامی به میان آمد که تجارت بردگان و برده داری به مقیاسی وسیع و سرسام آور افزایش یافت.

      این قطعه بنیان اجتماعی ـ اقتصادی همه جعلیات بورژوازی باختر را درباره کهتری نژاد افریقایی ها بدرستی منعکس می کند.  انسان شناسان بورژوازی برای توجیه بردگی افریقایی ها و وحشیگری فوق العاده سوداگران باختری در زمینه خرید و فروش اسیران افریقایی بعنوان برده،  نظریه نقص ارزش انسانی افریقایی ها را بمیان آورده اند.  آنها ساکنان افریقا را مردمی از نژاد پست می شمردند،  و هر گونه تأثیر آنها را در پیشرفت تمدن انسانی انکار می کردند.  اما یافته های انسان شناسی علمی و دیرین شناسی همه بیهوده گویی های انسان شناسی امپریالیستی را ب زباله دان تاریخ ریخت.  مورخان و جامعه شناسان بورژوازی نیز برای تخطئه تاریخ و فرهنگ افریقایی ها بیکار ننشستند،  آنها برای توجیه تجاوز وحشیانه استعمار گران به سرزمین افریقا چنین موعظه می کردند،  که گویا افریقا در قرون جدیدی در خواب جهل و غفلت فرو رفته بود،  هیچگونه آمادگی برای پیشرفت و توسعه نداشته،  و فقط دخالت تمدن غربی می توانست آنها را از این خواب خرگوشی بیدار و پذیرای فرهنگ و تمدن جدیدی کند.

      این جامعه شناسان به اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی میان کشور های اروپایی و افریقایی در قرون جدید استناد می کردند،  و آنرا دلیل امتیاز تمدن غربی می شمردند.  طبیعی است که آهنگ رشد و تکامل تاریخ اجتماعی مردم و سرزمین ها ب علت های گوناگون بستگی دارد بعضی از کشورها در موقعیت جغرافیا ـ تاریخ سریع تر وارد مراحل جدید در ساختار های تاریخی اجتماع شده اند،  و بعضی قاره ها دیرتر و این ب هیچ وجه دلیل امتیاز کشورها و ملت های بر گزیده نیست و نمی تواند باشد،  چه بسا بسیار در فرهنگ و دانش دست آورد های سازنده و کلیدی در تاریخ تمدن بشر داشته اند.

      در میان کشور های اروپایی نیز نا برابری در آهنگ رشد وجود داشته است،  مثلاً اولین دولت سرمایه داری شهری در ونیز ب وجود آمد،  و سپس شهر های دیگر ایتالیا مانند فلورانس و جنوا و امفالی در راه اسقرار سرمایه داری گام بر داشتند.  وقتی در انگلیس انقلاب بورژوازی بپیروزی رسید،  در بیشتر کشور های اروپایی نظام فئودالی استبدادی سلطه داشت،  قبلاً در این باره توضیح داده ام.

      اختلاف سطح رشد اجتماعی ـ اقتصادی در میان کشور های افریقایی از این هم بیشتر بود،  و قاره افریقا مملو از جوامعی با سطح توسعه متفاوت بود،  بین امپراتوری حبشه و گروه های پیگمی در جنگل های کنگو،  یا بین امپراتوری سودان غربی و شکار چیان خویسان در صحرای کالاهاری تفاوت نمایانی بود.  دوره ای که در مصر نظام فئودالی پیشرفته برقرار بود،  در بسیاری از کشور های قاره نظام قبیله ای سلطه داشت،  و بسیاری از مردم افریقای گرمسیری و جنوب در مراحل مختلف نظام اشتراکی قبیله ای اولیه بودند.  اما این دلیلی بر عقب ماندگی فرهنگی نبود،  گیسلی هی فورد،  ناسیونالیست افریقایی نوشت:  حتی قبل از ارتباط بریتانیا ما مردمی توسعه یافته بودیم،  نهادها و تأسیسات خود را داشتیم،  و درباره حکومت صاحب نظر بودیم.

      پیروزی کاپیتالیسم در کشور های پیشرفته اروپا،  شرایط لازم را برای رشد شتابان تولید سرمایه داری و پیشرفت فنی فراهم آورد،  ارتش و ناوگان کشور های سرمایه داری که با سلاح های تازه مجهز شده بودند،  برتری بلامنازع بر دولت های افریقایی پیدا کردند،  بکمک گلوله های چنین ارتش و ناوگانی بود،  که دولت های سرمایه داری غرب به سرزمین های افریقایی تجاوز کردند،  و مردم آنرا به اسارت کشیدند.  بنابر این علت اصلی عقب ماندگی افریقایی ها همین تجاوز استعمار گران است،  که جهت بهره برداری بیشتر تاریخ هایی هم مطابق خواسته خود برای افریقایی ها نوشتند،  که در آن تاریخ آنها را ضعیف و بی فرهنگ و شکست خورده نوشتند،  درست مانند تاریخ هایی که برای قاره کهن ساخته و پرداخته اند.

      پرتقال اولین کشوری بود،  که به افریقا دست اندازی کرد،  پس از استعمار پرتقال، انگلیس، فرانسه، هلند، بلژیک، آلمان و غیره به این قاره تاختند،  تاخت و تاز و وحشیگری اروپائیان تأثیر هولناکی در روند پیشرفت افریقا گذاشت،  استعمار گران تاریخ و مردم افریقا را زمین خود و شکار گاه سیاهان کردند،  آنها بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت مناطق تصرف شده را نابود کردند،  و ده ها میلیون نفر را به عنوان برده به اروپا و آمریکا بردند.  تجارت بردگان موجب کاهش عظیم جمعیت و انحطاط افریقا شد،  و مدتی دراز از رشد نیرو های مولده آن جلو گیری کرد.  دانشمندان بورژوازی نیز به کمک نیروی نظامی استیلاگر خود آمدند،  و تاریخ های دروغی ساختند و نوشتند،  و انواع گوناگون نژاد شناسی، انسان شناسی، جامعه شناسی از چنته جعلیات خود بیرون ریختند،  تا بر سبعیت و درندگی استعمار آب تطهیر تمدن پیرو هلنیسم دروغی خودشان بریزند،  و برای تداوم غارت ملت های افریقا بهانه های علمی بتراشند.

جایگاه زبان پارسی

      من ریشه زبان پارسی را از ایر یا ار که همان ایران (ایر + ان) است می دانم،  در این باره توضیح در وبلاگ زیاد نوشته شده است.  همیشه باید به این مسئله مهم توجه داشت،  که در دو سه قرن گذشته،  اروپائیان با سیستم آکادمیک،  تا توانسته اند تاریخ را تحریف کرده اند.  آنها هر آنچه را که خواسته اند گفته و نوشته اند،  زیرا هم آوردی نداشتند،  آنها مطالبی برای رونق گرفتن تاریخی اروپا،  و کوچک کردن ملت های دیگر،  منجمله ایران  نوشته اند،  و از هیچ ترفندی کوتاهی نکرده اند،  منجمله زبان ایرانی را هند و اروپایی معرفی کردند.

       یک کتاب الکترونیک PDF  توسط نویسنده محترم کتاب،  برای من ارسال گردید،  کتاب خیلی خوبی است،  ولی امیدوارم نویسنده و پژوهشگر عزیز،  با مطالعه مقالات وبلاگ،  بعضی از موضوعات مطرح شده در کتاب را باز نگری نمایند.  مانند نوشته:  نام گذاری روز های هفته انگلیسی اقتباس از ایران باستان است.  درصورتیکه اقتباس نیست،  و از نظر زمان و مکان تاریخی،  اقتباس امکان پذیر نبوده است،  بلکه مهاجران ایرانی که استون هنج را بنا کرده اند،  زبان و تقویم ایرانی را با خود به جزایر انگلستان و ایرلند برده اند.

عکس استون هنج،  عکس شماره 5822 .

      بطور کلی زبان های ایرانی،  که در تاریخ ایران وجود داشته اند،  بنابه نوشته شاهنامه فردوسی و تحقیقات،  سی گونه بوده اند:  هندی، چینی، رومی، تازی، پارسی، سغدی، پهلوی و...  بنابر این زبان پارسی یکی از آنها می باشد،  نه همه آنها،  باید توجه داشت روم، هند، چین، تاز، سغد و غیره،  همه از استان های ایران بودند،  به استان های تاریخی ایران مراجعه شود.  زبان فارسی که امروزه ما با آن حرف می زنیم،  ترکیب تمام زبان های ایران است،  که در طول 3000 سال هم نشینی ها ایجاد شده است،  زبان فارسی کنونی تأثیر گرفته از دروغ حمله اعراب به ایران نیست،  بلکه یک زبان کاملاً ایرانی و داریوشی یا درباری است.  ...ادامه دارد...

   جهت دانلود کتاب:  جایگاه زبان پارسی در گروه زبان های آریایی (هند و اروپایی)،  نویسنده:  پژوهشگر گرامی آقای سعید کریمی،  اینجا کلیک کنید.

   عکس تنور نان در روستای جل چلاسر،  عکس شماره 7612،  همیشه بخشی از تاریخ در کنار و نزدیک ما قرار دارد،  باید حرفه ایها آنرا ببیند،  و دست دراز کنند و تاریخ را از دل آن بیرون آورند. مانند همین تنور روستایی،  این ها فقط تنور نیستند،  کلی داستان و خاطره چند هزار ساله در خود دارند.  نوع تهیه آرد، خمیر گرفتن و پخت نان و غیره،  و حرف های پیرمردان و پیرزنان کنار تنور،  و خیلی موضوعات دیگر،  که می توانند برای تاریخ جالب باشند.  

کلیک کنید:  تاریخ زبان پارسی

کلیک کنید:  تاریخ ورود نام های عربی به ایران

کلیک کنید:  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ

  

  گذر از سنت قدیم

       ما در جهانی زندگی می کنیم که بسرعت متحول می شود،  و تغییرات ناپیوسته را تجربه می کند،  و پشت سر می گذارد،  در قرن سنت گریزی توضیح نوشته ام،  بنابر این باید پا و ذهن را جلو کشید،  و حرکت زمین زیر پا را حس کرد،  و سنت های قرن 20 را کنار گذاشت،  و بسرعت قرن نو را وارد عرصه زندگی نمود.  درباره درک نکردن این موضوع مهم،  خیلی تعریف ها وجود دارد،  که در نهایت عدم توجه به آن باعث عقب افتادگی در بخش هایی از کشور و مردم می شود.

      یکی از مهمترین موضوعات این قرن،  ایجاد و سپردن خدمات دولتی و شبه دولتی به خود مردم است،  که در بسیاری از کارها امکان دارد،  مانند ثبت نام های مختلف،  و پرسش و پاسخ های اینترنتی.  البته در بعضی از این موارد کار هایی انجام شده،  ولی خیلی کم است،  و هنوز بیشتر کارها باید حضوری انجام شود،  که منجر به از دست رفتن وقت و توانایی های نوین برای مردم،  و مخارج زیاد برای دولت است،  که در نهایت همه آنها ضرر های مردم می باشد.  امید است روزی برسد که تمام کارمندان ارشد و جزء ایران و تمام مردم خود بخواهند که امور برابر با قوانین قرن نو اداره شود،  و سریعتر راه کار های جدید ساخته و پرداخته شود.

      باید دانست جامعه و مردم زنده و رشد یابنده هستند،  و خود بخود برابر با قوانین تاریخ اجتماعی و ساختار های تاریخی اجتماع،  جلو می روند و به عقب باز نمی گردند.  ممکن است بر اثر اصطکاک گذر های زمانی،  احساس شود مدتی حرکت مردم کند شده،  و یا عقب رفته اند،  ولی تحلیل آن اینگونه نیست،  و بوضوح حرکت زمین زیر پای مردم،  حتی در دور ترین روستاها دیده می شود.  همین 30 ــ 40  سال پیش بود،  که بیشتر روستا های ایران در عمق تاریخ بودند،  ولی امروزه با تکافوی توده ها،  به رشد و شکوفایی خوبی رسیده اند،  با نگاهی به چلاسر و جل،  این موضوع بروشنی دیده می شود.   

      با این مقدمه به چند موضوع می پردازم،  یکی از آنها ثبت نام و آپدیت کردن سالانه مدارک در خانه بهداشت است.  بدین منظور افراد زحمت کش و خدمتگزار خانه بهداشت روستاها،  مجبورند خانه بخانه بدرب منازل مردم مراجعه نمایند،  و از مردم درباره بهداشت پرس و جو نمایند،  و مسائل جدید و روز را به شخصی دم درب منزل گوشزد نمایند.  اینکار براحتی و بهتر می تواند توسط اینترنت انجام شود،  امروزه تقریباً بیش از نیمی از خانه های روستایی رایانه دارند،  و جوان خوب دانشگاهی هم وجود دارد،  و اینترنت هم در دسترس است.  مراجعه های حضوری و عدم استفاده از اینترنت،  باعث کم آوردن اطلاعات و دانش،  در این قرن پر از داده های علمی و خبری می شود.  همچنین مسئولان خانه بهداشت روستایی،  نمی توانند خود را آبدیت و علمی تر نمایند،  و جمع بندی های سریعتری داشته باشند.

      معمولاً در روستاها بمنظور کار های اینترنتی،  همسایه ها بیکدیگر کمک می کنند،  و اگر خانه ای نتواند،  دیگری یاری می رساند و کار او را هم انجام می دهد،  و این می تواند یک وسیله خوب برای ایجاد یاری رساندن بی دردسر شود.  امروزه در ایران  رشد خوبی در استفاده از کامپیوتر و اینترنت داشته و داریم،  و دولت هم علاقمند است،  که بیشتر مورد نظر مردم قرار گیرد.  امید است روزی برسد بجای اینکه مسئولین و مأمورین مختلف بجای اینکه با انبوهی کاغذ خانه بخانه بگردند،  و حتی گاهی مورد اهانت قرار گیرند،  خود بخواهند که با تکنولوژی های نوین،  طبق فاکتور های موج های نو کار نمایند،  و مرتب تقاضای آنرا به مقامات بالاتر گوشزد کنند.

عکس بدون شرح،  عکس شماره 7160.

نگهداری و استفاده از نمک ید دار

    بسیار دیدم مردم نمی دانند،  چطور نمک ید دار بخرند،  و چگونه آنرا نگهدارند و استفاده نمایند،  بارها بطور حضوری برای مردم توضیح دادم،  که ید یک مواد غذایی نیست،  ید سمی و خطرناک است،  و استفاده از آن باید شرایطی داشته باشد.  گاهی با تبلیغ های کم دانش،  ید را مانند ویتامین ها معرفی کرده اند،  و در ذهن مردم چنین جا افتاده که خوردن آن فقط مفید است.  چند روز پیش موضوعی برایم پیش آمد،  دو بانوی محترم چلاسری،  با تعجب بمن گفتند:  "فقط در خانه شما نمک ید دار نیست!".  در پاسخ به آنها توضیح شفاهی کوتاهی دادم،  در این مقاله که از جمع بندی مجلات و وب های پزشکی است،  توضیح می نویسم،  امیدوارم مورد توجه،  بویژه بانوان خانه دار قرار گیرد.

   * نمک های صنعتی به اصطلاح تصفیه شده یا نمک های ید دار موجود در بازار به هیچ وجه مورد تایید نمی باشند و برای بدن مضر می باشند.  این نمک ها برای افراد دارای فشار خون بالا یا بیماران بیش از افراد معمول ضرر دارد.  ید شیمیایی داخل بعضی از نمک های صنعتی موجود در بازار،  بیش از بیست برابر نیاز بدن هست که باعث ایجاد مشکل در افراد می گردد.  حتی نمکی به اسم نمک دریا که نوعی نمک صنعتی می باشد،  در بازار توزیع شده است که مورد تایید نمی باشد.

      در بعضی از داده های پزشکی و بهداشتی می گویند:  ما از نظر جغرافیایی در منطقه ‌ای زندگی می ‌کنیم،  که به دلیل فقیر بودن خاک از یُد،  بیشتر مواد غذایی کشت شده یا حتی دام‌ ها یُد کافی نداشته،  و میزان مورد نیاز روزانه به این ماده معدنی از طریق غذا تأمین نمی‌ شود.  به همین دلیل،  مدت‌ ها ایران جزو کشور هایی بود که بیماری ‌های مربوط به کمبود یُد در آن شیوع داشت.

   انوش راوید:  تاریخ ما چیز دیگری می گوید،  همیشه در تاریخ ایران قهرمانان و پهلوانان بزرگی و معروفی وجود داشته است،  ورزش های سنتی ایران بخوبی دلیل آن است.  در قرون میانه بیشترین اندیشمندان و دانشمندان تاریخ جهان را داشته ایم،  که بنیان گذاران علوم امروزی بودند،  در سفرنامه های خارجی نوشته اند،  که ایرانیان سلامت ترین مردم جهان هستند،  مثال درباره عدم درستی متن پزشکی و بهداشتی فوق زیاد است.

      عکس تصویر خیالی تعدادی از انبوه دانشمندان و اندیشمندان و شاعران تاریخی ایران،  که بنیان گذاران علم و ادب بودند،  بسیاری از کتاب های آنها تا اواخر قرن 19 میلادی،  در دانشگاه های اروپا تدریس می شد،  عکس شماره 2977.

      همچنین در ادامه می گویند: مهم ‌ترین علامتی که میان مردم به عنوان کمبود یُد شهرت دارد،  بزرگ شدن تدریجی غده تیروئید،  و بروز بیماری‌ غم ‌باد یا گواتر است.  علاوه بر آن باید گفت اگر خانم ‌های باردار در دوران بارداری به کمبود این ماده معدنی مبتلا باشند،  خطر این که کودک‌ شان دچار بیماری‌ هایی مانند عقب‌ افتادگی ذهنی شود، وجود دارد.

   انوش راوید:  این بیماریها می تواند ده ها علت داشته باشند،   و صرفاً بنا به تحلیل های هیچ جا منتشر نشده نمی تواند پایه گذار علم ید باری و باوری باشد.

      و در ادامه می گویند:  به هر حال،  به دلیل این کمبود در کشور ما پس از بررسی‌ های مختلف، تصمیم بر این گرفته شد،  که یُد به یک ماده غذایی پُرمصرف و راحت یعنی نمک اضافه شود،  و در حال حاضر چند سال است که نمک‌ های کشور یِد دار شده ‌اند.  این برنامه،  کمک‌ بسیاری کرده است که یُد موجود در بدن وضعیت بهتری پیدا کند، و البته بررسی ‌هایی که روی میزان یُد موجود در ادرار دانش‌آموزان کشور هر چند وقت یک بار انجام می ‌شود،  این موضوع را ثابت کرده است.

   انوش راوید:  من متخصص مربوطه نیستم،  فقط یک تحلیل گر جامعه روستایی خو.دمان هستم،  فقط دیده ام در این موارد ذکر شده،  نظریه های متفاوتی ارائه شده،  که نیاز به جمع بندی های جدید و جدید تر دارند.

   جالب:  چند نکته در مورد نحوه خرید و استفاده و نگهداری نمک یُددار:

   1 -  بمنظور مصرف خوراکی،  نمک هایی معمولی و ید داری خریداری کنید،  که از بهداشتی بودن آنها مطمئن باشید،  و مهر استاندارد و شماره بهداشت داشته باشند.

   2-  باید نمک یُد دار را در شیشه‌ های تیره‌ رنگ،  که درب آن ها باز نباشد و نور نبیند،  نگهداری کرد،  تا یُد آن از بین نرود.

   3 -  در آخرین مرحله پخت نمک ید اضافه شود،  تا یُد بیشتر حفظ شود،  و بر اثر حرارت از میان نرود.

   4-  فراموش نکنید مصرف زیاد نمک خطر ابتلا به فشار خون را افزایش می ‌دهد،  با این فکر که نمک یُد دارد،  دلیل بر این نیست،  که مصرف آن را بالا ببریم،  بلکه رعایت تعادل قدم اول است،  زیرا همچنان یکی از توصیه‌ های سلامت مصرف کم نمک است.  بهتر است سر سفره نمکدان نگذارید،  و به همان نمکی که در حین پخت به غذا اضافه شده، بسنده و عادت کنید.

  5 -  مصرف کننده نمک ید دار درصورتیکه دارو مصرف می کند،  با پزشک خود در باره این مصرف مشورت نماید.

   مهم:  چون می گویند خاک کشور ما فقیر از یُد است،  و مواد غذایی که غنی از یُد باشند وجود ندارد،  بهتر است ماهی ‌های خلیج فارس و دریای های آزاد،  که یُد بیشتری دارند مصرف شود.

   توجه:  به هیچ عنوان نباید از ابتدای پُخت غذا،  به آن نمک ید دار اضافه کرد،  یُد ماده ای فرار است،  و ید موجود در آن از بین می‌ رود،  و نیز بخار ید ایجاد شده بر اثر پخت غذا،  در آشپزخانه بسته،  ممکن است در نهایت ضرر وارد کند.  بهترین راه مصرف نمک ید دار هنگام آخرین مرحله پخت و سرو غذا می باشد،  تبلیغ نمک ید دار به این معنی نیست که ما مصرف آن را بالا ببریم ...

      پس ما باید ببینیم نمک مفید،  که این همه تاکید بر مصرف آن شده چه نمکی است،  و چگونه باید آن را پیدا کرد؟  نمک طبیعی که توسط بشر دستکاری نشده،  و در طبیعت وجود دارد،  مثل نمک دریا،  که حاوی سدیم، کلر، پتاسیم، ید، منیزیم، روی و کلسیم،  به میزان لازم برای سلامت سلول های بدن است،  و با تعادل خود نه تنها مضر نیست،  بلکه مفید نیز هست،  ولی نمک صنعتی ناقص تصفیه شده،  که فقط حاوی سدیم، کلر و گاهی ید صنعتی است،  گاهی می تواند برای سلول ها سمی باشند.

      اینکه چگونه در طول دهه های اخیر نمک مفید طبیعی ما مثل خیلی مواد غذایی دیگر توسط نوع صنعتی و مضر آن جایگزین شده است،  جزء اسرار می باشد،  و شاید بتوان رد پای استعمار و امپریالیسم را در این فرآیندها جستجو کرد.  حکیم باشی های سبک قدیم عقیده دارند:  به طور قطع مصرف نمک صنعتی موجب اختلال عملکرد سلولی و بروز بیماری های مختلف از جمله فشار خون می گردد.  وجود یون هایی بجز سدیم و کلر در نمک طبیعی،  یک ترکیب متعادل و هماهنگ با نیاز طبیعی سلول های بدن ما را فراهم می آورد،  در حالی که در نمک صنعتی این تعادل وجود نداشته،  و ترکیب زیان آوری به سلول ها تحمیل می گردد،  در واقع این طور نیست که الزاما صنعتی سازی مواد غذایی به نفع بشر باشد،  و در اکثر اوقات این کار به ضرر بشریت تمام شده است.  یکی از موادی که در نمک صنعتی با تصفیه از نمک طبیعی جدا می شود،  و برای سلول ها بسیار ضروری است،  و نبودن آن موجب بیماری هایی مثل تشنج می گردد،  یون منیزیم است،  و ماده دیگر که برای رشد سلول ها بخصوص در بچه ها لازم است،  عنصر روی می باشد،  که باز در روند تصفیه نمک  به وسیله مواد شیمیایی از آن گرفته می شود.    طب سنتی ایرانی مصرف نمک طبیعی بخصوص نمک دریا را توصیه و از مصرف نمک های صنعتی و تصفیه شده نهی می نماید.       

   انوش راوید:  من در منزل برای پخت غذا از نمک های تصفیه شده بدون ید،  تأیید شده بهداشتی استفاده می کنم،  و ده ها سال است،  که از نمک طبیعی دریای پارس بمنظور تأمین مواد مورد نیاز بدن،  هنگام سرو غذا های سرد بمقدار کم بهره می برم.

   جالب:  اختلاف کل قیمت نمک معمولی با نمک ید دار جایگزین و خریداری شده توسط مردم،  با حساب برآورد های تقریبی سازمان های بهداشتی و مالی،  بیش از 30 هزار میلیون تومان در سال است!  پیدا کنید پرتقال فروش را؟  توضیح اینکه،  در طول تاریخ جهان،  ترفندها و نیز جنگ های بیشماری بر سر معادن و در آمد نمک بوقوع پیوسته است.

    عکس سنگ نمک و حذف نمکدان از سرو غذای پخته،  مشروح در غذا های چلاسری،  عکس شماره 7127.

   حیات وحش در چلاسر و جل

      نزدیکی کوه و جنگل و جلگه در چلاسر و جل،  با چشم انداز خیره کننده و تازگی آب و هوا،  بهترین موقعیت گردشگری را فراهم آورده است.  شکوه طبیعت همراه با فرهنگ خوب مردم این دیار،  می تواند پیش درآمد یک کانون گردشگری شود،  که در تمام فصول سال توریست های داخلی و خارجی به این منطقه بیایند.  یکی از این موقعیت های گردشگری،  اکو توریسم و دیدن جانوران در طبیعت است،  که در ادامه جلگه های گیلان و مازندران و ارتفاع البرز مرکزی و غربی می باشد.

   نقشه شهرستان تنکاین و بخش مرکزی تنکابن،  تقریباً چلاسر و جل در مرکز آن قرار دارد،  عکس شماره 7510.

      در زمینه حیات وحش،  بخش وسیعی از جانوران این منطقه مهاجر هستند،  که به صورت فصلی به اینجا می آیند،  و بخشی از آنها نیز کوچ عمودی دارند،  و در واقع تمام فصول،  اطراق گاه دائمی برای آنها کمتر قابل تصور است.  برخی از آنها ویژه جنگل هستند،  و گروهی از آنها کمتر در جنگل دیده می شوند،  و برخی دیگر فقط در مناطق کوهستانی زندگی می کنند،  و یا در طول و عرض کل ارتفاعات در تردد هستند.  حیات وحش چلاسر و جل در،  جلگه ها و جنگل و ارتفاعات اطراف عبارتند از:

   پرندگان:  قرقاول، گنجشک ها، کبک، قمری، کبوتر جنگلی، فاخته، یاکریم، دارکوب، کلاغ سیاه، کلاغ، زاغ، سار، آبچیلک، بلدرچین، توکا، سار، جغد، باقرقره، دلیجه، سبزقبا، زنبور خوار، عقاب طلایی، حواصیل، خوتکا، سلیم خرچنگ خوار، چکاوک، شاهین، قوش، کوکو، خروس وحشی، گیلان شاه، کاکایی، پرستو، سبزقبا، توکای باغی، چرخ ریسک، کورکوری، هدهد، دری، دراج، بلدرچین،  .

   خزندگان:  انواع مار، مار آتشی، مار درفشی، یله مار، افعی، مار کرمی، غوک، سمندر، مارمولک، چلیپا.

   حشرات:  دودم، مگس، تله گز، خرمگس، گاومگس، سگ مگس، پشه، شپش، جیرجیرک، کفش دوزک، رکنا، و...

   حیوانات وحشی:  پلنگ، یوزپلنگ، خرس، گرگ، شغال، روباه، کفتار، گراز، گربه وحشی، خوک، موش صحرایی، اشگلا، سنجاب، سمور، راسو، خرگوش، جوجه تیغی، مرال، شوکا، رودک، قوچ، میش، بز، پاژن، و...

  بسیاری از این حیوانات مانند،  کل، بز، مرال، شوکا، کبک، خرس، قرقاول در تیرس شکارچی ها بوده،  و چه بسا نسل بسیاری از آنها در حال نابودی می باشد.  حدود 30 سال پیش در این منطقه طبیعت همراه با حیات وحش براحتی و فراوانی در اطراف آدم وجود داشت،  ولی امروزه طبیعت کاملاً دست خورده است،  و کمترین حیات وحش وجود دارد.

   مهم:  چه بهتر است،  مردم منطقه به این طبیعت در حال از بین رفتن اهمیت بدهند،  و هر کار و برنامه ای که لازم است انجام دهند،  تا نسبت به احیای آن اقدام فوری صورت گیرد.  

صنعت سبز و روستاها

      در سال های اخیر برای دستیابی به محیط زیست سالم تر،   فرهنگ و آموزش کار هایی که با  محیط زیست سازگار باشند ترویج گردیده است.  همچنین واحد های آلوده کننده به کاهش آلاینده ها و نیز توجه جدی به مقررات زیست محیطی تشویق گردیده اند.  نام صنایع سبز جهت ایجاد فرصت مناسبی برای تطبیق وضعیت صنایع با ضوابط و استاندارد های زیست محیط کشور انتخاب شده است.  هدف از آن برپایی فضایی برای تبادل تجربیات و دست آورد های زیست محیطی صنایع با یکدیگر،  ایجاد انگیزه توجه دست اندر کاران صنایع به مسائل زیست محیطی،  گسترش و نوع آوری زیست محیطی صنایع،  قدر دانی از افرادی که این مهم را مورد توجه و دقت نظر قرار داده اند.

      صنعت سبز به کار گاه هایی گفته می شود،  که موارد زیست محیطی را با دقت و علمی رعایت می کنند.  گروه های صنعتی صنایع سبز شامل صنایع زیر می باشند:

   غذایی و دارویی،  شیمیایی و سلولوزی،  کانی و غیر فلزی،  فلزی،  خودرو و نیرو محرکه، برق و الکترونیک،  نساجی و پوشاک، ماشین سازی و ساخت تجهیزات، نفت و بعضی مشتقات، معادن و فلزات،  نیروگاه و صنایع کشاورزی.

      ضوابطی که صنایع سبز باید داشته باشند،  به قرار زیر است:

   نصب و راه اندازی و یا اصلاح سیستم پالایش و کنترل آلودگی،  راه اندازی سیستم باز یافت مواد زاید،  جایگزینی انرژی پاک، اخذ ISO 14000، سازگار کردن تولیدات با محیط زیست،  کاستن از اثرات و ضایعات صنعت بر محیط زیست،  کاستن از ضایعات در تولید،  کاستن از آلودگیها،  کاستن از مصرف انرژی یا افزایش بازده مصرف انرژی،  انجام هزینه قابل توجه در راستای حفظ محیط زیست،  آموزش و جلب مشارکت مردمی در زمینه محیط زیست،  و غیره در رابطه با حفظ محیط زیست.

      پند وبلاگ:  جوانان با هوش روستا های ایران بزرگ باید برای نوع آوری و ابداع در صنایع سبز با دانایی نوین برخورد نمایند،  و هر آنچه که خوبتر است،  بخواهند و ترویج نمایند.  در این زمان نباید منتظر کمک هایی از دولتها و زمین و آسمان بود،  بلکه باید با نگرش های نو به جهان و شناخت توانایی های خود راه کار های جدید یافت،  و بسوی تمدن دیگر رفت.  روستا های ایران بیشترین جوانان تحصیل کرده و زرنگ را دارند،  ولی عده ای خود را همچنان دربند اندیشه های قرن گذشته نگه داشته اند،  و قرن سنت گریزی را مطالعه نکرده اند.  با مشکلات اقتصادی که این قرن در جهان بوجود آمده،  فقط و فقط مردم ایران هستند،  که باید با شناسایی بهترین موقعیتها حرکتی نو در قاره کهن را سازمان دهند.

   سبز در زبان پارسی باستان

      در مطلب بالا از صنایع سبز گفتم،  به همین دلیل تعریفی از نام تاریخی این رنگ به زبان پهلوی می نویسم،  سبز در زبان پهلوی با واژه های سپز sapz ، زرگونzargoon  و زریون zaryoon آمده است،  زرگون و زریون به معنی زرد و طلایی هم می باشد،  از اینرو سرزمین هایی سبز و خرم با این واژگان نامیده می شوند،  زرگان خوزستان، زرقان آذربایجان شرقی و فارس،  قاف جایگزین گاف گردیده،  زرق آباد خراسان شمالی، زری آذربایجان غربی و خراسان جنوبی، زرین در یزد، زردر از تهران، روستا هایی زاگون و زرگون، زرین آباد و زرینه، زرین گل و زردار، زرین شهر و زرینه ور و بسیاری دیگر از این ریشه می باشد،  عزیزان ریشه نام های محل های خود را بنویسید و معرفی نمایید.

   صنایع روستایی را دریابید

      امروزه تقریباً در بسیاری از روستاهای ایران کارخانه های مدرن تبدیل تولیدات کشاورزی و دامی محلی به محصولات غذایی و مصرفی وجود دارد،  منجمله کارخانه شرکت ترنج مابین دو روستای زیبای چلاسر و جل،  که تولید آن کنسانتره مرکبات است،  این کارخانه با داشتن بهترین تجهیزات و مدیریت خوب،  کمترین تولید را دارد.  به نظر من علت اصلی آن در واردات بی رویه محصولات مشابه خارجی است،  که اکثراً تأیید بهداشتی ندارند،  در صورتیکه تولیدات کارخانه ترنج از مرغوبترین مرکبات شهرستان تنکابن،  و با بهترین کیفبت تولید می شود،  و از آنجا که همیشه در دسترس ادارات و سازمان های دولتی و خصوصی محیط زیست و بهداشت ایرانی است،  به راحتی قابل کنترل و بازدید می باشد.

      یکی از وظایف عمده جوانان عزیز باهوش ایران این است،  که از تمام نکته ها و مشکلات اطراف خود گزارش تهیه نماییند،  و در اینترنت منتشر کنند،  تا مسئولین و مردم متخصص از آنها آگاهی یابند،  که بتوان در یک جمع بندی ملی مردمی،  روش های مناسب بر داشت مشکل را یافت.  بعد از اینکه دیدم که این کارخانه مهم و قیمتی فعالیت چندانی ندارد،  تصمیم گرفتم کمی از آن بنویسم،  امیدوارم مسئولین اصلی کارخانه،  با نیت خوب و خیر به این مهم بپردازند،  و اگر خودشان بنا به مصلحتی نمی توانند چیزی بگویند،  من می توانم گوشه های مشکل را در این وب مطرح نمایم.  باید توجه داشت،  سرمایه داری لجام گسیخته جهانی،  که گرد آن هم در ایران نشسته،  اکثر این دردسرها را برای ایران و ایرانی درست کرده است.  در واقع یک کارخانه که در زمین ایران و با سرمایه های ایرانی است،  متعلق به مردم است و نباید بی کار خوابیده باشد،  لازم است هر چه زودتر بگردش آید،  تا همگان از آن سود و بهره برند.

 

   عکس آقای احمد خلعتبری در کنار تابلوی کارخانه ترنج بالا،  و عکس کارخانه شرکت ترنج تنکابن پائین،  عکس شماره 4606.

      با آقای احمد خلعتبری دوست خوب قدیمی ام،  معروف به آقا کامی،  که پر سابقه ترین پرسنل این  کارخانه می باشد،  و حدود 20 سال با شغل نگهبانی در آن مشغول کار است،  گفتگوی کوتاهی کردم:

      احمد خلعتبری:  چند سال پیش این کارخانه بهترین کنسانتره را تولید می کرد،  حدود 700 تن در سال،  اما به مرور تولید کارخانه کم شد.  با اینکه بهترین وسایل و مدیریت خوب دارد،  اما امروزه کمترین تولید،  در حد هیچ دارد.  می بایست دولت به این موضوع رسیدگی کند،  بیشترین کارگران متخصص رفته اند،  چند ماه چند ماه حقوق نمی دهند،  چون کار و تولید نیست،  خوب متعاقب آن پول هم نیست.  من با بیست سال کار در اینجا و نزدیک به 45 سال سن،  دیگر توانایی و استعداد کار در جای دیگر را ندارم،  و نمی توانم تصور کنم شغل دیگری داشته باشم،  اینجا خانه من شده است.  در ضمن این کارخانه می تواند تولیدات مختلف،  شربتی و نوشابه ای هم داشته باشد.

      انوش راوید:  آیا از بین رفتن و کم شدن باغات مرکبات،  بعد از سرمای چند سال پیش،  و ادامه ویلا سازی ها،  و تحصیل کرده شدن بچه های کشاورزان،  که دیگر نمی توانند به باغ های سنتی برسند،  و موضوعات دیگر باعث شده تولید مرکبات کم و به کارخانه آسیب برساند؟

      احمد خلعتبری:  بله کم شدن باغات هم مهم است،  و باعث شده تولید مواد اولیه یعنی مرکبات هم کم و گران شود،  گرانی سوخت و برق هم علت دیگر است.  اما می توان با جایگزین های دیگر کارخانه را فعال کرد،  مدیریت هم بدنبال جایگزین می گردد،  اما هنوز مورد خوب و حمایت شده یافت نشده است.

      کارخانه ای که در بهترین و خوش آب و هوا ترین جای ایران قرار دارد،  وسیع و مدرن است،  نباید چنین سرنوشتی داشته باشد.  با رشد روز افزون علمی و صنعتی،  و بهترین تکنیک های تولید در جهان،  احتمالاً این کارخانه،  قبل از اینکه حداقل سرمایه ملی مصرف شده را پس دهد،  باطل خواهد شد.  تا دیر تر نشده باید آنرا بخوبی بگردش کار و تولید در آورد،  یک کشور و مردم فقط با برنامه های درست،  و با کار و تولید سربلند خواهد ماند،  نه با افسانه ها و دروغ های تاریخ.

عکس کلبه ای روستایی در چلاسر و جل،  عکس شماره 3544 .

کلیک کنید:  خواندنی هایی از ایران و ایرانیان

کلیک کنید:  مکتب عرفان و شعر از چلاسر و جل

کلیک کنید:  بهترین غذا های شمالی در چلاسر و جل

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://www.ravid.ir


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سرزمین رم در استان اصفهان
9 شهريور 1394 ساعت 10:26 | بازدید : 231 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

سرزمین رم در استان اصفهان

     آنقدر دروغ بارمان کرده اند،  که دروغها شده واقعیت،  و سندرم اسکندر مقدونی یا الکساندر یونانی یک اپیدمی واقعی شده است.  امیدوارم جوانان باهوش متخصص ایران،  بتوانند این بیماری دروغ نویسی حافظه محوری در تاریخ را از بین ببرند.  در ادامه نظر و پرسش و پاسخ درباره شهر سمیرم و روم ایران،  نظر و پرسش زیر هم جالب دیدم،  و همراه پاسخ آن در اینجا می نویسم.

عکس تاریخی میدان نقش جهان اصفهان در 1356 خورشیدی،  عکس شماره 4022.

    نظر و پرسش:  با وجود شباهت بسیار کیمر یا سیمر و سمیر نمی توانم این دو را یکی فرض کنم و این نظریه که پیشگامان کشف قاره اروپا از ناحیه کنار دریای سیاه امروزی بوده باشند دور از ذهن نمی باشد. اما در ارتباط با قسمت دوم گفته شما که شم یا سم را با شمال و بالا یکی دانستید کاملا نظری دیگر دارم.

    کلمه شمال فقط به ناحیه ای که امروزه استان های گیلان و مازندران در آن قرار دارند گفته می شود و پس از عدم استفاده از کلماتی چون آپا و آپاختر و نوس که کلمه ای بختیاری می باشد برای نشان دادن چهار جهت اصلی از آن استفاده شد.   با توجه به این مهم که کلمه شمال به معنی آپا یا آپاختر در زبان فارسی جایگاهی ندارد و واژه ای عربی برای نشان دادن یکی از چهار جهت اصلی می باشد و در زبان عربی هم ریشه ای برای آن نمی توان یافت و این مهم که بالا به معنی شمال نمی تواند باشد و خورشید یا شم یا سم در بالا قرار دارد و نه در شمال (ستاره نورس یا نوس در شمال است) تبدیل سمی به شمی را در این محل نمی توان صحیح دانست.  حال آنکه سمی به معنی نیم یا نصف، همانند بسیاری از لغات دیگر از زبانهای محلی و بومی ایران باستان به اروپا منتقل شده و امروزه با همین معنی کاربرد دارد.  شُمال (شِمال هم تلفظ شده) یا آپا یا اَپاختَر، یکی از چهار جهت اصلی است.

و اما در ارتباط با ریشه کلمه شُمال یا شِمال،  اگر این را قبول کنیم که کلمه ش و س به یکدیگر قابل تبدل می باشند آنرا می توان سِمال هم تلفظ کرد.

   پاسخ انوش راوید:  بارها نوشته ام،  مطالب گفته و نوشته شده من،  خود علم و دانش نیست،  بلکه تحلیل متفاوت از گفته و نوشته های دیگران،  بمنظور ایجاد ذهنیت جدید،  و خروج از آموزش های سنتی قرن گذشته،  و رهایی از حافظه محوری قالب کنونی است.

      در 6 - 5 هزار سال پیش،  شمال و جنوب به مختصات جغرافیایی گفته نمی شد،  و این مختصات وجود نداشت،  بلکه بالا و بلندی را می گفتند،  که فرشته ای زیبا (شمال) در آن رفت و آمد می کرد،  و از شمس (شم + مس) = بالای درخشنده،  و شم =  فرشته یا فضا پیمای سومری،  شمایل = بالا پوش سران (یا صورتک)،  ....،  و نیز ستاره شمال سوی شمال (بالا) را نشان می داد.  با حساب اینکه سمیرم نزدیک هزار متر از اصفهان مرتفع تر می باشد،  روم بالایی برازنده تر است.

      با تغییرات هزار ساله،   س جای ش را گرفت،  مانند:  سلم، سلام، سلمان، سلطان، سماء، سموات،  و غیره،  و یا صمد و صمدیت و صمصام (سم + سام)،  که همه از بالا و بلندی آمده است.  اگر ذهنیت حمله اعراب که دروغی بیش نیست،  و تأثیر زبان عربی به پارسی دور ریخته و پاک شود،  متوجه می شویم زبان پارسی پایه و بنیان بیشتر زبان های دنیا،  منجمله عربی و انگلیسی است.  یکبار دیگر تکرار کنم،  ص و س و حروف الفبا قرار دادی است،  باید به آواها و تغییرات آوایی توجه نمود.  واژه هایی که امروزه بما گفته اند عربی است،  در واقع اربی است،  در اینباره توضیح کوتاهی در دشمنی و تحریف شاهنامه نوشته ام،  ولی بدلیل حساسیت امروزی،  آرام به آن می پردازم و ادامه می دهم.

   جالب:  سلمان = سلم + آن،  سلم بمعنی بلند و بزرگ،  و آن دارند و نگهدارنده است،  مانند آنتن = آن + تن،  بلندای چوبی بود،  که خانات ایرانی (اردو طلایی) در جنگ با لهستانیها می ساختند،  که از پس جنگل های آنجا دیدبانی نمایند،  و سپس به زبان های اروپایی رفت و آنتن امروزی شد.  آن در جملات نگهدارنده کلمه یا جمله می شود.

      سمیرم محل ییلاقی ده ها قوم و قبیله عشایری بوده،  و روزی نه چندان دور حدود 50 سال پیش،  بیش از یکصد کارگاه نمد مالی،  با بیش از 500 نفر کارگر در این شهر وجود داشته است.  وقتی از آخرین نمد مال شهر سمیرم پرسیدم،  که اینهمه نمد را چکار می کردند،  گفت بقدری عشایر کوچنده به این شهر زیاد بوده،  که نمد برای خرید و فروش کم می آمد.  این تعداد فراوان عشایر،  نشان دهند حرکت های کوچی به اروپا هم بوده،  و بنظر من اینها رومی های اولیه بودند،  که به دروغ اتروسک معرفی شده اند.  موقعیت جغرافیای طبیعی شهر سمیرم،  بدلیل کوهستانی بودن،  نمی توانسته بعنوان یک شهر بزرگ باشد،  و هیچ وقت در تاریخ شهر بزرگی نبوده است،  و بدلیل فصلی بودن شهر،  که در بهار و تابستان جمعیت ده برابر زمستان بوده،  نمی توانسته نصف جهان یا نصف روم باشد.  اکثر جمعیت در زمستان به جنوب فارس و دیگر نقاط گرمسیری می رفتند.  جمعیت امروزه شهر سمیرم،  حدود 35 هزار نفر است،  با خوش بینانه ترین حساب،  باشندگان زمستانی سمیرم تا یکصد سال پیش کمتر از 5 هزار نفر می شدند.

      در ضمن در هیچ اثر تاریخی ندیدم که گفته باشند اصفهان نصف جهان یا روم نصف جهان است،  حتی بدین منظور چند کتاب منجمله کتاب حمزه اصفهانی را دیدم،  و چنین موضوعی نبود،  گویا اصفهان نصف جهان در قرن گذشته گفته شده است،  اگر شخصی مطلب تاریخی در این باره دارد بگوید تا در وب منتشر کنم.

      درباره دریای سیاه امروزی هنوز بدرستی نمی دانیم نام ها تاریخی ایرانی آن چه بود،  ولی دریای سیاه تاریخی در ضمیمه مکان های جغرافیایی کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نیست مطلب زیر نوشته شده است:

   سیاه بن (siyaw-bun):  به روم است از دریاهای کوچک آن آبگیر و دریای کیانسه است که به سیستان است در آغاز مار و سوسمار و وزغ در آن نبود و آب آن شیرین بود (بندهش)،  در دوره ساسانی با دریای سیاه تطبیق داده شده است.

      با این نوشته متوجه می شویم این دریا در مرکز ایران قرار داشته است،  جمله آخر شامل تغییرات مهاجرت اقوام می باشد،  و دریای دیگری است.  دریای سیاه کنونی،  نام های مختلفی داشته است،  در تاریخ مردم شمال دریای سیاه به آن،  دریای کریمه،  و مردم شرق آنرا دریای چرکس و .... نامیدند.  در اواخر قرن 19 دولت تزار برای جدا کردن نام دریا از نام قوم ایرانی کریمه (شاید بخشی از کمیریها)،  بمنظور آسمیله کردن باشندگان،  آنرا بدلیل شن های سیاه رنگ سواحل شمال دریا،  دریا را سیاه نامید.  یاد آوری نمایم گور های 7 هزار ساله با سنگ های ایستاده  در جنوب کشور اوکراین،  درست مانند سنگ های ایستاده شهر یری،  و سنگ های ایستاده استان کرمانشاه هستند،  مشروح در اینجا.

  جالب:  اگر کریمه را کمیری حساب کنیم،  می توانیم سابقه تاریخی برای نام دریای سیاه داشته باشیم،  که کمیریها این نام را با خود برده اند. 

      در همان بخش از کتاب اسکندر تاریخ ایران الکساندر یونانی نوشته شده:   سیریم = هروم = روم،  نام اقوام و سرزمینی باستانی که بعدها نام سلم = سرم یکی از سه پسر فریدون از آن گرفته شده،  در ادبیات پهلوی هروم = روم جانشین آن شده است،  و در نوشته های ساسانی و اسلامی آسیای کوچک و سوریه را به این نام نوشته اند،  در شاهنامه فردوسی سلم شهریار روم است.

     رومی های بخش میانه ایران،  در شرق و شمال شرق زاگروس بسر می بردند،  و از مناطق گرمسیری شرق و جنوب به ییلاق های زاگرس کوچ می کردند.  در سمت دیگر بلندای زاگرس،  الیمیایی ها بودند،  که زمستانها در شمال و جنوب خوزستان،  و ییلاق ها در غرب کوهستان زاگرس بودند.  خط بلند غیر قابل عبور و اقامت زاگروس،  در میانه این رشته کوه،  مرز میان آنها بود،  نقوش سنگ نگار الیمیایی ها بیشتر به اشکانی می ماند.  بدلیل داشتن محقق زیاد برای رقابت دروغ نویس در تاریخ،  پژوهشگر در مورد الیمیایی ها و رومیایی ها و ارومیایی ها و غیره را بسیار کم داشته و داریم.  امیدوارم جوانان باهوش متخصص منطقه های مختلف ایران،  به تاریخ خود اهمیت بدهند،  و دروغ های تاریخ را از ذهن خود پاک نمایند،  تا بتوانند واقعیت ها را بیابند.

   عکس آخرین نمد مال شهر سمیرم،  او می گفت روزگاری نه چندان دور مردم زندگی طبیعی و خوبی داشتند،  ولی امروز خیلی ماشینی شدن،  و با تعجب می گفت بجای نمد از فرش ماشینی استفاده می کنند!  عکس شماره 5712.

کلیک کنید:  نظر و پرسش و پاسخ های جالب و خواندنی

   جالب:  خاله توران قصه گو،  در داستان های خود که از زبان های گذشتگان تعریف می کرد،  گنبد سلطانیه را گنبد رومی می گفت،  و در  آنها جنگجویان از دریای سیاه به گنبد رومی می آمدند.  در آن زمان حدود 40 سال پیش،  آموزش تاریخی مدرسه ای ما فقط بر پایه حافظه محوری و دروغ بود،  می پنداشتم دریای سیاه کنونی را می گوید،  در صورتی که دریای سیاه دیگری در مرکز ایران را می گفت،  شاید زاینده رود و باتلاق گاوخونی بود،  حیف که دیگه نیست از او بیشتر بپرسم.

عکس انوش راوید در سلطانیه (گنبد رومی)،  عکس شماره 4562 .

پرسش و پاسخ درباره سرزمین رم در اصفهان

   نظر و پرسش:  در ارتباط با پاسختان همانطور که عرض کردم به هیچ عنوان با مواردی که ذکر کردید در ارتباط با کلمه شم یا سم مخالفتی ندارم تنها اختلاف نظر در این قسمت می باشد که اول از همه پیشینه نام اصفهان امروزی چیست؟  چرا مردم و نه حکومت ها آنرا نصف جهان می نامند؟
   چرا در شاه نامه در بخش پادشاهی لهراسب فردوسی از زبان قیصر روم این بیت را می آورد (بلهراسب گویم که نیم جهان ---  تو داری به آرام و گنج مهان)؟  1000 سال قبل فردوسی از کلمه نصف جهان اسم می برد این سند برای به گفته من نصف جهان بودن اصفهان (روم) در باور مردمان امروزی.  پس نمی تواند این اصطلاح به قرن گذشته مربوط باشد و در زمان پیش از فردوسی مردمان بر این باور بوده اند که نیم جهان در اختیار شاه ایران یعنی لهراسب می باشد و نیم دیگر در اختیار قیصر روم.  و پاسخ شما در ارتباط با نظر(بنده) زیر چیست؟

   انوش راوید:  تفاوت نظر من با شما در اصفهان نصف جهان است،  که من تاکنون در هیچ کتاب قدیمی و تاریخی ندیدم نوشته باشند اصفهان نصف جهان است.  اما درباره نیمه جهان گفتن فردوسی بزرگ مطمئن نیستم که منظورش اصفهان باشد،  شاید همانگونه که خودتان گفتید نیمی از جهان در اختیار شاه ایران و نیمی دراختیار قیصر بوده است،  نه شهر اصفهان،  تحقیق می کنم.
   ادامه نظر:  شباهت بیش از اندازه کلمه سمله با سمال که در صورت ریشه یابی به صورت سم + اله یا بهتر بگویم سم + ایله به معنی ایل یا قوم سمی یا شمی که مردمانی بودند سمی نژاد یا سامی نژاد که به دلیل کوچ نشین بودند 2 ناحیه گرمسیر و سردسیر داشتند یعنی 2 مکان در ابتدا و دیگر آنکه پس از آغاز در گیری ها بین قبایل مختلف بر سر چراگاه ها و شروع به مهاجرت و کشف مناطق جدید همانند یونانیان که مکان اولیه آنها در ناحیه ای بین شهر باستانی بابل و شوش و احتمالا اطراف آنها بوده و بعد از مهاجرت آنها به ناحیت امروزی نام یونان امروزی نامیده ایم این ایل سمی نیز به سمال یا شمال امروزی رفتند و ما این ناحیه از ایران را شمال یا بهتر بگویم شم + ال نامیدیم و اراب نیز به همین دلیل این ناحیه را شمال گویند.
    از نظر جغرافیایی شمال امروزی با آپاختر به عنوان چهار جهت اصلی یکی نمیشود زیرا آپاختر در قسمت غربی دریای خزر امروزی قرار می گیرد و شمال دقیقا روی دریای خزر می باشد.
   انوش راوید:  تمام کوچ نشین های ییلاق و قشلاقی،  از تیره های مدی یا ایرانی هستند،  قبایل اعراب چنین کوچ نشینی هایی ندارند.  سامی ها نیز مدی هستند نه عرب،  و هیچ تحقیق علمی مبنی بر اینکه عرب باشند وجود ندارد.  ارب باستانی متفاوت از عرب قرون میانه تا به امروز است.  درباره تیره های شناسی عرب هیچ اثری از یک تیره انسانی هموساپین دیده نشده،  و عرب یک زبان است نه تیره قومی،  ارب های باستان مقیم بابل مدی یا کیانی بودند.  نام های اقوام باستانی ایرانی بقدری زیاد است،  که نمی توان آنها را طبقه بندی علمی نمود،  زیرا داده های علمی و عادی بسیار کمی در اختیار داریم.  یکی از مشکلات ما این است که در زمان پادشاهی قاجار نام قبایل و ایل ها را تغییر دادند،  و نوشته ها درباره تاریخ آنها هم خیلی کم است،  درباره نظر شما منهم تحقیق می کنم.

عکس هوایی از شهر اصفهان و زاینده رود،  در 1365 خورشیدی،  عکس شماره 4023.

گور دختر

      برگرفته از اینترنت>> در کشور های همسایه و برخی از کشور های در حال توسعه،  که بدنبال نمایش قدمت و تمدن خود هستند،  اگر کلبه خرابه ای با 200 سال قدمت پیدا کنند،  آن را تبدیل به یک مکان گردشگری و شناسنامه قدمت آن سرزمین می کنند.  در جنوب ایران در مرز استان های فارس و بوشهر و اطراف شهرستان تنگ ارم،  مقبره ای وجود دارد به اسم گور دختر منتسب به خواهر بزرگ یا مادر کورش بزرگ!

      مسلما قدمت این بنا حدود 2500 سال می باشد،  و شباهت بسیار زیادی به مقبره پاسارگاد دارد،  اما پیدا کردن این مقبره باستانی بسیار سخت است!  زیرا این مقبره در یک روستای کوچک،  میان خانه های روستایی و بدون هیچ گونه حفاظتی رها شده،  هیچ گونه حصار، دورچین، جدول یا حتی سیم خاردار ندارد.  می توانید با خودرو تا کنار آن رفت،  حتا اگر دقت نکرد،  ممکن است به آن برخورد نمود،  چون چراغی هم برای روشنایی آن وجود ندارد. تیر برق روستا در سه متری آن فرو رفته،  ولی انگار که اصلاً این بنا وجود ندارد.

      شاید بهتر بود اداره میراث فرهنگی استان بوشهر و سازمان میراث فرهنگی،  گوشه چشمی هم به این مقبره 2500 ساله منسوب به خانواده بزرگ تاریخ کشور ایران می کرد،  تا هم رسالت اصلی خود حفظ میراث فرهنگی را انجام داده باشد،  هم به توسعه گردشگری و درآمد زایی آن محل کمک کرده باشد.  البته اگر قرار باشد،  با بد سلیقگی دور آن دیوار زشتی بکشند،  و منظره آن را هم خراب کنند،  و با جذب مردم زباله اطراف آن بریزند،  بهتر است اصلا کاری نکنند.

      ولی این شرایط برای من به عنوان یک عکاس،  اصلا بد نشد،  زیرا بر طبق قانونی عجیب،  مامورین میراث فرهنگی با دیدن دوربین مقداری بزرگتر از کف دست،  مزاحم عکاس شده و عکاسی را از بنا های تحت پوشش میراث ممنوع اعلام می کنند!  اما در این محل هیچ کس نبود،  و من براحتی از مقبره عکاسی کردم،  شاید خدای نکرده فردا در تاریکی شب،  کامیونی به این مقبره برخورد کند،  و عکس های من آخرین عکس های ثبت شده از این بنا باشند.  گور دختر در ۱۳۷۶ با شماره ۱۸۹۷ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است،  عزیزان این مطلب را در وب هایتان بنویسید،  تا شاید کسی دلش سوخت و فکری و اقدامی کرد.  منبع اینترنت.

   انوش راوید:  نیاز به تحقیق دارد.

عکس گور دختر،  عکس شماره 4588 .

پن و پن سل

   پن Pen ابزاری بود که با روی گل علامت می گذاشتند،  و پن سل Pencil ابزار چوبی بود،  که با آن روی پوست حیوانات و گیاهان می نوشتند.  پن از زبان های ایرانی و توسط ایرانیان فاتح و مهاجر به اروپا رفت،  و در بسیاری از زبان های اروپایی مورد استفاده قرار گرفت.

      من تا مدتها نمی دانستم پن زبان ایرانی است،  می پنداشتم انگلیسی است،  در این باره با پدر بزرگم خیلی بحث می کردم،  او می گفت بعضی از قدیمها و عشایر  جنوب و غرب ایران،  به میخ هایی که با آن الاغ را نگه می دارند،  و گاه در میان ابزار چوبی بکار می برند،  با آوا های مختلف،  پن یا پین می گویند،  و چوبی این وسیله را پن سل می گفتند، در زبان ایرانی سل به معنی قطعه چوب است.  این گفته های پدر بزرگم را بخاطر داشتم،  تا اینکه در سفر های تاریخی،  از بعضی پیرمردان روستایی شنیدم،  که کاملاً درست است.  حتی ایرانیان به پنگوئن بخاطر شباحت منقار آن جانوار با پن،  آن را چنین نامیده اند،  پن + گو + ان یعنی دارند پن بزرگ،  (گو در زبان ایرانی یعنی بزرگ).  درصورتیکه مردم انگلستان تا 300 سال پیش پنگوئن ندیده بودند،  تا نام آنرا بگذارند،  بلکه در حافظه فلکوریک و تاریخی زبانی آنها،  که از ایران با خود برده بودند،  پنگوئن وجود داشت.  البته آوای درست پنگوئن Penguin است،  که امروزه در ایران به اشتباه تغییر آوا داده شده و Panguin می گویند.  مشروح در اینجا.

   عکس سنگ نگاره الیمایی بالا،  و استودان های الیمایی پائین،  در شهرستان ایذه،  عکس شماره 4493.

دشمنی و تحریف شاهنامه

      یکی از هم میهنان نظری در وبلاگم نوشته است،  با اینکه بارها تقاضا کرده ام،  ابتدا وبلاگ را با حوصله بخوانید،  سپس نظر و پرسش های تخصصی مطرح کنید.  گویا این هم میهن از این پست تالار هم میهن وارد وبلاگ من شده بود،  در هر صورت،  و در پاسخ،  او را به این پست رهنمود کردم،  و گفتم در این تالار بحث خوبی درباره تاریخ و شاهنامه فردوسی در جریان است.

      اصل نظر نوشته شده توسط این عزیز:

   آنکس که حقیقت را نمیداند تنها نا آگاه است. ولی آنکس که حقیقت را میداند و آنرا تکذیب کرده و یا دروغ می انگارد یک تبهکار است. (برتولت برشت) درود بر شما. به شما و خوانندگانتان پیشنهاد میکنم حقایق جنگ قادسیه را در وبلاگ (قلم و صحنه) از زبان فردوسی بزرگ بشنوید. در آن زمان از استعمار و امپریالیسم هم خبری نبود.

      در پاسخ به این عزیز و در راستای پست کاربردی تاریخ و شاهنامه،  این مطلب را می نویسم،  قبلاً توضیحات زیادی درباره نظر ایشان در وبلاگ نوشته ام،  ولی گویا این فرد به آنها توجه نکرده است.  ابتدا چند خط از شاهنامه را که ایشان در وبلاگشان قرار داده بود می نویسم:

تاختن سعد وقاس به ایران و فرستادن یزدگرد رستم را به جنگ او

      در شانزدهمین سال پادشاهی یزدگرد،  عمر،  خلیفه اعراب،  سعد  وقاص را با سپاه زیادی برای جنگ با یزدگرد به ایران فرستاد.  سعد وقاص یکی از ژنرال های جنگ آزموده اعراب است،  که در جنگ های زیادی شرکت داشته است.  یزدگرد چون از این سخن آگاه می شود، سپاه زیادی برای مقابله با اعراب فراهم می آورد.

 * عمر، سعد وقاص را با سپاه <><> فرستادتا جنگ جوید شاه  *

 * چو آگاه شد زان سخن یزدگرد <><> زهر سو سپاه اندر آورد گرد *

    . . . چند تفسیر و سروده دیگر . . .

      یزدگرد ادامه می دهد:  ژنرال اینان آدمی به نام سعد وقاص است،  که جویای گاه و کام است.  من پرچم سپاه ایران را بدست تو می سپارم،  بدون درنگ لشکر ایران را برای جنگ با اعراب آماده کن.

 * سپهدار شان سعد وقاص نام <><> که جویای گاه ست و جویای کام  *

 * درفش بزرگی و گنج و سپاه <><> ترا داده ام ای پهلو نیکخواه  *

 * سپه را بیارای و بر ساز جنگ <><> نباید که گیری زمانی درنگ  *

    . . . چند تفسیر و سروده دیگر . . .

      رستم این را می گوید و زمین را می بوسد و از دربار یزدگرد بیرون می آید.  او سراسر شب را در اندیشه این کار بزرگ به سر می آورد،  صبح روز بعد رستم پهلوان و سردار سپاه را گرد می آورد و برای جنگ با سپاه اعراب آماده می شود.

 * زمین را ببوسید و آمد به در <><> همه شب همی بود پر اندیشه سر  *

 * چو خورشید تابنده بنمود روی <><> بیامد دمان رستم کینه جوی  *

 * برفت و گرانمایگان را ببرد <><> هر آنکس که بودند بیدار و گرد *

      در تفسیر های فوق تحریف وجود دارد،  در سه نمونه ذکر شده،  از اعراب در ابیات شاهنامه گفته نشده و نشده،  ولی در تفسیر چنین وانمود می کند،  که شاهنامه درباره اعراب عربستانی گفته است،  و این از ترفند های چهره های استعماری است،  که برای خوشایند استعمار و امپریالیسم،  و اغفال جوانان اینکار را می کنند.  البته مهم نیست اینگونه کارها باعث می شود،  ما نیز کار متقابل و دفاع تاریخی کنیم.  در ضمن یاد آوری نمایم،  هر نوشته و گفته ای چه از من باشد یا نباشد،  کم و کاست دارد،  و باید با دید علمی بررسی و اصلاح شود.

      سعد وقاص = ساد + وگاس = شاد و خجسته سرزمین گاس یا گز.  حال پیگیری می کنم اعراب که بودند،  از زمانی که یونیان تراوا در بصره کنونی،  توسط مسین ها در هم ریخته شدند،  یونانیها پراکنده شده،  و بخشی به یونان کنونی و بخشی به بابل رفتند،  در بابل با ترکیب جدید جمعیتی،  تمدن جدید را بنا نهادند.  یاد آوری نمایم هم یونانیان تراوا،  و هم مسین های استان میسان امروز عراق،  هر دو از یک تیره انسانی و سین یا ایرانی بودند.  یک بررسی کوتاه کنم،  مردم نیمه جنوب ایران به تمام مردم ایران سین و سینان و چین می گفتند،  و مردم نیمه شمالی به تمام مردم ایران گز و کاس و غز می گفتند،  و در کل مردم ایران را فرزندان جمشید می دانستند،  جم یعنی از آسمان آمده و شید هم یعنی اشعه و نور خورشید،  جمشید = نور از آسمان آمده.  جم توسط اندیشمندی در دوران پهلوی شناخته و تعریف شد،  و جام جم رادیو و تلویزیون از آن ساخته شد،  یعنی جامی که توسط ایر یا هوا می آید.

      درست اعراب،  ارب یا اربی است،  اربی ها از مردمان ماد بودند،  درست آوای ماد،  مد است،  مد همان مد دریاست،  یعنی بالا رونده و گسترش شونده.  امروز نیز نام مکان های زیادی ارب دارد،  مانند:  اربیل، اربید، اربیان،  و بسیاری دیگر هم بجای الف با ع نوشته شده است.  با رونق گرفتن بابل که بمعنی پر آب است،  اربی ها و مسین های یونانی،  که همگی از یک تیره انسانی بودند،  حکومت ضحاک را ایجاد کردند،  ضحاک نام ایرانی است،  بمعنی حاشیه یا سایه خدا،  زه = حاشیه،  هاک = خدا،  به حروف الفبا کاری نداشته باشید،  آنها قرار دادی انسانها هستند،  به آوا دقت کنید.  زه مانند:  زهوار = زوار،  زهکشی = جوب کشی حاشیه ای،  یا زمین = زهمین،  زه + مین = خاک،  مانند:  گزوین = خاک گز که بعد ها قزوین شد،  یا کازمین = خاک کاز = کاس،  که بعدها کاظمین شد.  یاد آوری نمایم به تمدن جیرفت نیز ارب ته گفته شده است.

      وقتی به جندق رفته بودم،  یک کشاورز جندقی،  که عکس او در وبلاگ است،  من و همراهم را به باغ انارش برد،  و انار های درشت خوشمزه ای به ما داد،  از او پرسیدم باغت چند متر است،  گفت زه مین من 400 متر است.  بعد از انقلاب کشاورزی در 7 یا 8 هزار سال پیش،  مردم چیزی از مساحت و متر مربع نمی دانستند،  مین یا خاک خود را با جوب کوچکی حاشیه گذار می کردند،  این حاشیه زه نام داشت،  و می گفتند این زه مین من است،  بعد ها تغییر آوا داده و شد زمین.  درباره ضحاک یا حاشیه خدا،  در تاریخ زیاد دیده ایم پادشاهان و رهبرانی که خود را سایه و نماینده خدا می دانستند.

       بابل را نیز به این جهت پر آب نام نهاده بودند،  که اروند رود = فرات در میان آن قرار داشت،  ار = نام تیره انسانی مدی + وند = دارند + رود.  حکومت 1000 ساله ضحاک یا همان زه هاک  یا با آوای دیگر زه آک،  از یک طایفه تشکیل نشده بود،  بلکه این حاشیه های خداوند مانند پاپ ها،  از خانواده های مختلف بودند،  بهمین جهت از آنها ضحاکیان و اینقبیل نام برده نشده است.  در حکومت دینی بابل مانند تمام دوران بشر رشد و تکامل ادامه داشت،  و مطابق همیشه تاریخ بشر،  کاهنان این دین هم می خواستند زبان دیگری برای دین داشته باشند،  که مردم متوجه آن نشوند.  با ترکیب مردمی و جمعیتی زبان عربی شکل گرفت،  و توسط کاهنان پرداخته شد،  با عمومیت و همه گیر شدن این زبان،  اهمیت دین من در آوری ضحاک ها هم به پایان رسید،  زیرا راز آنها افشا شد.  یکی از این راز ها ورد هایی بود،  که کاهنان ضحاک برای زوارعباتگاه ایشتار می خواندند.  از جالب ترین این عبادتها درمان نازایی زنها بو،  مردانی که زنانشان نازا بودند،  آنها را بدرگاه ایشتار می آوردند،  تا در آنجا توسط مرد دیگری هم خوابه شوند،  بعد از مراجعت به شهر و دیار خودشان،  زن حامله می شد،  و سال بعد هم این عمل تکرار می شد،  مرد بیچاره نمی دانست مشکل نازایی زن،  از اوست،  نه زن بیچاره،  و فکر می کرد اینگونه عبادت او،  باعث بچه دار شدن بوده است.  این پدید بد دین های اولیه،  تا اواخر قرن 20 در بعضی نقاط کشور هندوستان وجود داشت،  تا اینکه در دهه 80 و 90 میلادی دولت آن کشور با این موضوع برخورد جدی نمود.

 

  عکس منظره ای از بابل و رود فرات،  و دروازه ایشتار،  عکس شماره 6431،  بیشتر قصرها و باغ های بابل را نبوکدنصر بعنوان هدیه برای ملکه آرمدیا بنا نهاد تا او دلتنگ باغ های وطنش نشود،  و آنها باغ های سمیرامیس نامیده شده اند.  در کتیبه ای نوشته شده است:  ای بازدید کنندگان آرامتر به بابل وارد شوید،  زیرا بر اجساد سومریها قدم می گذارید.  تمام آثار تاریخی نامها و تاریخها،  حکایت از ایرانی بودن می کند،  چون عربی در کار نبوده است،  فقط زبان عربی بعنوان زبان دینی وجود داشته است.  ابوریحان بیرونی حکومت و مردم بابل را کیانی نوشته است،  و حتی کلدانیان را همان کیانیان گفته اند.

     در بایل با شکل گرفتن زبان عربی و گسترش آن لهجه های مختلف هم پیدا شد،  و اسامی ایرانی در آنجا با آوای جدید گفته شد،  مانند محمود = مه + مود = ماد،  محمد = ماه + مد، عباس = اب آس،  سعد وقاص = ساد + وگاس، عمر = او + مر = جایگاه و همه.  بسیاری از نام هایی که می گویند عربی است،  در زبان رسمی عربی فاقد ریشه یابی تاریخی می باشند.  یاد آوری نمایم،  من در هیچ تاریخ علمی و ژن شناسی و استخوان شناسی،  نژاد یا تیره انسانی،  از عرب ندیدم،  با دقت و مطالع متوجه می شوید،  که مردم سوریه و لبنان و مصر از ده ها گونه تیره هستند،  مردم میانه کشور عربستان در ریاض و حومه،  قیافه های مادی یا مدی دارند،  مردم حاشیه دریای سرخ آن کشور رگه هایی از حبشی و شمال آفریقا دارند،  مردم جنوب خلیج فارس از تیره های ایرانی و تمدن جیرفت هستند،  به هیچ عنوان و هیچ تعریف علمی نژاد یا تیره عربی نداریم.

     یکی از مهم ترین بدعت های پایه گذاری شده بعد از سردمداری و درویشی دوران صفویه،  این است که ایرانیها می خواهند از سریعترین و ساده ترین راه به نتیجه برسند،  مثلاً تاریخ نویسان ایرانی حتی اگر بهترین پژوهشگر باشد،  هر کجا کم می آورند،  می گویند این و آن حمله کردند،  و اسناد را آتش زدند و خراب کردند و بردند.  در صورتی که ما هزاران جلد کتاب خطی خوانده نشده در کتابخانه ها داریم،  که البته می دانم امروزه کسی نمی تواند آنها را بخواند،  زیرا با ادبیات دوران میانه ایران نوشته شده است.  مانند هزاران جلد کتاب خطی فاسد شده کشف شده در ترکیه،  که کسی به آنها اهمیت نداد،  و نمی توانستند چیزی بخوانند،  یا از آنها مطلبی بفمهند،  قبلاً عکس آنها را در وبلاگ گذاشتم.

    در این باره ها خیلی گفتن و نوشتن دارم،  آنها را در وبلاگ پیگیری می کنم،  وقتی ما بدانیم،  که شهر بابل نامی ایرانی است،  ضحاک نام ایرانی است،  اربی و اروند و این و آن نام های ایرانی و بویژه مدی هستند،  پس تاریخ دگرگون می شود.  مانند قربانی کردن دو نو جوان برای هاک یا مردوک،  این نوع قربانی کردند تا کارتاژ شمال آفریقا گسترده شده بود،  و همین موضوع باعث انهدام کارتاژ گردید،  قبلاً در وبلاگ نوشته ام.  البته نمونه آن نیز در اینکا های مکزیک وجود داشت،  که با کشف اشیای ایرانی در پرو،  چه بسا این فرهنگ از بازماندگان جادو گران اوگاندایی است،  که هم چنان دولت کشور اوگاندا با آن مبارزه می کند.  او گاندا = او= آب + گان = خروشان + دا = بلندی.  وقتی از هر دو نو جوان انتخاب شده برای قربانی،  یکی را فراری می دادند،  نژاد کرد پدید آمد،  دلیل بر وجود مد ایرانی در بابل می باشد.  در شاهنامه آمده است:

* یکی مرد بود اندر آن روزگار <><> زدشت سواران نیزه گذار *

* که مرداس  نام  گرانمایه بود <><> بداد و دهش بر ترین پایه بود *

       من در این مقاله ابیات شاهنامه را کم می کنم و نمی نویسم،  زیرا می دانم عزیزان استادان شاهنامه هستند،  فقط سعی می کنم گوشه های ناشناخته را بیان کنم،  دشت نیزه گذاران یا دشت تازیان.  بابل و اطراف آن در حاشیه فرات یکی از مراکز مهم تولید غذا در کشور عراق بوده و می باشد،  همچنین یکی از مراکز بهترین اسب های عربی (درست آن اربی یا مدی) است.  از قدیم و حتی از زمان هومر درباره سوار کاری آنها بسیار گفته اند،  و آنها را تازی نامیده اند،  یعنی سواران تازنده،  البته در جایی تازی هم به معنی زنگ بالا معنی کرده اند،  تازی = (تا = بالا + زی یا زنگ = طایفه ای بختیاری)،  که در سوار کاری معروف بودند،  و در دوران قجر تغییر نام داده شدند،  در وبلاگ عکسی از یک سوار زنگ بالا گذاشته ام.  مرداس = مرد = بخشی از ماد + آس = تک خال،  در کل یعنی انتخاب شده یا آس ماد.

      وقتی با پیگیری شاهنامه متوجه شویم بابل نام ایرانی است،  و عرب وجود تیره ای در ساختار و الگوی ژنتیکی ندارد،  و زبان عربی ساخته و پرداخته ایرانی است،  تازیها نیز یک طایفه چند قوم ایرانی بودند،  پس حمله اعراب عربستان به ایران بی معنی می شود،  و در شاهنامه وجود ندارد.  در شاهنامه از حمله تیره های بنام عرب نامی برده نشده است،  البته در جا هایی از شاهنامه از عرب گفته شده است،  که این منظور ارب های مادی است،  که در بالا توضیح دادم،  و در بازنویسی های کاتبان از دوره حکومت صفویه به بعد،  در نگارشها،  ارب به عرب تغییر داده شده است.

      فردوسی بمنظور اینکه توده های مردم بتوانند شاهنامه را بخوانند،  و از آن سر درآورند،  مجبور بوده نام های دوران خودش را بنویسد،  در ضمن اگر می خواسته از نام های باستانی هم استفاده کنند،  بدلیل تغییر خط منابع در دسترس او،  با خط دوران زندگی او،  و با تغییر آوا ها  که در هر زمان پیش می آمد،  نوشته تاریخی او غیر حقیقی می نمود.  در هر صورت اینجا یاد آوری نمایم،  کلیه کتاب های تاریخی،  که از تاریخ برای ما گفته اند،  خام هستند،  و صرفاً نمی توان آنها را بعنوان تاریخ دانست،  بلکه باید بخشی را بعنوان نظریه یا تحلیل انتخاب کرد،  و برابر با قوانین علمی هم آهنگ نمود،  و سپس از آن بخش بمنظور تکمیل کننده علم بهره برد.

    همه جا بگویید و بنویسید:  ای بیگانگان،  سیمرغ طلایی را که از حسنلو برده اید پس دهید،   هزاران کتیبه ای که از تخت جمشید برده اید پس دهید،  انبوه آثار تاریخی و باستانی را که از ایران برده اید پس دهید.

      دشمنان ملت و تاریخ ایران با دروغ گویی و دروغ نویسی در تاریخ می خواستند ایرانیان را کوچک ضعیف و شکست پذیر نشان دهند،  تا منابع ببرند و غارت کنند،  آنها یا می دانستند یا نمی دانستند،  ولی در هر صورت یک هدف داشتند.  تعدادی از آنها نیز اگر از شاهنامه سر در می آوردند،  ولی از آنجا که نوکر استعمار و امپریالیسم بودند،  آنرا مانند نوشته بالا تحریف می کردند،  و دروغ می گفتند.  الان که دارم این را می نویسم،  یکی از این لجن پراکنها،  دارد در یکی از تلویزیون های بیگانه،  می گوید که اعراب به ایران حمله کردند و کشتند و غارت کردند و به اسارت بردند،  دارد می گوید فقط در یک مورد 300 هزار زن ایرانی بردند،  و به آنها تجاوز کردند،  آنقدر پرت و پلا بدون سند و مدرک می گوید،  که فقط فوق سادگان باید باور کنند و باور هم می کنند.

      قبلاً در وبلاگ بارها توضیح داده ام،  که ایرانیان بدلایل شرایط اجتماعی حاکم در زمان شاهنشاهی ساسانیان بدینها و مذاهب مختلف گرویدند،  منجمله ایزدیان که امروزه به یزدیان معروف است،  به صابرین،  که امروزه به مندایی معروف است،  به قبطی مسیحی در نیمه جنوب و کلیسای شرقی در نیمه شمالی ایران،  مغتسله که مانوی و مزدکی از آن آمد،  و غیره،  بیشتر این ادیان از همان بیت المقدس که بعدها به بابل معروف شد،  و تاریخ نویسان جدید به اشتباه یا عمد،  آنرا به فلسطین کنونی برده اند،  سرچشمه می گرفت،  و زبان رسمی این دین همان زبان ساخته شده مردم ارب مادی است،  که بعدها عربی گفته شد.  سپس و در  نهایت مردم ایران دین اسلام را پذیرفتند،  که چند علت داشت،  اولی رشد و تکامل فکری و اجتماعی،  دوم تأیید اندیشمندان زمان،  و سوم حفظ یکپارچگی مردمی،  تا از کشت و کشتار ادیان از یکدیگر جلوگیری شود.

     در اینجا در رابطه با بیت المقدس توضیح کوتاهی بدهم،  در دروغ جنگ صلیبی،  فرنگی های صلیبی می خواستند بین النهرین را بگیرند،  ولی آنها در فلسیطین و اسرائیل و لبنان زمین گیر و نابود شدند.  در آن زمان آنجاها کمتر از 500 هزار نفر جمعیت داشت،  زیرا خاک و آب اجازه جمعیت بیشتر را نمی داد.  صلیبیها مجبور شدند بیت المقدس  را 1000 کیلومتر به غرب ببرند،  و بگویند که آنرا فتح کردند،  و از آن تاریخ بیت المقدس در کتاب های تاریخی اروپایی،  و متعاقباً بقیه جهان جابجا شد.

 

   عکس کتیبه ای که به مکعب الحمرا شهرت یافته است،  این اثر مهم تاریخی سه سال پیش در استان حائل کشور عربستان کشف شده است.  این اثر با جمع دیگری از آثار باستانی تازه کشف شده آن کشور،  در نیمه دوم 2012 و نیمه اول 2013 در اروپا و آمریکا بنمایش گذاشته شده،  می توانید از اینترنت اطلاعات بیشتر بدست آورید.  بنا به گفته کارشناسان و مسئولان عربستانی و غربی،  در این کتیبه آثار باستانی ایران و مد (ماد) بخوبی دیده می شود.  عکس شماره 4638.

   توجه:  همانگونه که همگان می دانید،  امروزه ایران ما  مورد تهاجم انواع دشمنان سیطره ای استعمار و امپریالیسم است،  دشمنانی که نمی خواهند ایران و ایرانی تاریخ و آینده داشته باشند.  در این شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی حاکم بر ایران،  تنها گفتن و نوشتن از اینکه در گذشته چه اتفاق افتاده،  و چه کسی آمده و رفته،  دردی از ایران و ایرانی کم نمی کند،  و درمانی برای مردم این سرزمین تاریخی نخواهد بود.  بنظر من وظیفه روشنفکر متخصص جغرافیا ـ تاریخ این است،  که از تاریخ و تاریخ اجتماعی بدرستی بگوید،  و دائم گوشزد کند که در تاریخ ایران دروغ زیاد گفته و نوشته اند،  و باید واقع بینانه و با دید نوین و با حساب تمام فرمولها و قوانین علمی به آن نگریست و آگاه بود.  در غیر اینصورت و عدم توجه به آنها،  همان دشمنان دروغگو،  در ادامه مسیر تاریخ،  دروغ های بیشتری خواهند گفت،  و متعاقب آن گمراهی تحلیل گران و برنامه نویسان ایرانی را در پی خواهد داشت.

گاهشمار تمام سنگی سه هزار ساله

   باز نویسی شده از اینترنت>>  بنایی با معماری‌ خاصی در نقش رستم وجود دارد،  که به اشتباه، نام کعبه زرتشت به آن دادند،  چون کاربرد واقعی آن را نمی ‌دانستند.  گاهی می پنداشتند که هر دینی باید برای خود بُتکده یا عبادت گاهی داشته باشد،  برای همین فکر کردند این بنا مرکزیت یا کعبه زرتشتیان است.  در دیوار داخل این ساختمان لغت کعبه حکاکی شده است.  در کتاب ‌های زرتشتی آمده است،  که حضرت زرتشت،  یا زاراتشترا،  در این محل نیایش می کرده است.  لغت کعبه زبان ایرانی است،  همان ‌طور که در زمان داریوش بزرگ به بخشی از شبه جزیره عربستان مکه می‌ گفتند؛  کلمه مکه (مک + کی) نیز ایرانی است.

      در محاسبه روز نوروز در کتب زرتشتی نوشته شده است،  که زرتشت در این رصد خانه،  محل شروع نوروز را محاسبه کرد.  نوروز در روز اول فروردین از محلی شروع می ‌شود،  که اولین اشعه آفتاب در آنجا بتابد.  بر اساس برآورد گاهنامه زرتشت، هر 700 سال یک‌بار نوروز از ایران شروع می ‌شود.  آخرین‌ باری که نوروز از ایران شروع شد،  300 سال پیش بود.  در 1387 نوروز از پاریس و بروکسل،  و در 1388 از تورنتو و نیویورک شروع شد.  سال آینده هم نوروز از محلی بین آلاسکا و هاوایی شروع خواهد شد.

      تا امروز حدث می‌زدند کاربرد این بنا، محل نگهداری کتاب اوستا و اسناد حکومتی یا محل گنجینه دربار و یا آتشکده معبد بوده است.  در واقع این بنا پیشرفته ‌ترین، دقیق ‌ترین، و بهترین بنای گاهشماری آفتابی جهان است.  تمامی بنا های گاهشماری آفتابی جهان،  مانند چهار طاقیها،  فقط می ‌توانند روز های خاصی از سال،  مانند روز های سر فصل را مشخص کنند،  و حتی بسیاری با سال خورشیدی هم تنظیم نیستند.  اما این بنا با دقت و علمی که در ساخت آن اجرا شده،  قادر است بسیاری از جزئیات روز های مختلف سال و ماه‌ها را مشخص کند.  باستانیان با استفاده از این بنا می‌ توانستند،  بسیاری از مناسبت‌ها و جشن‌ های سال را روز به روز دنبال کنند،  و از زمان دقیق آنها آگاه شوند.

      این بنا گاهشمار تمام سنگی ثابت نمونه در جهان است،  که باید سازندگان آن بسیاری از نکات علمیِ در دوران سلسله هخامنشیان آگاهی می بودند،  مانند:  جغرافیایی، نجومی، سال کبیسه، انحراف کره زمین نسبت به مدار خورشید،  تفاوت قطب مغناطیسی با قطب جغرافیایی،  مسیر گردش زمین به دور خورشید،  و غیره...   در حالی که کروی بودن و گردش زمین به دور خورشید را  چهار صد سال پیش اروپا فهمیدند،  و به نام خودشان ثبت کردند!

      بنای کعبه زرتشت با آن که تقریباً سالم باقی مانده است،  به ثبت میراث جهانی سازمان ملل نرسیده است!  حتی سازمان میراث فرهنگی هم این بنا را همراه بنا های عجایب هفتگانه جدید،  که برج ایفل هم یکی از کاندیداها بود،  پیشنهاد نداد!  حتی با کشف راز این بنا هم هیچ‌ گونه انعکاس و جنجالی به پا نشد! عزیزان این موضوع را در وب هایتان بنویسید،  تا نسبت به ثبت این اثر بزرگ تاریخی کشور مان در سازمان ملل اقدام شود.  منبع اینترنت.

عکس گاهشمار تمام سنگی 2500-3000 ساله،  عکس شماره 4587.

کلیک کنید:  شبهات دروغ حمله مقدونی به ایران

کلیک کنید:  شبهات دروغ حمله اعراب به ایران

کلیک کنید:  شبهات دروغ حمله مغول به ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

    جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران:  حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

http://www.ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


چند مطلب خواندنی شماره 132
9 شهريور 1394 ساعت 10:26 | بازدید : 169 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

  چند پرسش و پاسخ آزی و آتی

   نظر و پرسش:  نکته ی جالب برای من این است که وقتی با اندیشه و نظریات عجیب و ساختار شکن شما آشنا شدم انتظارم این بود که شما قاطعانه سر حرف های خود می ایستید و نهایاتا یا ثابت می کنید و یا توجیه اما حرف شما مانند سقراط بر پایه ی ندانستن بود؛ یعنی یک چیزی به طور مسلم مشکل دارد و همین ما را ترغیب می کند که به سوی کشف حقیقت گام برداریم و بقیه اش که چیست،  نیازمند تحقیق است مثلا در صورت عدم حمله ی مغول، پس تیمور چه کسی بوده و غیره، نیاز به تحقیق دارد.

   پاسخ انوش راوید:  تاریخ یک علم است مانند تمام علوم و پایانی ندارد،  و با ایجاد پرسش در متن و در سئوال،  گردونه یادگیری می چرخد.  نمی خواهم مطالب را تمام شده بدانم،  زیرا بر خلاف تعریف از علم است،  بیشتر می خواهم روان کننده گردونه یادگیری باشم نه خود یادگیری.  من بارها نوشته ام وبلاگ من برای این است که جوانان باهوش علاقمند این گرایش اندیشه و تحقیق کنند،  که تاریخ می تواند متفاوت از داده های دروغی یا اشتباه باشد،  که عده ای از سر سادگی یا استعمار زدگی آنها را تاریخ واقعی دانسته اند.  قبل از پیدایش اینترنت و وب،  بخشی از مردمان بامیان و شمال افغانستان و ازبک و تاتار و غیره،  در خطه آسیای میانه اصطلاحی،  بنا به تعریف های استعماری،  می پنداشتند که با مغول آمده اند،  ولی با گشتی در وب های این مردمان،  براحتی متوجه می شویم،  که آنها فهمیده اند در یکی دو قرن گذشته چه کلاهی سرشان رفته،  و آنها مردمان سکستان بوده اند،  و زادگاه آنها از عشق آباد یا اشک آباد تا آلاسکا کشیده شده بود و می باشد.

      استعمار گران سعی در کوچک شمردن و متفرقه و دشمن کردن ملتها با یکدیگر داشته و دارند،  آنها از همه ترفندها استفاده می کنند،  دولت روسیه در سالها 1890 تا 1910 بارها به سکستان یا ساخا استان حمله کرد،  و متعاقب آن در 1921 تا 1950 دولت شوروی این کار را ادامه داد،  آنها بشدت مردم ساخا استان را که جعلی سیبری نامیده بودند،  همراه تمام مردم آسیای میانه سرکوب می کردند.  در یک وب ساخایی خواندم،  که در سال 1890 جمعیت آنها حدود 20 میلیون نفر بود،  که اگر سرکوب و کشته نمی شدند،  الان فقط سیبری یا سکستان با جمع اقوام،  ساخا، شمن، یاکوت و غیره،  یک کشور 100 میلیونی بود،  ولی اکنون کمتر از 10 میلیون نفر هستند.  عزیزان تاریخ را با این دید ببینید،  نه اینکه با اینهمه پیگیر این وبلاگ و پذیرفتن آن،  دوباره باز می گردید به دروغ حمله مغول،  واقعاً جای تعجب است.  خانات ازبک با در واقع آزبک یا درست تر آز بغ،  کاملاً ایرانی بودند،  شاید هم خود مادها یا هخامنشیان بودند.  آیا باید ما خودمان را کوچک بشماریم؟

      تا حدودی می دانم و قبول دارم،  که در تاریخ جغرافیای سیاسی،  تعریف برای مرز جغرافیای سیاسی،  قبل از تمدن بورژوازی در قرون جدید نداریم، در طول تاریخ مرزها بنا به ساختار های تاریخی اجتماع تعیین می شد.  قبل از صفویه مرز های جغرافیای سیاسی تعریف نداشت،  بلکه مرزها بر اساس جغرافیای قبیله ای بود.  در زمان صفویه ایران بزرگ به سه بخش عمده تقسیم شده بود،  حکومت صفویه، حکومت ازبک، حکومت بابری،  بزودی مشروح می نویسم.

   عکس آرامگاه تیمور گورکانی در سمرقند،  عکس شماره 5703 .  از ابتدای قرن 20 تلاش بسیاری برای اسمیله کردن مردم ایرانی و ترک در آسیای میانه و سیبری انجام شد،  بدین منظور تا توانستند در تاریخ دروغ گفتند و نوشتند.

   پرسش خواننده وبلاگ:  آیا نوشته های کتب قدیمی را می توان بعنوان سند و مدرک پذیرفت؟

   پاسخ انوش راوید:  قلبلاً در این باره زیاد نوشته ام،  ابتدا باید هر داده ای را به پرسش گرفت،  و آنرا در گردونه یادگیری انداخت،  مثلاً بپرسید:  آیا این کتاب تاریخی دقیقاً از روی کتاب خطی اصلی نوشته شده است؟  چند بار رو نویسی خطی شده؟  آیا چاپ آن برابر با کتاب اصلی است؟  آیا نویسنده آن کتاب تاریخی وابستگی دینی، فرقه ای، قبیله ای، میهنی و... خاص داشته؟   آیا درست و واقعی نوشته؟  آیا داده های آن کتاب با فرمولها و قوانین تاریخ اجتماعی و یا اصول جغرافیایی هم خوانی دارد؟  آیا موضوع مورد نظر آثار تاریخی و باستان شناسی دارد؟  آیا در جاه های دیگر از آن موضوع یاد شده و یا رو نویسی شده است؟  و صدها پرسش دیگر.  همانگونه که بارها نوشته ام،  داده های تاریخی خام هستند،  و باید با نسخه ها و فاکتور های امروزی پیچیده شوند،  حرفه ایها نباید هیچ موضوعی را ساده و چشم و گوش بسته بپذیرند.

    پرسش: 1 - این که فرمودید گز و غز یکی است زمانی امکان دارد که غز را به فتح غین بگیریم در حالی نام قوم غز به ضم غین است و از لحاظ تشابه اسمی قاعدتا تشابهی نمی توان پیدا کرد تا بر اساس آن تشابه اقوام را ثابت کنیم.

   پاسخ انوش راوید:  تشابه اقوام با تغییر آوا نام آنها ثابت نمی شود،  بلکه کار علمی قرن جدید می خواهد،   امروزه هم به روستاها بروید و از پیرمردان و پیرزنان مدرسه نرفته چند پرسش بکنید،  متوجه تغییر آوا در گفته های دو روستای نزدیک هم می شوید،  قبلاً در این باره توضیح داده ام.  ما در بین دو روستای چلاسر و جل زندگی می کنیم،  آخرین پیرمردان این دو روستا که یادشان بخیر،  کشاورزان زحمت کشان فوق العاده بی مانندی بودند،  جل و چلاسر را دو گونه تلفظ می کردند، Chelasar  و   Chalasar یا  Jal  و  Jalei یعنی هر یک نام روستای خودشان و دیگری را با آوای متفاوت می گفت،  درصورتیکه فاصله دو روستا فقط 1500 متر است.  حدود سی سال پیش در تهران یک مستأجر از یکی از شهرستان های آذربایجان داشتیم،  او بمن گفت غازم را چکار کنم،  منظورش این بود گاز من شهری نیست او را چه کسی برایم وصل کند،  براحتی گاز را غاز تلفظ کرد،  مثال زیاد است.  این موضوع بخوبی یادم است،  چون در پاسخ او گفتم در آپارتمان نمی شود غاز نگهداشت،  گفت غاز را می گم نه غاز.

   ادامه پرسش:  2- قوم گز، غز یا آز را فرموده اید هم ریشه با آذر است. در حالی که همه اتفاق دارند که آذر از آتور گرفته شده و اشاره به حاکم آذربایجان در دوره ی هخامنشی دارد.

   پاسخ انوش راوید:  آز = شعله و حرارت است و کاملاً متفاوت با آت و آتش است.  آذ یا آز حروف الفبا قرار دادی است به آوا توجه کنید،  حرف ر وقتی به آخر کلام اضافه می شود،  که مسیر و جهت دار شود،  در مطلب پست قبلی درباره اورسی نوشتم سی یعنی دیدن،  و وقتی سیر می شود،  یعنی اینجا را ببین.  در ضمن بعضی آتور را صرفاً بمعنی آتش گفته اند،  که از نظر من واژه ای دو سیلابی است،  و نمی تواند در چند هزار سال پیش به یک معنی بوده باشد،  بلکه ترکیبی است،  به مقاله کوتاه آت اور یا توران در زیر مراجعه شود. ،  آذرخش بمعنی شعله ای آسمانی است نه آتش آسمانی،  اضافه شدن ر برای جهت دار کردن آن بمنظور خش است،  و خش به معنی رعد،  که در جمع شده رعد و برق.  درست مانند سیر دیدن،  که می گویند سیر کن، آنجا رو سیر،  درصورتیکه سی یا آز بتنهایی نظری هستند نه واقعی،  مثال زیاد است.  آتور یا درست آن آثور رب النوع دریا نزد مصریان است،  آت اور، بمعنی آتش + اور =؟ است. 

   ادامه پرسش:  3- این که نام غزنوی و غزنین، فارسی و ایرانی است شکی نیست؛ البته ریشه یابی معنای آن که شما انجام دادید جای تقدیر دارد، اما این نام نمی تواند برای غزنویان ریشه ی غیر ترکی یا اصالت ایرانی فراهم کند چه همه می دانیم که این نام از شهر غزنین گرفته شده و غزنین هم شهری ایرانی بوده است و ارتباطی با تبار غزنویان ندارد.

   پاسخ انوش راوید:  لطفاً تبار غزنویان را تعریف کنید،  بنظر تحقیقات من و تا آنجا که می دانم،  آنها ایرانی بودند و از کشور چین و فرنگ نیامده بودند،  در تاریخ آمده است نسل آنها از خادمان خلفای بغداد،  و از نواحی مرکز ایران بودند.  شما تعریف کنید؟

      .... نباید یک واقعیت مهم در مرحله غزنویان را فراموش کرد،  و آن نحوه تفکر دستگاه خلافت عباسی در غزنویان است،  که دربار پرتجمل و بظاهر فرهنگی غزنوی را نیز تحت تاثیر شدید قرار می داد،  و از آن الگوی می گرفت.  در حدود یک قرن پیش از اعتلای غزنویان در خراسان،  بغداد مرکز بحث و انتقاد درباب اندیشه‌ های فلسفی و آئینی بود،  و این آزادی می توانست راه گشای جدید در تاریخ نیز باشد،  ‌اما با روی کار آمدن متوکل و جانشینان وی و بروز اختناق افکار،  وضع بکلی دگرگون شد،  و آن دوران طلائی آزادی فکر بکلی به نقطه پایان رسید،  و همه آن گروه که در بغداد عصر هارون و مامون گرد آمده بودند،  پراکنده شدند،   دسته ‌ای از ایشان به سوی ایران مرکزی و خراسان روی آور شدند،  و خیلی زود اصفهان و ری و بخارا جای بغداد را گرفت،  ‌تا اینکه محمود غزنوی ظهور کرد،  و به پیروی از روش حکومتی خاص خود،  بکلی تابع نظامات عباسیان شد،  که در آن دوران ترس و وحشت فوق العاده‌ای از شیعیان فاطمی داشتند،  و می خواستند هر طور که هست خود را از خطر دائمی این گروهها برهانند ....،  این داستان سر دراز دارد.

      در مورد تعریف نام غزنویان در تاریخ،  از یکدیگر رو نویسی بدون تحلیل شده،  و می گویند از محل حکومت آنها بوده است،  در صورتی که این اشتباه است،  هرگز نام یک شهر نمی تواند نام نوی یا نبی افراد را بخود بگیرد،  مانند این است که ما بگویم قمنوی یا قمنبی،  که نمی شود،  و با عقل و دانش نام و فامیل جور در نمی آید.  در ضمن اگر حکومتی بدون ریشه در یک محل و دیار تشکیل شود،  براحتی سرنوشت دولت گرگین در قندهار را پیدا خواهد کرد،  تعریف آنرا در مأمور اصفهان در قندهار نوشته ام،  نمونه در تاریخ زیاد است.

   پرسش از عموم:  آیا می دانید نام شهر غزنین کشور افغانستان در دوران باستان چه بوده؟  آیا از تاریخ غزنین می دانید؟

   توجه:  عزیزان پرسش و پاسخ راهگشای فنی خوبی برای یادگیری است،  آنچه که هر شخص،  من یا دیگری به هر پاسخ می دهیم،  صرفآً نمی تواند تمام علم و پاسخ درست باشد،  بلکه باید با طرح پرسش از پاسخ،  بیشتر و بیشتر گردونه یادگیری را چرخاند.  فرا دادن پرسش کردن به نوجوانان،  درهم کوبیدن آموزش و پرورش سنتی است،  و این موضوع می تواند روند تولید علم در ایران را دگرگون کند،  و بشدت رشد دهد،  مشروح در قرن سنت گریزی.

   پرسش:  اگر قوم خیونی همان یونی ها هستند, ایا اتیلا شاه معروف خیونی ها,  یونی است؟

   پاسخ انوش راوید:  در این باره پژوهشگر گرامی بانو پرنیان حامد در پرسش و پاسخ 55 پاسخ گفته اند،  من نیز کوتاهی از نظر تحقیقات خودم می نویسم،  خیون، هیون، یونی آن، ایر آن،  و این قبیل ن یا ان که به طوایف و قبیله های ختم می شوند،  ریشه در تیره یا زیر نژاد ندارند،  بلکه نام مردم در سرزمینی هستند،  که قابل تغییر است،  هر کجا نام قوم به ان یا آن یا ن ختم می شود،  نام مردمی و قومی است،  که در یک سرزمین هستند،  و به نام آنها پسوند می شود،  ولی این سرزمین در مالکیت قومی آنها نیست.  ولی اگر نام تیره ای از هموساپین با وین یا مین ختم شد،  این سرزمین دارای مالکیت قومی نیست،  بلکه مالکیت سرزمینی برای تیره و زیر نژاد است،  مانند گزوین (گز+ وین = مین = زمین).  برای همین در تاریخ می بینیم خیون و هون یونی آن و غیره همه کوچ کرده و جابجا شده اند،  ولی زیر نژادها که شامل اقوام گوناگون هستند،  همیشه از ابتدا تا ابد تاریخ زمین خود را داشته و دارند،  مانند قزوین و کاشان،  بزودی توضیح بیشتر می نویسم.

   پرسش:  آیا نژاد ژرمن و نوردیک،  با آریایی یکی است؟

   پاسخ انوش راوید:  نژاد نوردیک یا نژاد ژرمنی،  واژه ایست که مردم‌ شناسان در نیمهٔ اول قرن 20 به تیره ‌ای از نژاد سفید دادند،  و بیشتر ایدئولوژیکی بود تا علمی،  امروزه علوم جدید در این باره تعریف دیگری را می گویند.  نوردیسیسم یا نوردیک ‌گرایی در دوران سیاست بازی های امپریالیسم ابتدای قرن 20 پایه ‌ریزی شد،  که بر اساس آن مردم ژرمن نژاد برتر شمرده‌ می ‌شدند.  این نظریه در پایان سدهٔ نوزدهم و آغاز سدهٔ بیستم،  در اروپای غربی و آمریکای شمالی تعدادی طرفدار داشت،  و نیز مورد پشتیبانی و سوء استفاده آلمان نازی قرار گرفت.

   عکس تقسیم‌ بندی نژاد های اروپایی بر حسب رخسار:  ۱ - نوردیک،  ۲- دیناری،  ۳- مدیترانه‌ای،  ۴- آلپی،  ۵- بالتیکی غربی، ۶ - ترک،  ۷- بدوی،  ۸- افغان،  عکس شماره 5749،  عکس از ویکی پدیا.  توجه نمایید ایران و ایرانی در این لیست نیست،  درصورتیکه امروزه متوجه شده اند،  یکی از مهمترین اقوام مهاجر متمدن دوران اولیه به اروپا،  ایرانی ها بودند.  این موضوع باعث سوء استفاده آلمان نازی شده بود،  و با ایجاد ترفند سیاسی آریایی،  می خواست ملتها و ارتش های ایران و ترکیه را بنفع آلمان وارد جنگ بکند،  ولی غافل که انگستان زرنگتر است.

      آنچه که ما از تاریخ می دانیم،  و در کتاب اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست،  هم به آن اشاره شده، ایرانیان به رهبری اسکندر فاتح اروپا بودند،  و خود بخود متعاقب آن ایرانیان چندین مهاجر نشین در اروپا ایجاد کردند.  البته قبل از تاریخ،  مهاجران زیادی از ایران به اروپا رفته بودند،  که اندکی در تاریخ نیک نوشته ام،  ولی این موضوع تاریخی،  نیاز به تحقیق و تحلیل های نوین ایرانی دارد،  تا چگونگی آن بیشتر آشکار شود.  استعمار و امپریالیسم در ادامه دروغ پردازی های تاریخی و نژادی،  چه بازیها و بلا هایی سر مردم ساده و اغفال شده آورده و می آورند.  جوانان باهوش هوشیار باشید،  و در دام این ترفند های نیافتید،  ولی از حق و حقوق تاریخی خود دفاع نمایید.

معروف ترین نام های ایرانی

      پایتخت های عراق و آذربایجان نام های ایرانی است،  برگردان بغ (bagh )، بگ ( bag) و بک (bak ) در زبان پهلوی خدا، سرور و شاه می باشد.  روستاها و شهر هایی که ریشه در این واژگان دارند،  از این قرارند:  روستای بغبغو در خراسان رضوی، روستای بغداد آباد در نزدیکی مهریز یزد،  بغداد پایتخت عراق و باکو پایتخت جمهوری آذربایجان،  اینها واژگانی از زبان پهلوی است،  که از ریشه بغ و بک به معنای خدا می باشد.  روستای بغداده در خراسان جنوبی، بغرایی در خراسان جنوبی، بق در استان سمنان، روستای بق بقاب در خوزستان، بق مج در خراسان رضوی، روستا های بکان و باکان (بکان) در استان فارس، روستای بکتاش در آذربایجان غربی.  تاش در زبان پهلوی از ریشه تاشیت به معنای آفریده است،  بنابر این بکتاش می شود آفریده خدا،  همان گونه که مهرتاش می شود آفریده مهر،  بکران در استان سمنان، بکیان در استان فارس، بگه جان در استان کردستان، بگدانه در استان فارس و بگ وبگان در استان سیستان و بلوچستان.  

آت اور یا توران

     سال 1355 یک دوست اهل یکی از روستا های شهرستان بیجار استان کردستان داشتم،  او برایم از آثار تاریخی شهرستانش و گنبد سلطانیه و تپه های باستانی می گفت،  و تعریف می کرد خیلی ها از آنجاها وسایل باستانی و بعضاً مهم و قیمتی پیدا کرده اند.  یک روز وسط تابستان این دوست را پشت موتورسیکلت سوار کردم،  و از تهران راهی شهر بیجار و روستا شدیم،  بعد از آسفالت حدود 40 کیلومتر جاده خاکی،  و سپس حدود 10 کیلومتر راه مالرو را با موتور طی کردیم،  و عصر به آنجا رسیدیم.  نه برقی بود و نه لوله کشی آب و غیره،  فقط و فقط طبیعت بود و عمق تاریخ ایران،  از ابتدای شب تعدادی از اهالی مهربان و فامیل های دوستم بدیدن ما آمدند،  و کلی درباره محصولات و زندگی روستا،  و نیز آثار تاریخی و گنج حرف زدیم.

      بالاخره صبح بعد از خوردن صبحانه کاملاً طبیعی،  که احساس کردم در زمان ناصر خسرو قبادیانی هستم،  و البته خودم را چون او فرض کردم،  راهی دیدن جا های جالب روستا شدیم.  در یکی از تپه های باستانی که مردم بدنبال گنج آنرا سوراخ سوراخ کرده بودند،  پیرمردی حدود 65 ساله از یک تونل دو متری گنج جویی بیرون آمد،  با او  سر صحبت را باز کردم،  البته با کمک ترجمه دوستم.  پیرمرد که چهره ای زحمت کش داشت،  و او هم گویا از عمق تاریخ آمده،  گفت اینجا چیز های بدرد بخوری نیست،  ما می خواهیم آتور (آت اور)  را پیدا کنیم،  آنجا کلی گنج داره،  سرتاسر شهر طلاست،  پدران ما گفته اند هر کس آتور را بیابد، همه چیز شده و...  تا اینجا بگذریم،  و ادامه را در سفر های انوش راوید می نویسم.

      برای اولین بار بود که آت اور را می شنید،  آیا این همان توران است،  آت بمعنی آتش است،  و آیا اور بمعنی یک قوم است،  یا اور فقط بمعنی شهر است.  اگر اور بمعنی یک قوم باشد،  دو نام یعنی آتش با اور در کنار هم بی معنی می شود،  ولی اگر اور بمعنی شهر باشد،  معنی شهر آتش را پیدا می کند.  آیا رابطه ای بین اور و روم است،  آیا آنها یکی هستند؟  اگر اور تاریخی در بین النهرین است،  پس اینجا چه می کند،  چرا تخته بازی و تعدادی از سفال های اور بین النهرین،  با تمدن جیرفت یکی هستند؟  و ده ها پرسش دیگر،  که پاسخ آنها را در هیچ کجا پیدا نمی شوند،  فقط و فقط بمنظور پاسخ،  باید تحقیق و تحلیل های جدید و نوین از تاریخ داشت.

      در ضمن یک پرسش مهم دیگر هم بی پاسخ ماند،  چرا پدران و اجداد آن پیرمرد می دانستند،  که در آت اور گنج است،  ولی جایش را نمی دانستند.  آیا تغییر و تحول و جابجای و کوچ و مهاجرت قومی در برهه ای از تاریخ،  باعث جدا شدن دانش تاریخی منطقه از باشندگان شده است؟  اگر چنین است این مهاجرت ها چگونه و برای چه بوده است؟ آیا حاکمان در زمانی آنهایی را که از محل شهر آت اور خبر داشتند کشتند،  تا خود بتنهایی به گنج برسند و خود نیز باختند؟  آنچه که من می دانم،  در هر گوشه ای از اطرافمان،  تاریخ پر است،  باید پرسش کرد تا بتوان به پاسخ رسید،  نه اینکه با سادگی از کنار مطالب و موضوعات گذر کرد،  و هر پرت و پلایی را بنام تاریخ پذیرفت.

عکس اثر جویندگان گنج،  مشروح در تاریخ گنج و گنج جویی ،  عکس شماره 5788.

کلیک کنید:  تمدن جیرفت

کلیک کنید:  تاریخ زبان پارسی

کلیک کنید:  تاریخ اسباب بازی در ایران

  

داس و انقلاب کشاورزی

      بدون داس انقلاب کشاورزی شکل نمیگرفت،  ولی داس چه بود و چگونه تولید شد،  هنوز کسی بدرستی به آن پاسخ نداده است.  کتابها درباره عصر آهن،  از اولین تولید آهن در اینجا و آنجای دنیا نوشته اند،  ولی هیچکدام سند و مدرک برای آن ندارند.

      داس که با آن محصول کشاورزی را آماده سازی و درو می کنند،  در روستا های ایران دآز هم گفته می شود،  که در واقع تلفظ تاریخی و درست آن است.  با تعیین ژنوم گندم های وحشی جنوب کشور ترکیه در نزدیکی منطقه تاریخی گوبکلی تپه متوجه شده اند،  که گندم امروزی آن منطقه 14000  سال تاریخ کاشت دارد.  ولی هیچ ابزار آهنی در آن منطقه بدست نیامده است،  در واقع بدون ابزار آهنی،  کشت و برداشت گندم بی معنی و اندک بوده است.  با وجود داس های آهنی بود،  که انقلاب کشاورزی آغاز شد،  ولی چه موقع و در کجا و با چه شرایطی.  گذشته ها در استان های مرکز ایران کنونی،  جنگل های گز وجود داشت،  از درخت گز خیلی استفاده می کردند،  از پوست آن کاه گز درست می کردند،  که بعداً کاغذ گفته شد،  (مشروح در تاریخ کاغذ از چوب تنه آن برای خانه سازی و بان،  و از سرشاخه های آن تیر و کمان،  و ضایعات چوب گز را بعنوان سوخت و زغال استفاده می کردند.

      عکس یک کشاورز سنتی،  حدود 50 سال پیش،  عکس 1234 ،   افراد نشسته روی تخته خرمن کوب،  نوجوان سمت چپ انوش راوید،  که همراه یکی از دایی هایش می باشند.  کشاورزی و دامداری قرنها به آرامی با شیوه ای سنتی باستانی ادامه داشت،  تا اینکه به ناگه از حدود 50 سال پیش دگرگون شد،  مشروح در تاریخ کشاورزی در ایران.

      در دوران عصر آهن،  برای اینکه کوره ای آتشین بمنظور ذوب آهن و چکش خوری آن داشته باشند،  نیاز به ایجاد حرارت بالا بود.  در 8 یا 7 هزار سال پیش هنوز ذغال سنگ و طرز استفاده از آن را نمی دانستند،  (مشروح در تاریخ معدن در ایران ولی چوب بفراوانی در دسترس بود،  و اینکه چه چوبی بدرد کوره های ذوب آهن بخورد خیلی مهم بود،  و فقط چوب درخت گز بود،  که می توانست در بیش از 50 دقیقه با حرارت بیش 1000 درجه سانتیگراد بسوزد،  و آهن گداخته را آماده کند.  متعاقب یک تجربه چندین قرنه،  مردم ایران مرکزی توانستند آهن را ذوب کنند،  و شکل دهند و برای اولین بار در تاریخ داس و تبر آهنی تولید کنند.

      بمنظور اینکه آیا چوب های دیگر توانایی رسیدن به چنین حرارتی در زمان لازم را داشته باشند،  در سال های دهه 1360 یک کارگاه چوب بری داشتم،  و یک بخاری هیزمی ساختم،  چوب و هیزم انواع درختها را که برای چوب بری و جعبه سازی می آوردند،  یا خودم می خریدم،  در آن بخاری آزمایش کردم،  براحتی متوجه شدم چوب گز مقام اول در تولید گرما و گداختگی و طول زمان گداختگی دارد.  البته یاد آوری نمایم در آن بخاری کلی هم کباب گوشت و ماهی،  مرغ و بوقلمو محلی فر هیزمی خوردیم،  و کیف کردیم،  یادش بخیر.  البته در زمان های گذشته بخاری هیزمی فلزی نبود،  بلکه کوره ها گلی بود،  که حرارت و دوام آتش و گداختگی خیلی بیشتر دارند.  امیدوارم دانشگاه های ایران بجای تکرار پرت و پلا های نوشته شده سیستم آکادمیک استعماری غربی،  خود آزمایش های مربوطه به موضوعات تاریخ را انجام دهند،  و جهت تبادل نظر و دانش در اینترنت منتشر کنند.

      وقتی ما بدانیم که علت پیدایش داس چه بود،  و از کجا بوده،  براحتی می توانیم بدانیم انقلاب کشاورزی از کجا آغاز شده است.  هنوز بعد از قرنها و هزاره ها زنجان و پشت سر آن قزوین و کاشان،  که همگی در راستای نام گز و آز هستند،  بهترین تولید کننده های چاقو و داس منوفاکتوری غیر صنعتی در جهان هستند.  حال پی گیر نام داس شوم،  که ریشه آن از کجاست،  و چرا به آن داس یا بگفته درست تاریخی دآز می گویند.  آز تغییر آوا یافته گز است،  البته به تعبیر دیگر بمعنی شعله و حرارتی است،  که از چوب گز ایجاد می شود،  دآز (د + آز)  یعنی ثمره آز.  گز و آز بدلیل اهمیت در تولید غذا و زندگی برای آدمها،  اهمیت پرستش و مقدس پیدا کرده بود،  و مردمی حوزه جغرافیای طبیعی گز یا آز را با پسوند و پیشوند گز یا آز می گفتند،  و سپس با وجود گفته ها و نوشته ها و آوا های دیگر،  که گاه از همسایگان این جغرافیا بود،  گز، غز، کاس، کاسپی، کاشی، آزی، آذری و غیره گفته شد.  سیستم کم سواد آکادمی قرون جدید اروپا،  در این موضوعات کلی پرت و پلا و گفته و نوشته اند،  و وارد تاریخ دانشگاهی و درسی کردند،  و عده ای هم در ایران در رقابت با یکدیگر،  همان پرت و پلاها را با نشر کتاب های کلفت و گاه قیمتی تکرار کردند،  ولی امروزه با وجود تکنولوژی های نوین،  جوانان با هوش ایران دارند به آگاهی می رسند.   

تعریف دیگر از گز و آز

      گز، غز،  بمعنی انرژی و شعله بوده است،  مانند خوردنی گز انرژی زا و گزا که بعداً غذا نوشته شد،  سپس گز یا غز با تغییر آوا در یک جغرافیای وسیع،  آز هم گفته شد،  و سپس آزر از آن آمد و در نوشته فارسی آذر شد.  حدود جغرافیایی گز مناطق جغرافیای طبیعی درخت گز را شامل می شد،  بنابر این در مناطق وسیع از کشور های ایران و افغانستان و عراق گسترده شده بود.  گز یا غز یا آز به یک قوم و طایفه گفته نمی شد،  و مردم بسیاری که ایر بودند را شامل می گردید.  در بعضی از نوشته های تاریخی،  سرزمین ایر ها را ایران (ایر + ان) نوشته اند.  شهر های مانند قزوین (غز + وین = مین = زمین)،  طایفه های مانند غزنوی (غز + نوی = نبی) و بسیاری دیگر در این جغرافیا وجود داشته و دارند.  در ادامه نوشته های تاریخی گز را گزسپی، کاسپی و کاسو و کاشی نوشته اند،  که آنهم بدلیل جغرافیای تاریخی و آوایی و محلی و زمانی بوده است.  قبلاً در این باره نوشته ام،  بزودی آنها را در یک پست جمع می کنم.

   عکس شماره 220،  عکس مادر بزرگ پدری من حدود 1340 خورشیدی،  او از ترکان غز شهر زنجان ایران بود،  همانگونه که از قیافه آن مرحومه بزرگ و انسان دوست پیداست،  کاملاً ایرانی است،  و هیچ شباحتی به اقوام مختلف سکایی ندارد،  در هر صورت سکایی ها هم از اقوام باشنده در محدود جغرافیای طبیعی گز بودند.  ما در ایران هیچ باستان شناسی علمی قرن 21 نداریم،  و هیچ اسکلت با علوم جدید ژن و پرتو و غیره شناسایی نشده است،  که چه اقوامی در کجا بودند،  و به کجا رفتند و در کجا هستند.

   عکس شماره 201 ،  عکس پدر بزرگ پدری من،  حدود 1310 خورشیدی،  او از اهالی شهر کرمانشاه استان کرمانشاه ایران و کرد بود،  زندگی نامه او در اینجا،  بنا به تحقیقات عادی من از اقوام سین بود.  در نوشته هایی از تاریخ باستان سین با کاسپی دو تیره مختلف بودند،  و باهم اختلاف داشتند،  و در نوشته هایی یکی بودند،  یا جدایی قومی ذکر نشده است.  همانگونه که نوشتم،  چون در ایران تحقیقات علمی نوین اسکلت شناسی و ژن و پرتو و غیره نداریم،  پرسش های  زیادی درباره اقوام ایرانی وجود دارد،  که بی پاسخ و در ابهام مانده است.  در کل نباید با دانش خودمان،  یا نوشته کتاب های تاریخی،  درباره تاریخ قضاوت نمود،  و دانش خودمان را علم قلمداد کنیم.

      کتاب های تاریخی که درباره تاریخ نوشته شده است،  از نظر علمی خام هستند،  باید از میان آنها پرسش تهیه نمود،  و با طرح نظریه روی آن کار علمی کرد.  سپس با جمع بندی داده های علمی امروزی در آن موضوع،  نوشته یا بخش از کتاب تاریخی را بعنوان تکمیل کننده علم بدست آمده گفت.  کتاب های قدیمی و خطی،  با شرایط دانش های امروزی نوشته نشده،  و همیشه کم و کاست های زیادی دارند.  صرفاً تکیه بر نوشته آنها برای یک موضوع،  جمع بندی از داده های آن کتابها می شود،  و براحتی پرسش های زیادی را ایجاد می کنند،  که برای گردونه یاد گیری مفید است.

   عکس درخت گز،  عکس شماره 4185 ،   این درخت در تاریخ ایران اهمیت زیادی داشت،  و بصورت مقدس درآمده بود.  از پوست درخت گز،  کاه گز که بعداً کاغذ گفته شد درست می کردند،  در اینجا،  از چوب آن منزل و بان،  و از سر درخت نیزه و تیر و کمان،  و از ضایعات چوب برای آت و آز استفاده می کردند،  تقریباً تمام درخت قابل استفاده بود.  در گذشته جنگل های وسیع گز در ایران وجود داشت،  و آبادی های زیادی در اطراف آنها بود،  به مرور در قرون اسلامی با استفاده بی رویه،  آنها از بین رفتند،  و سپس آبادی های وابسته به گز مهاجرت کردند.

   رد پای چاقو

      در زبان پهلوی وسایل کوچک فلزی مانند چاقو، زنجیر و رکاب را چیلان می گویند،  و کسی که اشیای کوچک فلزی را می سازد،  چلنگر (chilankar) است،  از اینرو چاقو ساز را چلنگر گویند. هم اکنون نیز در شهرستان ابهر در استان زنجان از این واژه بهره می برند.  روستا هایی هم بنام چلان در آذربایجان شرقی،  و چلندر در مازندران داریم، .  احتمالاً روستای کلنگرز در نزدیکی شهرستان ابهر نیز از این ریشه باشد.


فهرست ایرانی است

      در ستون کناری،  لینک فهرست وبلاگ را قرار داده ام،  بسیاری می پندارند فهرست واژه ای عربی است،  در صورتیکه در زبان عربی ریشه یابی ندارد،  زیرا فهرست واژه ای ایرانی است.  فه اول فهمیدن به معنی آگاهی و رست به معنی رستن و روییدن است،  که در جمع می شود محل آگاه شدن رستن نوشته ها.  خود تاریخ زبان عربی ریشه در زبان کهن ایرانی دارد،  حتی آثار تاریخی مرکز کشور عربستان این موضوع را بوضوح می گوید.

   عکس بخشی از کتیبه ای که به مکعب الحمرا شهرت یافته است،  این اثر مهم تاریخی سه سال پیش در استان حائل کشور عربستان کشف شده است.  این اثر با جمع دیگری از آثار باستانی تازه کشف شده آن کشور،  در نیمه دوم 2012 و نیمه اول 2013 در اروپا و آمریکا،  با نام جاده های عربستان بنمایش گذاشته شده،  می توانید از اینترنت اطلاعات بیشتر بدست آورید.  بنا به گفته کارشناسان و مسئولان عربستانی و غربی،  در این کتیبه آثار باستانی ایران و مد (ماد) بخوبی دیده می شود.  عکس شماره 4638.

تفاوت آذر با آتش

      در بسیاری از نوشته ها آذر را همان آتش گفته اند،  درصورتیکه آذر از آز آمده است،  و آز بمعنی انرژی و شعله و حرارت است،  که از آن گاز (گ + آز) بیرون می آید،  و برای ساخت دآز در کوره،  دودکش خروج گاز قرار می دهند،  و گاز از زبان ایرانی به همه زبانها رفته است.  آتش از آت آمده،  آت آتش نظری است،  که آمروزه برای ما نامفهوم است،  در زبان های باستانی با افزون ش مالکیت خودش،  آتش شده،  و آتش نتیجه فرایند سوختن است.  اشتباه دانستن آتش با آذر باعث شده بگوینده،  ایرانی های باستان آتش پرست بودند،  درصورتیکه آنها بمنظور نیایش و شکر گزاری به آز،  دور آتش جمع می شدند،  زیرا اگر آز نبود،  دآز یا داس هم نبود، و متعاقب آن گزا یا غذا هم نبود.

      باید توجه کنید،  محل تنور هایی که روزانه از آنها آتش و زغال گداخته می گرفتند،  آتن بود (آت + ن)،  ولی محلی که آز در آن قرار داشت،  آزر (آز + ر) بود،  پسوند ر جهت دار و مشخص بودن آز را تعیین می کند.  بزودی درباره حروف پسوند و پیشوند در زبان باستانی ایران می نویسم،  البته تمام این اطلاعات از پیرمردان و پیر زنان مدرسه نرفته روستا های دور دست ایران است،  که در مدت 40 سال گذشته شنیده ام،  و باید روی آنها کار علمی بیشتر صورت گیرد.  باید توجه داشت،  کار علمی نشستن یک نفر در کنج خانه و چند کتاب را زیر و رو کردن نیست،  تحقیق علمی،  کار شفاهی و کتبی و میدانی و تکنولوژی و سازمان نوین و فدرالیسم علمی می خواهد.

ارسی های زیبای ایران

      هنرهای تاریخی ایرانیان آنقدر زیاد است،  که هرگز نمی توان آنها را در یک کتاب یا وب جمع کرد و خواند،  یکی از این هنرها ارسی است،  ارسی یا اورسی  پنجره های زیبایی است،  که دیدگاه بیرون را از درون خانه نشان می دهد،  اور بمعنی محل و جایگاه و شهر است،  که در تاریخ به نام و یا پسوند و پیشوند شهر های مختلف گفته شده است.  سی بمعنی دیدن است،  و امروزه در روستا های قدیمی ایران و افغانستان،  هنوز به دیدن سی می گویند،  سی توسط اقوام مهاجر از ایران به زبان های اروپایی رفته است  See،  سی دیدن آزاد است،  و سیر (سی + ر) یعنی دیدن جهت دار و مشخص.  شاید اورسی بمعنی دیدن اور شهر تاریخی باشد،  ارسی پنجره بزرگ کاخها بوده،  که در بلندای ارگ قرار داشته،  و از آنجا براحتی اور دیده می شده است.  قبلاً در رابطه با نام اور و یا روم با تمدن جیرفت نوشته ام.  با تحقیق و تحلیل در باره ارسی،  بخوبی متوجه خیلی از موضوعات پنهان تاریخ می شویم،  مانند اینکه پنجره نیز از اختراع های ایرانی ها بوده است.

   عکس یک ارسی،  ارسی های زیادی در خانه های تاریخی ایران بویژه در شهر یزد وجود دارد،  عکس شماره 4414.

   پرسش خواننده وبلاگ:  در جایی خانم پرنیان حامد نوشته تاریخ معتبری طبری ولی شما از تاریخ طبری بنام دروغ نامه نام برده اید توضیح دهید؟

   پاسخ انوش راوید:  کتاب های تاریخی که در باره موضوعات تاریخ نوشته اند،  خام هستند،  باید آنها را با قوانین و فاکتور های تاریخ نویسی نوین به تحلیل گرفت،  و سپس از نوشته های آنها استفاده کرد.  پژوهشگر گرامی بانو پرنیان حامد،  به هیچ وجه از یک منبع بمنظور تاریخ نویسی استفاده نمی کند،  بلکه چندین منبع را همزمان با اسناد و مدارک و عکس های مربوطه بکار می برد،  یا به تعریف دیگر،  ابتدا از نوشته های کتاب های قدیمی مطلبی را بر می گزیند،  و با داده های نوین باستان شناسی آن موضوع تاریخی را بررسی می کند،  سپس از آن بعنوان منبع نام می برد.  حتی اگر مطلبی یا موضوع تاریخی در کتاب تاریخی،  اشتباه یا دروغ نوشته شده باشد،  باز هم برای یک تاریخ نویس دارای اهمیت است،  زیرا همان نوشته سر نخ است،  و ابتدای تحقیق و تحلیل را نشان می دهد،  در واقع باعث می شود،  گردونه یادگیری بچرخد.

      در نتیجه هم بانو پرنیان حامد و هم من هر دو در این موارد دارای یک برخورد تاریخ نویسی هستیم،  حتی اگر بیشتر مطالب یک کتاب دروغ و پرت و پلا باشد،  ولی سرنخ تحقیق و بدست آورد واقعیت می شود،  و منبع معتبری برای تاریخ نویس است.  مانند اینکه در تاریخ تبری نوشته شده است،  که آخر شاهنشاهی ساسانیان برای جلوگیری از فرار سربازان در جنگ،  آنها را بیکدیگر زنجیر می کردند.  این موضوع در یک نگاه پرت و پلا می آید،  مگر می شود سربازان را در نبرد بیکدیگر زنجیر کرد.  یک فرد ساده آنرا دلیل بر ضعف و شکست ایرانی ها می داند،  ولی یک تاریخ نویس این موضوع را که بمانند پرت و پلا است،  بعنوان یک سند معتبر برای تحقیق می داند.  پس وقتی من می نویسم پرت و پلا،  خام اینقبیل نوشته ها را می گویم،  نه پیوستگی آنها با تاریخ نویسی نوین را.

یک دوست از عمق تاریخ

      او از دوستان من در ییلاق چلاسر و جل است،  و حدود 77 سال دارد،  او خیلی از زبان های باستانی ایران را بمن گفته است.  درس نخوانده و یک کلمه زبان فارسی نمی داند،  شهر ندیده و بکر است،  و گویا از عمق تاریخ با ماشین زمان آمده است.  او دانشمند بدون نوشتاری و کتاب و دفتر در دامداری و کشاورزی کوهستنی است.  اگر امثال او نباشند،  که در حال تمام شدن هستند،  بزودی برای دام و طیور و کشاورزی،  نیازمند دائم به داده های امروزی و دارو ها و سم های خارجی خواهیم بود،  و دامداری و کشاورزی سالم و ارزان ایرانی،  تبدیل به مونتاژ صنعتی بیگانگان و پر خرج و گران و مشکل می شود،  مهمی که نادیده گرفته شده است.  بزرگترین استادان زبان های باستانی و دام و جنگل،  در مقابل او و امثال او کم می آورند،  من در مسافرت هایم ابتدا بدنبال این اشخاص تاریخی می گردم،  و ابتدا از آنها اطلاعات می گیرم،  نه از کتاب هایی که از هم رونویسی شده اند.

   عکس گالش البرز مرکزی که دوست من است،  مشروح در سفر به اعماق کوهستان البرز،  عکس شماره 1822.

کلیک کنید:  نمونه تمدن آریایی

کلیک کنید:  تاریخ شطرنج و نرد

کلیک کنید:  داستان های تاریخی ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


چند مطلب و پرسش و پاسخ
9 شهريور 1394 ساعت 10:26 | بازدید : 166 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

چند پرسش و پاسخ

   پرسش:  در ارتباط با پیشینه شهر سمیرم در وبلاگتان پرسشی شده بود،  که به نظر این حقیر به احتمال زیاد میتواند به معنی نصف رم معنی شود،  semi+rom ،  در ارتباط با شهر اصفهان امروزی که فاصله کمی از سمیرم دارد هنوز آن را نصف جهان می نامند، در شاهنامه در زمان گشتاسب پس از آنکه گشتاسب نزد قیصر روم جایگاه می یابد  قیصر روم قصد باج خواهی از ایران را که در دست لهراسب بوده می کند و از ایان به عنوان نیمه دیگر جهان یاد می کند،   مطلب دیگر که این فرضیه را که سمیرم می توانسته شهر رم باستانی و یا نیمی از آن بوده باشد (یعنی نیمه دیگر اصفهان بوده که سمیرمی دیگر بوده) از آن روی قوت می گیرد که تمامی راه های ایران در گذشته و حتی امروز از مسیر سمیرم و اصفهان می گذرند و می دانیم که رم باستانی به این معروف است که تمامی راه ها به رم ختم می گردد.

   پاسخ انوش راوید:  امروز در ایران برای تمام علوم،  نیاز به نظریه پردازی های علمی داریم،  همیشه در وبلاگ از این موضوع مهم گفته و نوشته ام.  نباید بخاطر کمی داده ها و دانشها،  نظریه پردازی علمی فراموش شود،  در ضمن همیشه خواسته ام،  که اشخاص متخصص و علاقمند،  نسبت به نظریه های ارائه شده تحقیق و تحلیل کنند،  تا در نهایت دو نتیجه گرفته شود:  اول دانش مربوطه ایرانی گردد،  دوم اندیشه پروری ایرانی رشد کند.

      آنچه که از سمیرم می دانم:  ابتدا بگویم،  بعضی آنرا کمیری ها می دانند،  که اروپا را در نوردید،  به تاریخ نیک مراجعه شود.  دوم سم همان شم است،  یعنی بالا مانند شمال، شمس، شمیران،  که سمیرم می شود روم بالا یا روم بالایی.

      حال رومیان چه کسانی بودند،  که تمدن برتر داشتند،  و توانستند براحتی به قبایل اروپایی مسلط شوند،  من حتی اتروسک ها را رومی اولیه می دانم.

   یک پیش نظریه:  می دانیم حدود 4500  سال قبل تمدن جیرفت،  طی یک دوره 200 ساله از بین رفت،  هنوز تحقیق و تحلیل درستی انجام نشده،  که این تمدن چرا از بین رفت.  درست بعد از پایان این تمدن،  تمدن های بین النهرین و مصر دور جدید را آغاز کردند،  و در جاهایی از تاریخ داریم،  که ساکنان غرب خلیج فارس همان جیرفتیها بودند.  بسیاری از داستان های دینی مانند آوارگی 40  ساله در صحرای سینا،  فقط می تواند از افسانه های تمدن جیرفت باشد،  زیرا صحرای سینا که در مصر است،  آنقدر کم وسعت است،  که  40 سال آوارگی امکان ندارد،  ولی صحرای سینای ایران (صحرای چین استان یعنی تمام دو بیابان و کویر ایران وسیع است،  که براحتی می شود ملتی در آن 40 سال سرگردان باشد.  اما در اینجا فقط یک مسئله است،  در تمدن جیرفت اسلحه و لشکر و جنگ جایی ندارد و پیدا نشده است،  اما در تمدن های بین النهرین و مصر برعکس است،  ولی در تمدن جیرفت فکر و اندیشه و بازی های فکری پیدا شده است.  این را برای این نوشتم که بدانیم یک تمدن برتر 4500 سال پیش حرکت کرده،  و از آنجا پخش شده است.  آیا رومیها از اینها بودند؟،  یا آیا بنا بگفته هایی روم به معنی شهر است؟  این چند جمله کوتاه بالا یک پیش نظریه است،  برای اینکه یک نظریه علمی شود،  باید روی آن کار علمی زمان بر،  برابر فاکتور های نظریه شود،  سپس بلکه بتوان آنرا بعنوان علم مطرح کرد.

   یادآوری،  تمدن جیرفت شامل شهر سوخته، جیرفت، تل یحیی و شهداد و... می باشد.

   عکس آخرین نمد مال شهر سمیرم در 1387 خورشیدی،  عکس شماره 5712 .  او برایم تعریف کرد که بیست سی سال پیش،  در این شهر بیش از یکصد کارگاه نمد مالی وجود داشت،  و امروز او آخرین نفر است!!!  

   پرسش:  در مورد دروغ بودن حمله مغول چند نظرم دارم:

  1- در نواحی تفرش و بلاخص خمین نوادگان مغول با نام خانوادگی دالایی میزییند که سینه به سینه یاد دارند که از نژاد مغول هستند با نامی مغولی.  و چهره های کاملا نزدیک به مغول با گذشت این همه سال.

  2- سعدی اشاره به حمله مغول و محفوظ ماندن فارس دارد،

انوشیروان و سکندر به جنگ بکردند ره کفر یاجوج تنگ،  تو را سد یاجوج کفر از زر است،  نه.  

  3- اگر به زنجان و آذرباییجان تشریف ببرید قیافه های مغولی بسیار میبینید.

  4- در منابع غیر ایرانی نیز از این حمله سهمگین یاد شده است: منابع چینی اروپایی و...... اگر خبری را جند منبع مستقل دادند نباید اینقدر در صحت آن شک داشت. مغول ها تا مجارستان و مسکو تازاندند. و در همه تواریخ ملل ثبت شده.

   پاسخ انوش راوید:  بارها به این پرسش پاسخ داده ام می توانید به شبهات دروغ حمله مغول مراجعه نمایید،  در هر صورت یکبار دیگر پاسخ می دهم.

  1 و 3 ــ    این اقوام بازماندگان مهاجران سکایی از سکستان می باشند،  با ترفند های استعماری نام سکستان یا ساخا استان ایران را،  به نام الکی سیبری تغییر داده اند،  تا پیوستگی تاریخی مردم ساخا را با ایران قطع نمایید.  برای این منظور در نیمه اول قرن 20 بسیاری از مردم محلی و اقوام مختلف سکستان را بقتل رساندند،  این قتل عام و آواره کردن های سکاها همچنان ادامه دارد.  امروزه چهره های سکستانی در افغانستان بیشتر دیده می شود،  و بتازگی جوانان باهوش ولایت بامیان متوجه شده اند،  چه کلاهی سرشان رفته،  و طی یکی دو قرن گذشته به آنها گفته اند،  که شما بازماندگان مغول هستید،  و به این بهانه چه جنگ های داخلی و کشتار راه انداخته اند.  از ابتدای این قرن،  براحتی متوجه شده اند،  مردم با چهره خالص یا ترکیبی سکستانی (یا ساخایی)،  حدود 5 تا 8 هزار سال پیش به ایران آمدند،  و در دروغ های تاریخی غربیها آنها را مهاجرت آریاییها نامیده اند.

  2 ــ  آنچه که زمان سعدی و حافظ از مغول و تاتار گفته شده است،  منظور همین مردم و مهاجران و مهاجمان سکستانی به داخل ایران بوده است،  که در زمان آنها هم ادامه داشته،  و امروزه بخش هایی از آنها در کشور عراق بنام ترکمن های عراق زمین گیر شده،  و دیگر کوچ نشین نیستند.  در قرون اولیه و میانه اسلامی به استان های مرکزی ایران،  چین یا چین استان می گفتند،  و منظور از مغولها نیز مردم مغ استان ایران بودند،  نه مهاجمان از کشور مغولستان،  زیرا در آن زمان اصلاً کشور مغولستان وجود خارجی نداشت،  و هیچ کس کشوری را که امروز مغولستان می نامند،  مغولستان نمی گفت،  بلکه بخش های شرقی فرغانه تا کوه های آلتایی را سکستان و یا سکستان جنوبی می نامیدند،  جهت اطلاع بیشتر به مطالب وبلاگ و لینکها مراجعه نمایید.

  4 ــ  اصل این منابع تاریخی را بگویید در کجا یا کدام موزه است تا ما هم بدانیم!،  نیرو های نظامی کشور مغولستان تا میانه اروپا پیشروی نظامی نکردند،  بلکه خانات ایرانی بودند،  در آن زمان سرزمین وسیع ایران،  در دوران تمدن سازمان قبیله ای دینی از ساختار های تاریخی اجتماع بسر می برد،  بدین ترتیب توانستند راحت به اروپائیان پیروز شوند،  بویژه با کمک باروت و گوگرد و فشفشه ساختن چین استان ایران.

   شگفتا یا تعجب،  عزیزان بجای اینکه بمنظور تغییر نام سک استان و قتل عام مردم آنجا،  کیفر خواست صادر کنید یا تقاضای صدور آنرا داشته باشید،  براحتی اغفال ترفند های استعماری شده،  و دروغ حمله مغول را می پذیرید و مطرح می کنید،  جای تعجب است!!

   پرسش خواننده وبلاگ:  سپاس از تلاش و کوشایی شما بازسازی درست تاریخ.خواهشمندم  تار و پود ها را بیشتر شکافته و ادامه دهید. در مورد نژاد ایران پس از یورش تازیان (به گفته های تاریخ های دژم و دروگ) دست خوش دگرگونی و تازی شدن گردید و اینکه اگر جنگ ها نبودند چطور برای افراد توضیح دهیم که پس چگونه شکوه ساسانی و آن روند ایرانیت از بین رفت.

   پاسخ انوش راوید:  درود و سپاس،  بارها به این پرسش پاسخ گفته ام،  به پاسخ به شبهات دروغ حمله اعراب به ایران،  و پرسش و پاسخ های همین وبلاگ مراجعه شود،  در هر صورت یکبار دیگر به نوعی دیگر پاسخ می دهم.  اگر از تاریخ شاهنشاهی ساسانیان بدانید متوجه می شود،  که این شاهنشاهی بر بخشی از ایران،  که ساختار سازمان قبیله ای داشت،  شاه خدایی دینی،  یعنی یک دوره قبل تاریخ تمدن ایران را پیاده نمود.  این موضوع دقیقاً بر خلاف رشد و تکامل بود،  و در همین دوره سازمان قبیله ای در بخش های مختلف ایران رشد و تکامل پیدا،  و بسوی سازمان قبیله ای دینی می رفت،  و خود بخود و مطابق قوانین ساختارهای تاریخی اجتماع،  شاهنشاهی ساسانیان یک دوره از تاریخ تمدن از توده مردم عقب افتاد،  و مردم با یک هیجان و شورش،  بخش باقی مانده ایران در شاه خدایی را از سر راه رشد و تکامل تاریخ اجتماعی برداشتند.  اگر تخصص شما تاریخ و تاریخ اجتماعی باشد،  متوجه این چند سطر خواهید شد،  در غیر اینصورت بی خیال این وبلاگ شوید.

      بسیاری می گویند شکوه عظمت ساسانیان،  بدست عده ای اعراب بیابانی سرنگون و نابود شد،  ولی آنها ندانسته برخلاف فرمول های تاریخ تمدن می گویند،  زیرا امکان ندارد کشوری که چند دوره تمدنی پیشرفته تر باشد،  از مردم کم جمعیت تری شکست بخورد.  آنها که پایان یک دوره تاریخ ایران را،  با تفسیر های بدون تحقیق و تحلیل و سند،  با سادگی بیان می کنند،  در قرن 21 با وجود تکنولوژی های نوین،  باید تخصصی و تخصصی تر با تاریخ و تاریخ اجتماعی برخورد کنند،  ایران ما به جوانان متخصص آینده نگر خیلی نیاز دارد.

تفاوت اندیشه و زور

      آثار باستانی تمدن جیرفت فاقد اسلحه و نظامی گری و ارتش است،  ولی دارای بازی های فکری و انیمیشن است،  در صورتی که در تمدن های بین النهرین و مصر باستان،  اسلحه و ارتش بفراوانی وجود دارد،  ولی بازی های فکری و انیمیشن و اینقبیل اندک دارد،  و هر چه دارد تقلیدی از تمدن جیرفت است.  با یک پرسش آغاز کنید،  که انشای بچه های دبستانی است،  آیا اندیشه برتر است یا زور؟،  در نگرش و تحقیق و تحلیل براحتی متوجه خواهید شد اندیشه برتر است،  با اندیشه می توان از شگرد و ترفند و علوم مختلف منجمله اسلحه های برتر استفاده نمود،  با اندیشه بهتر می توان سازماندهی و پشتیبانی و تدارکات و غیره را بخوبی به انجام رساند.  در دروغ های تاریخی آمده هر قبیله ای عقب افتاده که به ایران پیروز شد،  از وزرای ایرانی برای اداره امور استفاده می کردند،  حتی گاهی پا را فراتر نهاده اند،  و می گویند خلفا را غلامان ترک جابجا می کردند،  ولی هیچ کس نگفته آنهایی که حداقل توانایی را نداشتند،  چگونه به کشور با اندیشه و دانش برتر پیروز شدند.

   عکس شماره 5678 ،  عکس های تخته بازی شهر سوخته و مهره های آن بازی A،  مجسمه ابولهول در کشور مصر B،  تخته بازی کشف شده در شهر اور C،  که درست مانند تخته بازی شهر سوخته طراحی شده است،  ولی بدون مهره های بازی کشف شده است.

      ابوالهول و تخته بازی شهر سوخته هر دو در یک زمان ساخته شده اند،  ولی یکی علاقه به زور بازو داشت و با بزرگ سازی و تراش پرزحمت سنگها،  زور بازویش را برخ می کشید،  و دیگر با ساخت تخته بازی که هنوز نوع بازی آن هم کشف نشده،  قدرت اندیشه خودش را بیادگار گذاشته.  البته در شهر اور بین النهرین تخته بازی مشابه شهر سوخته ولی با قدمت بعد از مهاجرت بزرگ تمدن جیرفت کشف شده است.  حال چه رابطه بین اور و ارومیه و اورامان و اور های دیگر،  و روم و رومیه و روم های دیگر،  با تمدن جیرفت است،  خود تحقیق و تحلیل های زمان بر نیاز دارد.

   یاد آوری:  در شهر های باستانی کشور پرو،  نیز اسلحه و نظامی گری جایی نداشت،  و در آنجا کاسه ای سومری و لوح هایی با نزدیکی به خطوط تمدن جیرفت کشف شده است،  قبلاً درباره آنها نوشته ام.

   پرسش از عموم:  اگر رشد و تکامل تمدن اندیشه ای بی اسلحه و کشتار جیرفت ادامه پیدا می کرد،  امروز جهان ما چگونه بود؟

آثار گوبکلی تپه

     سال ۱۹۹۴ در ۱۵ کیلومتری شمال شرقی شانلی اورفا،  در نزدیکی روستای اورنجک،  واقع در جنوب شرقی کشور ترکیه 800 کیلومتری شهر استانبول،  بر روی تپه گوبکلی، Tepe Gobekli،  سنگ های مکعب مستطیل شکل کنده کاری شده تا 6 متر بلندی و 15 تن وزن کشف شد.  پس از انتشار خبر کلاوس اشمیت،  عضو انجمن باستان شناسی آلمان،  با حضور در منطقه،  پژوهش هایش را آغاز نمود،  و در آن محل به بقایای آثاری بر خورد،  که می توانستند تمامیت تاریخ شناخته شده را دگرگون سازد.  اولین دستاورد پژوهش در تپه گوبکلی فرضیه احتمال ساخته شدن اولین پرستشگاه،  توسط انسان هایی بود،  که بعد از عصر یخبندان،  در آنجا زندگی می کردند.  این امر با تست کربن ثابت شده است.  از دانشگاه هایی چون هاروارد، استانفورد، جان هاپکینز،  دانشمندان و متخصصان به پژوهش پرداختند.  بر اساس نظر متخصصان، انسان هایی که در اطراف معبد گوبکلی زندگی می کردند،  کشاورزی و دامداری را کشف نمودند،  و بعداً در چاتال هویوک وارد مرحله زندگی یکجا نشینی شدند.

      از حفریات تا کنون ۴۵ عدد سنگ T شکل،  که بصورت دایره ای چیده شده،  و بر روی آنها اشکال خوک وحشی، اردک، مار، شیر، ماهی و انسان هایی شکارگر، وجود دارد،  یافت شده است،  هنوز صد ها سنگ زیر خاک هستند.  بر اساس نظر متخصصان منطقه تپه گوبکلی ۱2۰۰۰سال قدمت دارد،  یعنی ۷0۰۰ سال از اهرام مصر کهن تر می باشد.  آنچه تا کنون به دست آمده،  فقط ۵٪ مجموع این گنجینه ارزشمند است،  و باز هم باید منتظر کشفیات شگفت انگیز دیگر بود.  باستان شناسان می گویند ساختن چنین نیایشگاه بزرگی،  که در زمان خود بدون تردید یک انقلاب در معماری محسوب می شده،  نیاز به گرد آوردن تعداد زیادی از انسانها در یک مکان واحد داشته است،  اتفاقی که تا پیش از آن با توجه به شواهد باستان شناسی فعلی رخ نداده بود.  سازندگان این نیایشگاه پیش از تاریخ به طرز شگفت آوری توانسته اند،  سنگ های بسیار بزرگ به وزن تا  ۱5 تن را از دل زمین استخراج نمایند،  برش داده و شکل دهند،  و سپس صدها متر جا به جا کنند،  بدون آن که از چرخ کمک بگیرند.

      بررسی های ژئومغناطیسی در این منطقه از ترکیه،  از وجود بیست نیایشگاه خبر میدهد،  که کهنترین آنها مربوط به یازده هزار و ششصد سال پیش و آخرین آنها ده هزار و دویست سال قدمت دارد.  لازم به یاد آوری است،  هیچ گونه ابزار برش سنگ تاکنون کشف نشده است،  و در آخر و پایان این دوره تمدن،  تمام سنگها را بصورت دستی با شن و خاک دفن کردند،  تا اینکه کشف شدند.

عکس گوبکلی تپه،  عکس شماره 5677.

 پرسش و پاسخ های جدید متفاوت

عکس تعدادی درب قدیمی ایرانی،  عکس شماره 4415.

   نظر خواننده وبلاگ:  خیلی یکطرفه قضاوت کردید. درسته فرانسوی ها آثار زیادی از ایران خارج کردند ولی همین باستان شناسای خارجی بودند که بخش عمده تاریخ و فرهنگ ایران رو از زیر خروارها خاک خارج کردند و به جهانیان نشون دادند با همه مشکلات و گرما و سروکله زدن با قبایل بدوی و ... از طرف دیگه تا به حال فکر کردید با اونچیزی که واسه ما باقی گذاشتند چیکار کردیم؟! سال1958 اگه اشتباه نکنم در چوبی با تزئینات شیشه ای مربوط به دوران ایلام از چغازنبیل کشف می شه این در چوبی کاملا پوسیده بوده و با زحمت فراوان تانیا گیرشمن اونو با یه پوشش گچی حفاظت میکنه و میفرسته موزه ملی! بهش اجازه نمیدن اون درو برای تحقیقات بیشتر به اروپا ببره! جالبه بدونید که از اون موقع تا حالا کسی سراغ اون در نرفته و 100 درصد تا الان از اون درچوبی فقط غلاف گچی باقی مونده! چه بسا اگه اونو با خودش برده بود و تحقیقات زیادی روی اون در انجام میدادن و ما الان اطلاعات بیشتری در مورد مصنوعات چوبی و شیشه ای دوران ایلام داشتیم. یکم با خودمون روراست باشیم و فقط خارجی ها رو استعمارگر و غارتگر ندونیم!!!

   پاسخ انوش راوید:  آنها مطالبی را بجهان نشان دادند،  که خودشان می خواستند،  واقعیت های تاریخ ایران را نگفتند،  همانگونه که امروزه متوجه شده ایم،  کلی دروغ در تاریخ ایران وجود دارد.   مردم ایران بدوی نبودند،  بلکه فرهنگ بالایی داشتند،  و آنها سر و کله نزدند،  آنها دزد و چپاولگر و استعمار گر بودند،  که خود شما هم به این موضوع اعتراف کرده اید،  با وجود افراد مثلاً دلسوزی چون شما،  دیگر نیاز بدشمن نداریم.  آنها کدام یک از اشیای غارت شده ایران را تحقیق و تحلیل کردند،  آیا هزاران لوح بسرقت برده را باز خوانی کردند،  یا می گذارند خود ایرانیان آنها را بخوانند،  فقط اندک چیز هایی گفتند،  که خودشان می خواستند.

      اگر این درب را هم می بردند،  مانند انبوه اشیای برده شده در گوشه ای می نهادند،  حتی بسیار بدتر از همتایان ایرانی شان.  شما از تاریخ استعمار و امپریالیسم نمی دانید یا نمی خواهید بدانید،  استعمارگران نه تنها در ایران،  بلکه در تمام دنیا کشتند و غارت کردند،  اگر چند دانشمند غیر متعهد هم در میان آنها بود،  ولی با بازی های سیاسی استعماری،  کم اهمیتشان می کردند،  با نگاهی به تاریخ متوجه می شوید،  در طول تاریخ،  ایرانیان چه در جنگ های داخلی و چه جنگ های خارجی،  هرگز به آثار تاریخی و مردمی صدمه نمی زدند،  ولی غربیها هر چه که می توانستند بمب و خرابی به آثار تاریخی کشور های یکدیگر وارد کردند،  در اینباره فیلم های مستند زیادی ساخته شده است.

نظر و پرسش خوانند وبلاگ:  با سلام و آرزوی موفقیت برای شما،  در مورد کلمه فرازمینی باید به چند نکته اشاره کنم.  فرازمینی لزوما به معنای کسی نیست که از آسمان آمده باشد و قیافه ای عجیب و غریب داشته باشد!  فرازمینی در اصل یعنی کسی یا کسانی که قدرت و علم بیشتری از مردم فعلی و شناخته شده زمین دارند افرادی مثل مولانا - حافظ و شمس تبریز هم از نظر من فرازمینی بودند،  چون توانایی هایی داشتند که حالا هم در حد افسانه است!  بنابر این اگر برخی از شاهان ایران باستان را فرازمینی بنامیم به این معنا نیست که هویت آنها تحریف کرده ایم.  در برخی از مقالات, شما در مورد امپریالیسم و غرب مطالبی را نوشته اید اما حالا چند سوال از شما دارم:

  1 ــ  تمدن غرب را مگر همان کسانی که زمانی اجداشان در قاره کهن بودند اداره نمی کنند؟

  2 ــ  آن آریایی ها(مردمانی بور) مگر حالا در شمال اروپا و آمریکای شمالی نیستند؟

  3 ــ  آنها اکنون در غرب هستند و غرب قدرتمند ولی در گذشته آنها در شرق بودند و شرق قدرتمند بود آیا آن زمان که اجداد آنها در شرق بودند به نوعی امپریالیست نبودند؟

   پاسخ انوش راوید:  استعمار از نتیجه تهاجم تجاری و نظامی بورژوازی بوجود آمد،  زمانی که استعمارگران در اروپا پدید آمدند،  بیش از 15 قرن از ورود ایرانیها به اروپا گذشته بود،  و این ربطی به ایرانی های قدیم و امروزه ندارد.  امپریالیسم بر اثر انباشت سرمایه در کشور های استعمار گر می باشد،  بدین منظور مطالعه کتاب های مربوط به استعمار و امپریالیسم را بشما پیشنهاد می کنم.   مردمان آریایی که در اروپا هستند،  از نتیجه مهاجرت های قبیله در 5 تا 10 هزار سال پیش به اروپا،  و سپس مهاجر نشین های دولتی ایرانی در زمان سلسله هخامنشیان بوده است.  با گذشت زمان بیش از 20 قرن،  آنها تغییرات زبانی و اخلاقی یافته اند،  در زمان جنگ دوم جهانی دولت آلمان با برپایی نژاد خالص آریایی سعی می کرد،  کشور های ترکیه و ایران را با خودش همراه کند،  تا بتواند هم از نیرو های جوان آنها بمنظور نظامی بهره ببرد،  و هم از نفت ایران استفاده کند،  درباره این موضوعات کتاب های زیادی نوشته شده است.

      در هر صورت استعمار و امپریالیسم ملت کشور های خود را هم دچار استعمار زدگی می کنند،  و امروزه همین موضوع باعث پیدایش 99 درصدی ها،  و مشکلات اقتصادی و اجتماعی در غرب شده است،  در اخبار بفراوانی می بینیم.  در گذشته و ایران باستان،  استعمار و امپریالیسم معنی نداشت،  زیرا سرمایه و بازار سرمایه وجود نداشت،  در آن زمان مصر را دولت برداری می نامیدند،  و ایران هخامنشیان را دولت شاه خدایی می گفتند،  به ساختارهای تاریخی اجتماع مراجعه نمایید،  و با هوش و دقت خودتان ضمن مطالعه کتاب های مربوطه،  سطح آگاهی خودتان را بالاتر ببرید،  ما در ایران به جوانان باهوش اهل فن خیلی نیاز داریم.

   پرسش خواننده وبلاگ:  درباره حمله افغانها به ایران بگویید؟

   پاسخ انوش راوید:  در اواخر حکومت صفویه بخاطر ظلم و ستم،  که به مردم شهر قتندهار و حومه می شد،  و بیشتر جنبه مذهبی داشت،  مردم شهر علیه حکومت مرکزی قیام کردند،  و طی یک سلسله اقدامات،  توانستند اصفهان مرکز کشور را بگیرند. هنگام اشغال پایتخت بدست شورشیان شرق کشور و مردم سنی و ناراضیان شیعه،  شهر دچار صدمات شد،  که در این باره دروغ زیاد نوشته شده است.  اصل مطلب شورش بخشی از مردم ایران است،   نه حمله یک کشور دیگر به ایران،  با دروغ نویسی از تاریخ و گفتن حمله افغان به ایران،  انگلیس از مسئولیت توطئه برای جدایی بخشی از ایران تبرئه می گردد،  و بنیاد و تاریخ برای کشور افغانستان گذاشته می شود.

      جالب اینکه توسط سیستم آموزشی و دانشگاهی ایران،  این کار را هم می کنند.  در پس این ترفند،  غیر از اینکه می گویند افغان یک کشور جدا می باشد،  چند منظور نهفته است،  مانند،  ایجاد دشمنی و تفرقه ملی و دینی بین ایران و افغانستان،  ترفند های مختلف دیگر را می شناسیم،  و گاهی را  نمی دانیم.  تقریباً تمام دروغ های تاریخ چنین ترفندی را در خود دارند،  وظیفه جوانان باهوش متخصص است،  که این شگرد ها را بشناسند و با آنها مقابله نمایند.  به داستان مأمور اصفهان در قندهار مراجعه شود،  که بخشی از این ماجرا را از کتاب افغانستان در مسیر تاریخ،  میرغلام محمد غبار نوشته ام.

      مثال دیگر بزنم،  دروغ حمله تاتار به ایران،  در آن زمان ایران بعنوان یک کشور نبود،  بلکه سرزمین قبیله ای،  مسیر رشد و تکامل تاریخی را طی می کرد،  و خانات سمرقند و بخارا هم در این جغرافیا قرار داشتند.  وقتی می گوییم حمله تیمور به ایران،  دقیقاً سمرقند و بخارا دو شهر تاریخی فارسی زبان را،  به خال هندو حقه های استعماری،  با کمک سیستم آموزشی و دانشگاهی ایران بخشیده ایم.  با همین گونه ترفند ها بخش های زیادی از یک جغرافیای بزرگ را جدا کرده اند،  و همه ملت هم با خوشحالی می گویند،  تاتارها هم به ایران حمله کرده اند،   یعنی ناخود آگاه با تبلیغات دروغ در تاریخ،  ملی ترین ایرانی ها را هم اغفال می کنند.  وقتی دشمنان تاریخ ایران متوجه می شوند،  سیستم علمی ایران اینقدر ساده است،  آنها نقشه های مهمتری خواهند کشید،  پس باید بزودی منتظر ترفند های جدید  باشیم.

      یک بار دیگر تکرار کنم،  بهمین سادگی ملی ترین و ایران دوست ترین تاریخ نویسان اغفال ترفند های استعماری شده،  و می گویند حمله این و آن به ایران.  بارها نوشته ام که اعراب بدوی در سرزمین ها پراکنده و دوران قبیله ای بدوی بسر می بردند،  و بخشی از محدوده جغرافیای ایران بودند،  ایران یک کشور متمدن متشکل از پارس و عرب و ترک و... بود،  با ترفند دروغ حمله اعراب به ایران،  براحتی زمین عراق و کویت و جنوب خلیج فارس را بعنوان یک کشور برسمیت تاریخی شناخته،  و حق تاریخی ایران را پایمال کرده اند،  البته ایرانی ها ید طولانی برای این کارها دارند،  و تقریباً بسیاری دست آورد های تاریخی خود را واگذار کرده،  و افتخار هم می کنند.

      یکی از ترفند های این است،  که جنگ های درون یک کشور را بزرگ نمایی می کنند،  و آن شورش ها و جنگ های داخلی را،  حمله از یک کشور به کشور دیگر می نامند.  یعنی شورشیان و ناراضیان ایران را،  مردم یک کشور دیگر می گویند،  که به ایران حمله کرده اند،  و به سادگی همه کارشناسان عادی و ارشد دانشگاهی ایران را اغفال کرده و می کنند.  وقتی ایرانیان حق تاریخی خودشان را واگذار می کنند،  در واقع از نظر حقوقی،  براحتی سند به دشمن می دهند.  بدین ترتیب اجازه اقدامات دادخواست حقوقی تاریخی،  از ایران،  یا حداقل جوانان باهوش حقوقی تاریخی ایران،  حتی بصورت مجازی گرفته می شود. 

   پرسش خوانند وبلاگ:  1 - اگر خور به تنهایی معنی خورشید ندهد،  پس خورآزما یا خورآسان چه می شود؟ 2 – کاسپین و سین از کجا پیدا شده؟

   پاسخ انوش راوید:  خور بمعنی درون ریختن (خوردن) یا بیرون ریزی (خوروج یا خروج) است،  مدتها من هم بنا به داده های غلط،  فکر می کردم خور یعنی خورشید،  تا اینکه،  در یکی از سفر هایم مهمان یک پیرمرد روستایی دور دست بودم.  سفره ای پهن کرد،  با کره محلی خیلی عالی پذیرایی مهربانانه کرد،  بمن گفت:  کره با پلو خور.  بعد از خوردن گفتم ته سفره را کجا بریزم،  گفت:  دم سرا خور.  من مدتها با این خور مشکل داشتم،  تا متوجه شدم قبل از نوشتن و کتابت،  زبان انسانها ساده بود.  وقتی ما چیزی می خوریم،  یعنی داخل می کنیم،  همان چیز را از جایی خارج کرده ایم،  و داخل معده می کنیم،  از سفره و فضا خارج کرده،  و داخل معده می کنیم.  برای آنها فعل ها کوتاه و فاقد معنی امروزی بوده است،   توده آتشی که شید بیرون می ریزد،  می شود خورشید،  خور های خلیج فارس که بیرون ریزی و درون ریزی آب و خشکی در همدیگر است،  به چند پرسش و پاسخ قبلی مراجعه شود.

      خور آزما،  که درست آن خور آز مین،  یعنی زمین خروج یا ورود قوم آز است،  یا زمین مهاجرت یا کوچ نشینی مردم آز،  خور = خروج یا ورود + آز = نام قوم + مین که همان زمین است.  قوم آز همان ابتدای آزربایجان است،  که آذر شده است.  قوم آز با تغییر آوا:  گز، غز، گزین، گزوین یا قزوین، کاسپن، کاسی، کاشی، کاشو، شده است.  آز یا گز بمعنی انرژی، خورشید، حرارت، گرما و آتش هم گفته اند،  درست مانند گز که یک خوردنی انرژی زاست،  و داستان های درخت گز.  در جای دیگر از ادبیات تاریخی،  مسین، سین، چین داریم،  که در نزدیکی با گز،  گزسین یا کاسپین شده است،  یعنی ترکیبی از گز و سین.  اینها را جهت اطلاع گفتم،  باید درباره آنها تحقیق و تحلیل های جدید انجام شود،  و تا دیر نشده از زبان های محلی پیرمردان و پیرزنان مدرسه نرفته کمک گرفت.  یاد آوری نمایم،  در آوا های مختلف روستا های دور و نزدیک،  خور یا گور یا کور یا با آوای همانند دیگری،  که در زبان فارسی نمی توانم بنویسم و بگویم،  تلفظ می کنند.

   پرسش:  در جایی از وبلاگ درباره کنعان خواندم، لطفاً توضیح دهید، همچنین درباره مین و ان توضیح بیشتر دهید؟

   پاسخ انوش راوید:  ان پسوند نام مکان است،  کنعان = کن + آن است،  درست مانند یونان = یون + آن است،  مانند بسیاری از شهرها که پسوند آن دارند،  (کنی آن) بمعنی فرد اهل کن آن،  یا (یونی آن) که فرد اهل یون آن است.  مین یعنی زمین،  مانند ورامین یعنی زمین ور یا ور + مین،  کاظمین = کاز یا کاس + مین،  اورمین = اور + مین زمین اور ها.  مین که بعد ها زمین شد،  بمعنی زمین و خاک مشخص است،  ولی ان بمعنی مکان تعریفی و نظری است،  مانند سامرا که درست آن سومران است،  یعنی سومر + آن یعنی محل و جای نظری سومر،  ولی کاظمین یا کاس مین (کازمین)،  یعنی زمین و خاک واقعی کاس ها.  برای همین اسامی که مین ختم می شود،  بسیار کمتر از آنهایی است،  که به ان ختم می شوند.  جهت اطلاع بیشتر به تاریخ کاظمین  و  تاریخ سامرا مراجعه شود..

      دورانی از تاریخ را که ما سلسله هخامنشیان می دانیم،  نباید دست کم گرفت،  این دوره مهمترین گذر تاریخ تمدن بوده است،  یعنی تاریخ تمدن از شاه خدایی برده داری،  وارد تمدن جدید در ساختار های تاریخی اجتماع شد.  بسیاری از پایه های علوم و نامها، نظری و عینی،  در آن زمان گذاشته شده است.  در چند هزار سال پیش،  بزرگ خاندان،  امتیاز و سند مین یا زمین را بسیار کمتر می داد،  ولی ان را که فاقد سند ملکیت بود،  بفراوانی میداد،  که هر آن بتواند جابجایی صورت پذیرد.  مثلاً  ما هم اور مین (ارومیه) داریم،  و هم اوران (اورمان)،  هر دو نام مکان های تاریخی قوم معروف پنج هزار ساله عور یا اور می باشد،  ولی اورمین زمین مشخص شده برای اور است،  ولی اوران مکان عمومی و یا کوچ اور است،  بخشی از این قوم بعد ها  با تغییر آوا روم گفته شد.

      ما در ایران نیاز به بررسی ها عمیق و تحقیق و تحلیل های گسترده،  درباره نام های مکانها داریم،  امیدوارم هر شخص و هر جوان باهوش متخصص،  در شهر و دیار خود در این باره کار کند.  من تاریخ نامها و مکان های اطراف خودم را،  در وبلاگ چلاسر و جل نوشته ام و ادامه می دهم.

 

عکس سوار ایل های ایران،  عکس شماره 4412.

ماهات مانند شهر یری

      سنگ های ایستاده ماهات کشور اندونزی،  درست مانند سنگ های ایستاده سایت باستانی شهر یری ایران هستند،  باستان شناسان اندونزی نمی دانند،  که این حدود 300 سنگ ایستاده را چه کسانی و در چه زمانی ایجاد کرده اند.  فقط با پیدا کردن چند استخوان انسان در زیر آنها،  و آزمایش با کربن 14 می گویند،  مربوط به حدود سه هزار سال پیش می باشد،  و هم چنین اظهار می دارند،  که اینها قدیمی ترین آثار انسان متمدن در اندونزی می باشد.  امید است جوانان باهوش متخصص ایرانی که در اندونزی هستند،  درباره این سنگ های ایستاده تحقیق کنند،  و در اینترنت منتشر نمایند.

 

      عکس سنگ های ایستاده ماهات اندونزی،  شماره های یک و 2 و 3 ، و عکس 4 انوش راوید در شهر یری،  عکس شماره 5645.  عکس های بیشتر شهر یری را در مقاله آن در اینجا ببینید.

   کلیک کنید:  تاریخ اندیشه در ایران

   کلیک کنید:  تاریخ دمکراسی در ایران

   کلیک کنید:  تاریخ استراتژی ملی در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چند مطلب جالب و خواندنی 20
9 شهريور 1394 ساعت 10:26 | بازدید : 145 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

پرسش و پاسخ های متفاوت

   پرسش:  استاد می تونید در مورد اون حرفایی که در مورد سمیرم وسمیرمی زدید سند ومدرکی ارایه بدید؟ چون ما تو پیشینه سمیرم و دیرینه آن و همینطور معنای نام سمیرم و چه بوده وبه چه تبدیل شده مانده ایم!! به لینک بالای وبلاگ من نگاه کنید ""شهرستان سمیرم"" خیلی کمبودها داریم و بسیاری سوالها در ذهن ماست که نمی دانیم چه جوابی برایشان بگذاریم!!  اگر اطلاعاتی داشتید ما رو بی خبر نگذارید و در مورد شان سند و مدرک و منابعی هم معرفی بفرمایید بد نیست.

    پاسخ انوش راوید:  هیچ سند و مدرک معتبر از آنچه،  که نزد شما مردم هر شهر دیار ایران است وجود ندارد،  بهترین و واقعی ترین سند ها،  در سنگها و سفالها،  در کلام و زبان، در دل و وجود مردم هر دیار است،  فقط باید بتوانید آنها را خارج کنید.  شما مردم سمیرم اولین مهاجران متمدن به اروپا بودید،  ولی غربیها تا توانسته اند در تاریخ دروغ گفته و نوشته اند،  که همه را گیج کرده اند،  حتی بهترین پژوهشگران را.  شما باید اطرافتان را خوب ببینید،  هر چه آثار تاریخی در شهرستان است را بررسی کنید،  از پیرمردان و پیر زنان مدرسه نرفته روستاها کمک بگیرید،  گفته و نوشته ها و زبان آنها را ضبط کنید،  بدین منظور مطالعه این وبلاگ کمک بزرگی است،  نگذارید دست آورد های تاریخی اجدادتان از بین برود.

   پرسش:  کلمه و فامیل تازنگی یعنی چه؟  گویا از کلمه ی تازنگ که نام قومی بوده گرفته شده و الان ما ساکن شهرستان سروستان وسط استان فارس هستیم که حدود 7000- 8000 نفری میشیم ضمنا در شمال خوزستان نیز منطقه ای به نام تازنگ هست که گویا حدود 300 سال پیش به خوزستان مهاجرت کرده اند.

   انوش راوید:  در دوره قاجاریه حدود 300 سال پیش،  نام ایل های ایرانی را تغییر دادند،  آنها می خواستند سازمان قبیله ای را درهم بریزند،  و وارد تمدن تشکیلات فئودالی از ساختارهای تاریخی اجتماع کنند،  و در ضمن با این تغییر نامها،  کنترل های اجتماعی و مالی خود را سامان و افزایش دادند.  این تغییر دادن ها از فئودالی و قبیله ای به بورژوازی در دوران پهلوی ادامه داشت،  پدر من یکی از مسئولین و طراحان آن بود،  در تولد در تاریخ،  بخشی از این موضوع را نوشته ام.  زنگ یکی از بخش های ایران بود،  که من نیز دنبال مکان آن می کردم،  مانند شورش زنگیان در بصره تاریخ طبری،  که این بصره کنونی نمی تواند باشد،  بلکه نزدیک خورآسان (استان کرمانشاه) بوده است.  تزنگ یا تهزنگ،  یعنی زنگ پائین، مانند تران یا تهران.  زنگستان نیز یک استان بوده،  و اقوام مختلف داشته است،  و نمی تواند شامل یک قوم بوده باشد.

   بسیاری از نام های تاریخی ایرانی هستند،  برای نوشتن مقاله ای درباره هرمنوتیک در اینجا،  دیدم همگان از روی یک نوشته غربی،  از هرمس فرزند زئوس نام برده اند،  و آنها را یونانی نامیده اند،  درصورتیکه تمام این نامها ایرانی است،  و نام افراد و مکانها در ایران است.  هرمس همان هیرمس است،  بمعنی قهرمان روشن و پاک،  و زئوس یعنی رهبر زی ها،  که بعدآ به ری تغییر آوا داده است،  به تاریخ ری مراجعه شود.  بزودی در باره نام ها و آوا های تاریخ مقاله ای پست می کنم.  از جوانان باهوش متخصص ایرانی می خواهم،  خیلی راحت و بدون تحقیق و تحلیل،  همه دست آورد های تاریخی ایران را به بیگانگان واگذار نکنند.

    نظر و پرسش:  بنظر من قیافه شما به عربها رفته.  همه دروغ میگن شما راست میگوئید? مغولها که مرده ها شونو خاک نمیکردن میسوزوندن . حمله عربها به ایران دروغ بود?عربها تا جنوب اسپانیا و فرانسه پیش رفتند تازه ما دین اونها رو هم پذیرفتیم زبان فارسی ماهم از تاجیکستان بوسیله رودکی وارد شده حالا اینقدر وسعتش میدین. در دوران بعد از اسلام همه افتخارات نظامی و علمی از اسیای میانه وهم ترکهای ایران بوده.

انوش راوید:  نظر فوق از یک عدد بی نام نشان است،  پدر بزرگ پدری من کرد کرمانجی اهل کرمانشاه بود،  و مادر بزرگ مادری من ترک گز از شاخه های کاسپین اهل زنجان بود،  داستان زندگی آنها را در راه راستی ایرانی نوشته ام،  آنهایی که مرا از نزدیک می شناسند بعضی می گویند شبیه کردها هستی،  بعضی می گویند ترک های مرکزی ایران،  خوشبختانه مردم ایران منجمله کردها و ترک های ایران بسیار زیبا و خوش هیکل هستند.  من که با عرب و هیچ ملتی دشمنی ندارم،  تقریباً 90 درصد ملت های کشور های عربی،  عرب زبان هستند و عرب نیستند،  عرب بودن یا نبود که عیب نیست،  دروغ گویی و جهالت و بی ادبی عیب است.

      شاید هم به پدر بزرگ مادریم رفته باشم،  او اهل همدان بود از مادری عرب و پدر طباطبایی (سید آیت الله حاج آقا امامی)،  این پدر بزرگم می گفت:  ما از ایر ها هستیم،  ایر به معنی روان و جاویدان یا ایل است،  ایرها به دو شاخه،  سین (مسین) در میان رودان تا زاگرس جنوبی و اطراف،  و گزین (کاسپین) در زاگرس شمالی تا قفقاز و اطراف،  تشکیل می شدند،  که ترکیب ملت ایران از این دو قوم همراه شاخه ای از ساخا های جنوبی (سک یا سگ) در شرق و شمال شرقی ایران است.  اینها در نوشته ها بزبان های گوناگون،  آوا های مختلف گرفته اند،  ولی هیچ کدام از کره دیگر نبودند،  و در یک محیط محدود،  طی چند هزار سال ترکیب شده اند.  البته مهاجران آواره و شکست خورده ای از:  بلغار های ولگا،  لهستانی های شرقی،  تاتارها و قزاقها و غیره..،  در قرن 18 و 19 و 20 با مردم ایران ترکیب شده اند،  مثلاً امروزه کسی نمی داند بلغار های ولگا که بودند؟  و در کجای ایران هستند.  مادر بزرگ مادریم از مردم فارسی زبان مرکز حکومتی شبرین در شهر همدان بود،  مادر او کرد،  و پدرش از اهالی شهر شیراز بود،  با این شجره نامه کوتاه ترکیب جمعیتی ایران مشخص است،  البته تعدادی نیز می گویند به این مادر بزرگم رفته ام.  بمنظور درک بهتر ایر و سین و غیره،  به جغرافیای مکانهای تاریخی کتاب بانو پرنیان حامد مراجعه نمایید. 

      شما چگونه فهمیدید که در استپ های بسیار خشک و یخبندان مغولستان،  آنها اجساد خود را می سوزاندند،  پس آنها واردات چوب و نفت داشتند.  مردم مغولستان تاریخی،  تا قبل از اشغال توسط کمونیستها،  در قبایل بدوی بسر می بردند،  و بشدت دشمن یکدیگر بودند.  آنها در سه تیره از ساخا های جنوبی در غرب و شمال و مرکز،  و دو تیره از منچو ها در شرق و جنوب بودند،  که هر کدام از ده های ایل و عشیره 50 تا 5000 نفری تشکیل می شدند.  قبلاً اندکی از منچو ها نوشته ام،  که اینها از نظر سواد و دانش،  بسیار برتر از مردم سرزمین های جنوبی و شمالی خودشان بودند،  و بدلیل داشتن تمدن و فرهنگ بالاتر،  مدت 700 سال حاکمان بدون منازعه کشور سین یا چین بودند،  و قصر های ممنوعه را در تا قرن 20 در اختیار داشتند.  آنها با داشتن برتری فنی،  توانستند تمام سرزمین های شمالی کشور چپین را مدتها در اشغال داشته باشند،  در این باره مشغول تحقیق بیشتر هستم.

      پس حداقل 5 تیره از مردم سرزمین مغولستان برایتان نوشتم،  مردم دو طایفه که از منچو ها بودند مردگان خود را مانند مردم ایران مرکزی یا چین استان ایران،  ابتدا در دخمه قرار می دادند،  سپس برای بزرگان آرامگاه و گاهی استودان می ساختند.  ولی مردم ساخا های جنوبی بدلایل آب و هوایی،  مردگان خود را در حدود یک کیلومتری محل زندگی رها می کردند،  و در زمستان آنها یخ زدگی پیدا کرده،  و هنگام بهار خوراک گرگها و حیوانات می شدند،  آنها عقیده داشتند به این ترتیب به طبیعت باز می گردند،  و در ادامه گردش خوراک و پوشاک آدمها پدید می آید،  سران آنها برای مردگانشان،  با سنگ آرامگاه و یادبودگاه می ساختند،  اسناد این گفته ها در مستندها می باشد،  و می توان آنرا تهیه نمود.  منظور من از قبر یا آرامگاه در مقاله دروغ حمله مغول کشور مغولستان،  اینگونه مکانها می باشد،  و نیز قبر های مغول های مسلمان شده در ایران.  مسلمان شدن مغول های مغولستان خود داستانی و تاریخی دارد،  بزودی درباره آن می نویسم،  در دروغ های تاریخی نوشته شده،  که چون فرهنگ پائینی داشتند،  توسط مغلوب شده های فرهنگ دار و با سواد مسلمان شدند.  به شبهات دروغ حمله مغلول مراجعه شود.

      تا همین چند سال پیش این قبایل،  با هم جنگ و دشمنی داشتند،  حتی گروه هایی که برای یافتن جاده ابریشم به آن کشور رفته بودند،  توسط افراد مسلح حمایت می شدند.  در مرز های غربی مغولستان نیز وضع قبایل و رنگارنگی آنها بسیار بیشتر بوده و می باشد.  دولت امروز کشور چین با آنها مبارزه می کند،  و گاه و بیگاه در اخبار از شورش های پراکنده در سین کیانگ (استان جدید) چین می شنویم،  برای حمایت از مردم کاشغرستان از آنها بیشتر بدانید.  بمنظور آگاهی بیشتر از شبکه مستند،  فیلم های جاده ابریشم و مغولستان و این قبیل را بخواهید.  لازم به یادآوری مجدد است،  اینگونه قبایل که در چند مرحله تمدنی پائین تر از ایران و دشت های سمرقند و بخارا بودند،  و با وجود مسیر ها و راه های مشکل و سخت،  امکان نداشت به ایران حمله کنند و پیروز هم شوند.  یک پرسش دارم:

   پرسش از عموم:  ای کسانیکه از حمله مغول کشور مغولستان به ایران می گویید،  آیا هرگز از تاریخ و جغرافیای آن سرزمین چیزی خوانده و دیده و می دانید؟

      عربها اسپانیا را اشغال نکردند،  بلکه مسلمانان عرب زبان بودند،  معماری های باقی مانده در اسپانیا،  که من ده ها کتاب از آن دارم،  همه آثار معماری ایرانی است،  عکسی از آن معماری با مشابه های تاریخی آن در ایران را در بناهای تاریخی دینی ایران منتشر کردم،  درصورت تقاضای علاقمندان بیشتر خواهم نوشت.  درباره زبان فارسی بارها نوشته ام زبان فارسی یا دری،  که همان درباری داریوشی است،  در زمان سلسله هخامنشیان بمنظور هماهنگی زبانی و اداری در ایران ایجاد شد،  و مربوط و منحصر به هیچ تیره و کیان ایرانی نیست،  و سپس از شوش به همه جهان گسترش یافت،  و در زمان فتعلیشاه قاجار زبان فارسی کنونی رسمی گردید.

      البته ترکها و همه باشندگان ایران نقش مهمی در تاریخ و تمدن و علوم ایران و جهان داشته اند،  که علت اصلی آن در ابتدا بنا به اصول سازمان قبیله ای دینی بوده است،  که در قرون میانه آزادی قلم و اندیشه را به همراه داشت،  و سپس سابقه تاریخ ایران،  مانند جشنها و نوروز،  که باعث می شد یگانگی و اتحاد در اقوام ایرانی ایجاد کند.  ولی از وقتی که پای استعمار و امپریالیسم در ایران باز شد،  آنها با انواع ترفندها سعی در ایجاد جهالت و تفرقه و دشمنی در بین مردم داشتند،  ولی جوانان باهوش ایران براحتی توانسته و می توانند ترفند های روز بروز جدیدتر آنها را خنثی کنند،  و با شیوه های علمی به مقابله با این دشمنان و افراد ساده اغفال شده بپردازند.  یاد آوری نمایم استعمار گران قدیم و جدید،  هزاران خیانت و جنایت از برای دروغ های تاریخ،  که خودشان ساخته و نوشته اند،  انجام دادند و می دهند.

      اگر حافظه و دانش و درک این موضوع مهم را ندارید،  پس بی خیال وبلاگ انوش راوید شوید.  دروغ های تاریخی سیستماتک با ترفند آکادمیک،  بخورد ملتها داده اند،  و همه این دروغها با هم در رابطه هستند،  و باید دید را نسبت به تاریخ دگرگون نمود،  تا بتوان آنها را بخوبی تشخیص داد.  کوتاهی از این مهم،  و عدم دقت در مقابله با این دروغها،  باعث می شود،  آنها با صدها و هزاران تلویزیون و رادیو و سایت و غیره،  دروغ های متفاوت دیگری بسازند.  آنها می خواهند هر ده کوره و شهرکی،  یک ساز تاریخی و جغرافیای داشته باشد،   در این صورت دیگر فرقی نخواهد داشت،  که اسکندر ایرانی بوده یا روس یا یونانی.

   توجه:  بزودی درباره گورستان های ایستاده ایران در استان های کرمانشاه و گرگان و غیره می نویسم،  فعلاً مقالات و عکس های متفرق در این باره از اینترنت بیابید،  جستجوی با عنوان:  گورستان های ایستاده ایران.  همچنین بزودی درباره تاریخ بلغار های ولگا در ایران می نویسم.

   جالب:  عده ای غریبه با دیدن س اول سیستان و س اول سکستان،  گفته اند:  پس سیستان همان سکستان است،  درصورتیکه مردم سیستان از تیره های سین،  و مردک سکستان از تیره های سک بودند،  نمی دانم از اشتیاه یا دروغ یا بی سوادی بوده،  یا ترفند های استعماری.

 

   عکس یک پدر از اهالی بامیان کشور افغانستان،  با چهره سکستانی (ساخای جنوبی) و دو دختر او با چهره های کاسپین،  عکس شماره 6351 ،  این عکس بوضوح ترکیب ژنتیکی را در ایران نشان می دهد.

   توجه نمایند،  برای تاریخ نویسی نوین،  تند روی و با اغراق نوشتن،  بدون سند و تحلیل گفتن،  باعث بل دادن به دشمنان تاریخ ایران است،  دقت کنید و هوشیار باشید،  کارگزاران و چهره های استعمار در کمین نشسته اند.

   پرسش:  درباره آتن و معبد خورشید توضیح دهید؟

   پاسخ انوش راوید:  * آت به معنی آتش بود،  آتن محل آتش بود،  خورشید بمعنی بیرون آمده شید است،  شید هم به معنی حرارت و شعله،  که بعداً شیدا از آن بیرون آمد.  خور بمعنی بیرون رونده یا بیرون ریزنده،  مانند خور های خلیج فارس،  یا خورجین،  یا آبشخور که آب + ش + خور (ش یعنی وجود آب است).  آت یعنی آتش شفاهی و نظری،  آتش یعنی آتش مفهومی،  آب یعنی آب شفاهی و تئوری، آبش یعنی آب واقعی و فیزیکی،  مانند آت + ش یا آبشخور.  آتن = آت + ن،  ن محل مشخص،  مانند آتروپاتن،  که درست آن می شود:  آت + رو +  پا + ن،  یعنی خاندان یا روحانیون دارنده و نگهبان آتش،  البته در محل مخصوص،  که شاید همان آذرگشسب باشد،  و از آن خاندان طایفه ای چند عشیره ای بنام ماد،  که درست آن مد است،  مانند مد دریا و به همان معـنی مد یعنی بالا آمدن و گسترش یافتن،  که بعد ها به مگ و مغ تغییر آوا داد.  زیرا این دارندگان آتش از چند کشور (شهر) بودند،  و در شهر محل اقامتشان طی چند هزار سال زبان مشترک ترکیبی بدست آوردند،  که امروزه در بخش بزرگی از قاره کهن با آن حرف می زنند*.  امروزه این شهر در زیر خاک روستای نصرت آباد تکاب قرار گرفته است،  و این روستائیان تحت فشار برای تخلیه این محوطه باستانی هستند،  مشروح زندگی آنها در اینجا.

      هم اکنون مردم قبایل بین کشور اتیوپی تا کشور اوگاندا به آتش و خورشید آت می گویند.  در 15 هزار سال پیش دید مردم نسبت به خورشید بعنوان ستاره ای در آسمان یا مرکز منظومه ای نبود،  دید آنها آتش بزرگی بود،  که از آن حرارت بیرون می آمد،  10 هزار سال پیش دید و زبان مردم گسترش بیشتری یافت و لغات از دو یا سه حرفی فرا تر رفت،  8 هزار سال پیش باز هم تغییر کرد،  و بنا به فرمول های تاریخ و فرهنگ یاد گیری این زمان کوتاه می شد.  در قرن گذشته امکانات محقق ها بسیار محدود بود،  و تقریباً همه مجبور بودند فقط به چند کتاب محدود تاریخی یا چند کتاب از روی هم نوشته شده اکادمیک استفاده کنند.  اما امروزه ما با وجود تکنولوژی های نوین براحتی به وبها و سایت های خارجی می رویم،  و مثلاً می بینیم در روستا های کشور کنیا به آتش و خورشید چه می گویند،  یا در روستای دور دست هندوستان درباره تاریخشان چه می نویسند،  یا از تاریخ و جغرافیای کشور مغولستان بخوانیم،  که آنها تخم دو زده نمی کردند و نداشتند.

      مطلب جالبی بگویم،  مادر بزرگ پدری من،  اهل زنجان و فرزند آیت آلله زنجانی بود،  او برایم تعریف می کرد،  که در گذشته و زمان مادر و مادربزرگش،  به آنها اجاق می گفتند،  زیرا در تنور آشپزخانه آنها همیشه آتش یا ذغال گداخته وجود داشت،  و مردم بویژه بانوان جوان هر روز صبح اگر آتش و ذغالشان خاموش بود،  به خانه در باز آنها می آمدند،  و از گوشه حیاط در تنور خانه،  اندکی  آتش یا ذغال گداخته می بردند.  البته آدمهای ساده می پنداشتند معجزه است،  ولی کلاً همه متقابلاً دستی به آتش می زدند،  تا خاموش نشود،  و حتی نذر و نیاز سالیانه تقدیم می کردند،  که توسط بزرگ این خاندان یه جوری خرج بینوایان یا غیره می شد.  در شهر اقامتشان و به زبان ایرانی جدید می گفتند اجاق یا چراغ،  که در گذشته و زبان ایرانی باستان آتن بود.  هم اکنون نام های شهر های بسیاری در قاره کهن و شمال آفریقا،  با پسوند و پیشوند آتن وجود دارد،  قبلاً درباره تاریخ مصراته (مصر آتن) در کشور لیبی نوشته ام.  شاه چراغ شیراز،  براحتی می تواند یک چراغ یا آتن بوده باشد،  بسیاری از این آتن ها،  بزرگ و معروف و زیارتگاه و شهر شدند،  و بسیاری مانند تنور مادر بزرگ مادر بزرگم،  در وسط یک خیابان کشی جدید در شهر زنجان از بین رفتند.

      در یکی از گردش های تاریخیم در استان تاریخی کرمان،  مقداری کشک و پنیر خیلی خیلی عالی محلی از یک روستایی پیر خریدم،  او بمن گفت:  کیش رو بزو جازم.  یعنی کیسه تو بازکن تا جابدم.  کی یعنی جایگاه اما شفاهی،  کیس یا کیش جایگاه قابل لمس و دید،  که بعداً کیسه شد،  رو یعنی آن چیزی که نگهداری می کنی،  از این دست گفتار هنوز در روستاها باقی مانده است،  من تا چند سال پیش که گردش تاریخی زیاد می رفتم،  در کوه های البرز از زبان محلی گالشی همان چیزی را می شنیدم،  که از زبان مندی در جنوب کویر می شنیدم،  تا چند سال پیش اینترنت نبود،  و من هم چندان اهمیت نمی دادم،  و کلاً کم و بیش اغفال دروغ های آکادمیک بودم،  که سیستماتیک بخوردمان می دادند.

    جالب:  تاریخ واقعی ایران،  هم اکنون در میان سنگها و سفالها،  در روستا و دل و زبان پیرمردان و پیرزنان مدرسه نرفته نهفته است،  اینها دارند روز بروز کم می شوند.  ولی دانشگاه ها پرشده از سواد آکادمیک،  که همه رو نویسی شده از دروغ های استعمار و امپریالیسم است.  آخرین فرصت برای جوانان باهوش علاقمند است،  تا دیر نشده فکری و کاری برای بهترین روش یافتن و بیرون کشیدن تاریخ و فرهنگ و زبان را از فضای ایران بکنند.

* این مطالب جمع بندی گفته های پیرمردان در استان های همدان و آذربایجان غربی،  همراه نظرات خودم می باشد. در مسافرت هایم،  ابتدا بدیدار قبرستانها می روم،  سپس بدنبال افراد مسن علاقمند به تاریخ می گردم،  زیرا می دان آنها انبار اطلاعات مفید هستند،  که دور انداخته شده،  ولی تراوش دانشگاهی غربی پیروز میدان تاریخ ایران هستند.

تاریخ زلزله در تخت جمشید

      نیمه دوم آذر 91 فرونشست‌ هایی در زمین جنگل کاج نزدیکی تخت جمشید مشاهده شد.  این فرونشست‌ها با گمانه‌ها و حدس‌ های علمی مختلفی همراه بود،  که بر اساس یکی از این فرضیه‌ها این فرونشست زمین،  پیش نشانگری برای وقوع زمین لرزه در این محدوده است.  ده ها متخصص داخلی و خارجی در این مورد نظر دادند،  مثلاً گفتند:  از نظر زمین و زلزله شناسی تمام نقاط استان فارس از جمله تخت جمشید،  در معرض خطر هستند،  و هیچ تفاوتی بین شیراز،  تخت جمشید و شهر های دیگر وجود ندارد.  در 50 الی 60 سال اخیر تخت جمشید لرزشی نداشته،  و مردم فکر می ‌کنند این منطقه استیبل است،  اما تخت جمشید نیز مانند مابقی نقاط دچار لرزش می ‌شود.  یکی از دلایل عمده افتادن برخی از ستون های تخت جمشید،  در اثر زلزله بوده،  تا در اثر عوامل دیگر مانند آتش سوزی،  به همین دلیل ممکن است،  در این محدوده زلزله های مجدد رخ دهد.  فرونشست های اخیر و همچنین افت شدید آب‌ های زیر زمینی طی یکی دو روز نزدیک تخت جمشید،  می ‌تواند یکی از پیش نشانگر های زلزله و جابجایی گسل باشد.  با وجود گسل در نزدیک تخت جمشید،  باید ستون ها را مهار بندی کرد،  تا در صورت زلزله جلوی ریزش آنها گرفته شود.

   پرسش:  آیا تمدن از ایران آغاز شد؟

   پاسخ انوش راوید:  گفتن درباره این موضوع چندان به این وبلاگ مربوط نمی باشد،  زیرا در این وب می خواهیم دروغ اصلی تاریخ را افشا کنیم،  ولی در هر صورت هنگام مطالعه،  و نیز پیوستگی تاریخ،  موضوعات مختلف هم دیده می شود.  از 60 هزار سال پیش،  که هموساپین در دنیا پخش شد،  جغرافیای طبیعی هر سرزمین تمدن باشندگان آنرا تعیین کرد.  ایران بدلایل جغرافیای طبیعی و داشتن چهار فصل،  باعث شد انسانها بیشتر از مناطق تک آب و هوایی و یا پر از شکار،  برای بقا تلاش کند،  و همین موضوع تمدن او را رقم زد.  آنچه که من می دانم در تپه سیلک کاشان دو هزار سال از تپه های تاریخی کشف شده در کشور هندوستان و شمال آفریقا جلوتر است،  در جیرفت و شهر سوخته هم همین گونه البته موهنجدارو نیز در راستای تمدن جیرفت قرار دارد،  و این تمدن جیرفت در تاریخ خودش نمونه ندارد،  و حدود یکهزار سال جلوتر از دره های مصر و تپه های اوگاندا و اتیوپی و غیره می باشد.  همین گونه در گذر های تاریخی از قبایل اولیه به تمدن شاه خدایی،  و از شاه خدایی به سازمان قبیله و غیره ایران جلوتر از همه تمدن های جهان تا ابتدای حکومت اشکانیان قرار داشت،  توضیحات را در بخش های مختلف وبلاگ نوشته ام.  از 2000 سال پیش در قاره های آسیا و قاره کهن و شمال آفریقا،  برتری تمدنی در ساختار های تاریخی اجتماع،  همچنان برای ایران محفوظ است،  و امید دارم با وجود انبوه جوانان باهوش تحصیل کرده همچنان پیشرو باشیم،  و علم تاریخ را تحلیل آینده بینی کنیم.

 

   عکس چشم مصنوعی کشف شده در اسکلت زن شهر سوخته سال 13895 خورشیدی،  عکس شماره 5850 ،  این کشف و کشف تخته بازی فکری،  و ظروف بسیار ظریف و غیره،  نشان از پیشرفت فوق العاده تمدن جیرفت و شهر سوخته و تل یحیی و غیره می دهد،  به سایت های تاریخی ایران مراجعه شود.  در ایران هنوز لایه های باستان شناسی کشف نشده فراوان وجود دارد،  که چشم براه جوانان باهوش متخصص ایران هستند.  اشیای تمدن های ماقبل از تاریخ ایران،  مانند سیالک و جیرفت و تقریباً همه آنها،  فاقد وسایل جنگ و نظامی گری هستند،  که این می رساند مردم ایران در 4 تا 7 هزار سال پیش در آرامش و هنر و تمدن،  و کاملاً متفاوت از بین النهرین و مصر می زیستند.  این را باید خاطر نشان نمایم درست بعد از اینکه تمدن جیرفت و شهر سوخته به ناگه از تاریخ محو می شود،  تمدن مصر باستان آغاز می گردد،  که بخشی از آنرا در راز مصر باستان نوشته ام.

   عکس اشیای کشف شده از زمان سلسله هخامنشیان،  شوش تا روم و یونیآن و غیره،  عکس شماره 5681.  اشیای آن دوران،  نشان دهنده جمع بندی تمام شاه خدایی تا آن زمان بود،  و مدتها حتی تا دوران انقلاب صنعتی غیر قابل تصور بودند.  سلسله هخامنشیان گذر تاریخی از آت و آتش و خرافی پرستی بود،  و اندازه، محاسبه، دقت، دانش، نگرش،  جای سادگی را گرفت.  سرعت رشد و تکامل این دوران،  بیش از آن چیزی بود،  که طبیعت برای بشر تعیین کرده بود.  با دید معنوی و متافیزیک و غیر ظاهری،  موضوع اصلی پایان دوران هخامنشیان همین می شود.  در آن زمان ساده و سطحی انگاری،  جای خود را به تحقیق و تحلیل های عمیق داده بود،  دیگر براحتی و از روی کاغذ و شفاهی هیچ پرت و پلا و دروغی را نمی پذیرفتند.  اگر در آن زمان،  طبیعت کمی به ذهنیت و مغز بشر یاری می رساند،  شاید اینک جهان ما چند هزار سال جلوتر بود،  شاید هم رشد و تکامل تمدن همین است.  با دید دیگر،  تخت جمشید را مقابل آتن (لایه های زیرین اطراف شاهچراغ) در شیراز،  ساختند و گسترش دادند،  تا تمدن جدید را انکشاف دهند،  ولی رشد و تکامل این جوری،  آتن ها و معابد امثال آنرا آباد کرد،  و تخت جمشید را ویران نمود.

کلیک کنید:  استوانه کوروش بزرگ

کلیک کنید:  زیارتگاه های تاریخی ایران

کلیک کنید:  اندیشمندان و شاعران ایران

    شوش مرکز جهان باستان

      بعد از کتاب اسکندر تاریخ ایرانی الکساندر یونانی نیست،  بانو پرنیان حامد،  و وبلاگ انوش راوید،  برای بسیاری پرسش پیش آمده،  که چگونه برابر با داده های جغرافیای تاریخی،  و یا نام مکان های تاریخی،  هند و چین آتن و یمن و غیره در جهان پراکنده شده است،  درصورتیکه اینها نام های استانها و شهرها و مکان های ایران دوران سلسله هخامنشیان بوده است.  در تاریخ نجوم در ایران،  توضیح دادم در آن دوران،  نصف النهار و مدار های کره زمین،  از شوش پایتخت ایران می گذشت،  چون در جای دیگر جهان دانش آنرا نداشتند،  همانگونه که در قرن 19 از پاریس،  و در قرن 20 از لندن گذشته و می گذرد.  این مدارها فرضی،  و برای محاسبه نجوم و جغرافیا و علوم مربوطه می باشد،  و بوسیله آن فاصله ها و غیره را اندازه گرفته و می گیرند.

      با برسی نقشه جغرافیایی،  موضوع جالبی را متوجه می شویم،  در هر راستای جغرافیایی،  استانها و شهرها و مکانها،  به اندازه مورد نیاز از مکان اصلی نام گذاری شده اند.  هر نام در جغرافیایی اصلی دوران هخامنشی را در نقشه بیابید،  و سپس آنرا امتداد دهید تا نام سرزمین جدید با همان نام را بیابید،  این کار را در نقشه یا کره با تمام نام ها انجام دادم،  و همه نتیجه ها درست درآمد،  حتا می توان مکان های نا مشخص در ایران بزرگ را تا حدود زیادی حدس زد،  البته این موضوع اول بررسی من می باشد،  بزودی درباره آن توضیحات بیشتری خواهم داد.  به این ترتیب متوجه خواهیم شد،  که در آن زمان می دانستند زمین کروی است،  و کاملاً به مدارات و فرمول های تعیین فاصله ها آشنا بودند،  و ایرانیان با کمک این علوم به کشف در دنیا می پرداختند،  و بی هدف و شانسی بمانند فرنگی ها قرن 15 و 16 دل به دریا نمی زدند.

   نقشه ایران و اطراف،  عکس شماره 4135،  همانگونه که می بینید در هر بخش از چهار سمت شوش،  مناطق به راستای خودشان منتقل و نام گذاری شده اند.  هر چه به مرکز نزدیک تر بودند،  نام مکان نزدیک تر به شوش را گرفتند،  و هر چه دور تر بودند نام مکان دور تر را گذاشتند.  در اینجا چون نقشه کوچک است،  فقط چند جا را مشخص کردم،  شما می توانید در نقشه بزرگ،  هر مکان ایرانی زمان هخامنشیان را که می دانید،  و مکان نام مشابه امروزی را بیابید.  در این نقشه،  1 = هند،  2 =  سین (چین)، 3 = یمن، 4 = آتن،  خاطر نشان نمایم،  این کار و تحقیق،  فقط در توانایی افرادی با ذهن های پویای تاریخی می باشد،  که دانش و درک درست از تاریخ ایران باستان دارند.

      بعد از تعیین مکان جدید و بازدید های میدانی کاوشگران و پیش گامان،  مهاجر نشین دری زبان (زبان درباری داریوشی) در آن سرزمین ها دایر می شد.  مانند شهر های:  کابل در کابلستان،  کاشغر در کاشغرستان،  مرو در خوراسان،  رم در روم (استانبول)،  و بسیاری دیگر،  که بعضی از آنها را می دانیم،  و تعداد زیادی هم در ابهام هستند،  بزودی با تحقیق های بیشتر و به مرور از آنها می نویسم.  البته یاد آوری نمایم،  هزاران لوح دزدیده شده از ایران،  حاوی این نکات هم می باشند،  بهمین علت آنها را نمی خوانند،  و از آنها نمی گویند،  که واقعیت های تاریخ بر ملا نشود.  ولی هنوز ما ایرانیها خیلی امکانات داریم،  که دشمنان تاریخ ایران ندارند،  مهمترین آنها جوانان باهوش متخصص در ایران است،  که دشمنان تاریخ ایران چنین موهبتی ندارند.

یونان (یونی آن) مسنی و تراوا

      در ایلیاد هومر،  از تراوا و یونان مسینی گفته شده است،  البته ایلیاد نمی تواند یک نوشته علمی باشد،  زیر پنج قرن قبل از میلاد نوشته شده،  و از وقایع صدها سال پیش از آن می باشد،  و قرنها دهان بدهان روایت گردیده،  تا به هومر رسیده بود.  در دوران باستان می دانستند هر کس شهر تروا را در اختیار داشته باشد،  گلوگاه تجارت دریایی و زمینی را در اختیار خواهد داشت،  قرنها جنگ بین مسینی ها و تراوایی ها برای گرفتن و یا نگهداری تروا در جریان بود.  تعداد زیادی باستان شناسان غربی در بدر شده،  و دنبال تروا گشته اند،  ولی آنها نتوانستند در میان ده ها مکان باستانی مورد کاوش تراوا را بیابند.  زیرا آنها نمی خواستند یا نمی توانستند درک درستی از جغرافیایی تاریخی داشته باشند،  گاهی تراوا را در ساحل غربی ترکیه گفته اند،  و گاهی در سواحل غربی سوریه و لبنان،  آنها هرگز نخواستند کمی بیاندیشند،  که یک بندر در یکی از این سواحل،  نمی توانسته موقعیت حساس و استراتژیک تجاری داشته باشد،  زیرا می توانستند در آن سواحل بنادر متعدد بسازند.

      بندر بصره در کشور عراق،  مهمترین بندر استراتژیکی تاریخی بوده است،  چه از نظر نظامی چه از نظر تجاری،  حتی در جنگ غرب با صدام حسین تکریتی،  انگلیسیها بندر بصره را محل استقرار خودشان کردند،  زیرا قرنها نیز دومین مرکز مهم  بازرگانی آنها،  یعنی شعبه دوم شرکت هند شرقی بود.  بندر بصره دروازه ورود و خروج به بین النهرین است،  و نیز در این محدوده جغرافیایی نمونه دیگری ندارد.  بنا به تحلیل کتاب اسکندر تاریخ ایرانی الکساندر یونانی نیست،  مسین یا سین در جنوب بین النهرین و در محدوده و راستای شهر های ایذه در استان خوزستان کشور ایران،  تا العماره در استان میسان کشور عراق بوده است.  اگر برابر با مقاله بالا بعنوان شوش مرکز جهان باستان،  یک خط مستقیم از شوش به استان میسان بکشید،  امتداد آن تا کشور یونان است.

   نقشه مسین های یونانی و شهر تراوا،  عکس شماره 4138،  شهر بصره کنونی از نظر تاریخی و جغرافیایی،  و موقعیت تاریخی دریایی و رودخانه ها،  کاملاً مطابق تعریف تراوا در داستان هومر می باشد. همین مسین های یونانی سلاح مهم و معروف آتش یونانی را با خود به یونان و سپس به ایتالیای کنونی بردند،  و در ادامه تاریخ باعث پیروزی های نظامی برای یونان و روم در اروپا شدند.  نفت شمال خوزستان و استان میسان عراق،  از گذشته ها در سطح زمین قرار داشت،  من از تجارت آن قبل از میلاد مطالبی نیافتم،  ولی آنرا پیگیری می کنم،  مشروح در تاریخ نفت ایران.  نفتی که سلاح آتش یونانی را مشتعل می کرد،  سندی است که بوضوح می گوید،  یونانیان از استان میسان عراق،  به کشور یونان کنونی مهاجرت کرده یا مهاجرت داده شده اند.

      عزیزان حالا با دانستن جغرافیای تروا،  بروید ایلیاد را بخوانید،  و سناریوی واقعی بنویسید،  به امید روزی که آنرا یک فیلم خوب و علمی کنید.

   نقشه ای از زمین گوگل،  عکس شماره 4139،  در آن بخوبی موقعیت شهر بصره دیده می شود،  امروزه می توان با کمک گوگل ارت،  براحتی مناطق باستانی را بررسی کرد،  باید از امکانات امروزی استفاده نمود.

      تاریخ دان های غربی،  یا واقعاً ژنتیکی ساده هستند،  یا خودشان را بسادگی زده اند،  زیرا بمنظور تراوا،  که می گویند از نظر ژئوپلتیک شهر استراتژیکی و سوق الجیشی مهمی بوده است،  به نقاط کم اهمیت و آثار تاریخی باقیمانده از یک دهکده کوچک می روند،  یا دو سه خانه و کاخ باستانی را می گردند،  و می گویند شاید این تراوا باشد،  و یکی دیگر از آنها در جای دیگر می گوید،  اینجا است و آن جا نیست،  و تکرار و تکرار.  مگر اینکه ما ایرانیان ساده تر باشیم،  تا اغفال پرت و پلا های تاریخ نویسان غربی شویم.

عکس تمبر تاریخی کوروش بزرگ در کشور هندوستان،  عکس شماره 5750 .

دانشگاه الازهر

      دانشگاه الازهر،  اولین مؤسسه و از مراکز دینی، علمی و اسلامی در قاهره پایتخت کشور مصر است،  که با قدمتی حدود هزار سال،  یادگاری از دوران فاطمیان است.  این دانشگاه به منظور تبادل دانشجو، استاد و برقراری ارتباط با دانشگاه های دیگر جهان،  در راستای اشاعه فرهنگ تسامح و معنای اعتدال و میانه‌روی،  و نیز همکاری و فعالیت های مختلف است.  دانشگاه از زمان تأسیس تغییرات و تحولات بسیاری داشته است،  امروزه مساحت آن 12 هزار متر مربع،  یعنی بیشتر از دو برابر دوره فاطمیان می باشد،  و پنج مناره دارد.  هر ساله با فراهم شدن شرایط خاص و ویژه،  چون اجازه از سوی دانشگاه و شورای عالی امور اسلامی و سفارت کشور های خارجی دانشجو می پذیرد،  حدود 10 درصد از دانشجویان غیر مصری هستند.

      ضمن پذیرش دانشجو و استاد از همه جهان،  60 دانشکده دارد،  که 43 دانشکده برای پسران،  و 17 دانشکده برای دختران است.  برخی از دانشکده های این دانشگاه عبارت است از:  دندانپزشکی، پزشکی، مهندسی، زبان عربی، مطالعات اسلامی، حقوق، اصول دین، اقتصاد، آموزش و پرورش،  که برخی از آنها در قاهره،  و تعدادی در شعبه های دانشگاه در شهر های دیگر،  منجمله فلسطین و لبنان و عربستان هستند. از فعالیت های دیگر الازهر،  برگزاری همایش، نشست و دیدار های مختلف است،  که باعث می شود عموم اندیشمندان و توده های جهان با چهره واقعی اسلام و مسلمانان آشنا شوند.  پدر بزرگ پدری من آیت الله حاج میرزا حسین،  تحصیل کرده شهر مذهبی نجف کشور عراق،  از اساتید این دانشگاه بود،  که بمنظور نمایندگی مجلس دوره دوم شورای ملی این دانشگاه را برای همیشه ترک نمود.  در طول تاریخ ایرانیان در نشر و گسترش دین اسلام خیلی فعال بودند،  منجمله فاطمیون سازنده این دانشگاه،  در آینده از آنها می نویسم.

   عکس مسجد و دانشگاه الازهر در شهر قاهره کشور مصر عکس شماره 4718،  جامع الأزهر،  از مهمترین مساجد مصر است،  محمد العربی فرمانده خلیفه فاطمی عبدالحمید بن محمد علی فاطمی آن را تأسیس نمود،  تا مسجد و مدرسه‌ ای باشد،  که مبلغین فاطمیان را تربیت نماید،  و مذهب اسماعیلی شیعه که مذهب فاطمیون مصر بود،  را ترویج نمایند.  بنای آن بعد از فتح مصر در ۱۴ رمضان سال ۳۵۹ قمری برابر با  ۹۷۰ میلادی آغاز گردید،  و اولین مسجد شهر قاهره بود.  به همین علت مسجد جامع قاهره محسوب می‌گردید،  ساختمان آن از یک صحن با سه رواق در اطراف آن است،  که بزرگترین آنها رواق قبله بوده،  بعدها مجموعه‌ ای از رواق و شبستان و مدرسه و محراب و مناره و مأذنه به آن اضافه گردید.

      بنای مسجد و دانشگاه الازهر کاملاً سبک ایرانی دارد،  با طاق های حلالی ایرانی،  در قرن 20 بنام معماری عربی معرفی شده بود،  ولی امروزه در چند فیلم مستند و وب خارجی دیدم،  که گفته و نوشته اند:  "قبلاً می گفتند عربی و امروزه مشخص شده سبک معماری ساسانی است".  درصورتیکه این سبک بنا بسیار قدیمی تر است،  و به دوران میترایی ایران باز می گردد،  و در معابد و گور های زیر زمینی بخوبی نمایان است.  این وظیفه جوانان باهوش متخصص ایران است،  که بنا های تاریخی و باستانی جهان،  بویژه در محدوده آسیا و قاره کهن و اروپا و شمال آفریقا را با دقت بررسی نمایند،  آنها را شناسایی و معرفی کنند،  و نگذارند حقوق تاریخی ایران پایمال شود.

   آثار تاریخی مسجد عبدالهی در روستای کیش خاله،  عکس شماره 4572،  این مسجد بسیار دیدنی است،  مشروح در اینجا.

خلع سلاح توده های مردم

      تا آخر پادشاهی قاجاریه،  توده های مردم ایران،  و تمام قبایل ایران،  مسلح به سلاح های گرم و سرد بودند،  و داشتن و حمل اسلحه آزاد بود.  با روی کار آمدن خاندان پهلوی،  و نفوذ امپریالیسم در ایران،  خلع سلاح کردن مردم هم آغاز شد.  البته تا قبل از آن با وجود اسلحه فراوان در دست مردم،  کشتن و کشته شدن های بی جهت و کور در میان مردم وجود داشت،  اما مسلح بودن مردم دردسر هم برای استعمار و امپریالیسم فراهم می کرد.  در دوران قبل از جنگ اول جهانی،  رقبای متخاصم اروپایی،  مقدار زیادی اسلحه گرم به طرفداران خود در کشور های مختلف می دادند.  بعد از این جنگ برای اینکه مردم کشورها را خلع سلاح کنند،  انواع ترفند ها را بکار می بستند،  حتی در جاده ها راه زنی و آدم کشی بر پا می کردند،  تا علت آنرا وجود اسلحه در دست مردم بگویند.  زیرا می خواستند برای ادامه راه امپریالیسم،  توده مردم کشورها مسلح نباشند،  تا نتوانند در مقابل آنها و حکومت های دست نشانده قیام کنند.

      تقریباً تا آخر قرن 20 مردم همه کشورها خلع سلاح شده بودند،  بغییر از چند کشور،  مهمترین آنها ایالات متحده آمریکا می باشد،  البته کشور های افغانستان و لبنان،  و امروزه سوریه و لیبی هم تقریباً به جمع کشور هایی که مردم آن اسلحه دارند پیوسته اند،  البته زیر نظر نیروها و سازمان های مشکوک.  از ابتدای قرن جدید برای خلع سلاح کردن مردم آمریکا،  انواع ترفند ها را بکار برده اند،  درست مانند همان شگردها که در ابتدای پادشاهی رضا شاه در ایران پیاده می کردند.  از قبیل ایجاد نوعی ناامنی بخاطر این سلاحها،  آخرین این ترفند ها کشتار درمدرسه ابتدایی شهرنیوتان، ایالت کانتیکت کشور آمریکا می باشد.  در این ماجرا هرگز در هیچ یک از تحقیقات گفته نشد،  که اصل ماجرا چه بوده،  فقط می گویند پسر 20 ساله ای با اسلحه های مادرش،  اقدام به قتل عام کرده است.  نیرو های حاکم ده ها پرسش را بی پاسخ گذاشته اند،  مانند:  آیا این پسر توسط فرد یا افراد مشکوک شستشوی مغزی و آماده سازی شده بود،  که این کار را انجام دهد؟  بعد از این تیراندازی محافل حاکم،  جو و شرایط ترس و وحشت از وجود اسلحه در دست مردم را ایجاد کرده اند.

 

   عکس انواع سلاح های قدیمی ایران،  از موزه و نمایشگاه فروشگاه عتیقه و آنتیک Tajan در پاریس،  عکس شماره 2903 ،  مشروح در تاریخ اسلحه در ایران.  امید است جوانان باهوش و تحصیل کرده ایران،  که در سراسر جهان هستند،  نسبت به آثار تاریخی ایران،  در کشور های محل اقامتشان بی تفاوت نباشند،  و از آنها عکس و گزارش تهیه نمایند و در اینترنت منتشر نمایند.

   کلیک کنید:  تاریخ شهر مذهبی قم

   کلیک کنید:  زیارتگاه های تاریخی ایران

   کلیک کنید:  تاریخ گوگرد و باروت در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب متنوع و خواندنی
9 شهريور 1394 ساعت 10:26 | بازدید : 136 | نویسنده : ایران املاک | ( نظرات )

چند پرسش و پاسخ

      عزیزان خواهش می کنم،  ضمن حفظ آزادی اندیشه و قلم،  تحقیق و تعلیل عمومی و میدانی داشته باشید،  تحلیل و بررسی های عمیق نماید،  با سادگی چیزی و مطلبی را بعنوان علم نپذیرید.

   پرسش:  اگر حمله اعراب دروغ است،  پس چه بر سر امپراتوری ایران ساسانی آمده است؟

   پاسخ انوش راوید:  این پرسش را بارها در پرسش و پاسخ ها جواب داده ام،  اساس تاریخ های دروغی نوشته شده،  توسط آکادمسین های استعماری،  بر پایه این است که هر چه آنها گفته و نوشته اند،  و با اسناد و مدارک تقلبی جا زده اند واقعیت است،  و در ادامه همان سبک کار استعماری،  آموزش های سنتی قرن 20 نیز اجازه تحقیق و تحلیل های مستقل نداده،  و گفته هر چه در کتابها می باشد،  باید همان را پاسخ دهید و نمره بگیرید.  اساس این پرسش از همین موضوع است،  باز گردم به پاسخ اصلی،  بر سر ساسانیان همان آمده است،  که بر سر 50 رژیم و سلسله و پادشاهی ایران تا کنون آمده،  و علت آنها ادامه رشد و تکامل تاریخ تمدن بوده است.

       در تاریخ تمدن چندین گذر مهم تاریخی داریم،  که تمدن قبلی به تمدن جدید می رود،  و پس از طی زمان لازم در تاریخ و فرهنگ یادگیری،  مرحله گذر و تمدن جدید شروع می شود.  شاهنشاهی ساسانیان بر بخشی از حکومت اشکانیان بنا شد،  و مردم سرزمین وسیع ایران دیگر نمی خواستند،  به دوره قبل از اشکانیان یعنی شاه خدایی بازگردند،  و آنها بیشتر تمایل به تمدن جمهوری قبیله ای اشکانی داشتند،  که مرحله ای پیشرفته از شاه خدایی بود،  عزیزان بارها در این باره توضیح داده ام،  به لینکها مراجعه نمایید.  بهمین جهت در دوران شاهنشاهی ساسانیان،  برخورد دائم با قبایل کاملاً مشهود است،  و در تاریخ بسیار نوشته شده است.  معمولاً و آنچه که تاکنون می دانیم،  حکومت های پادشاهی و شاهنشاهی بدون یاری عوامل دینی خودشان،  نمی توانستند به مردم حکومت کنند،  در دوران پادشاهی قاجاریه و شاهنشاهی پهلوی بوضوح مشخص است.  در اینگونه حکومتها کشور سه بخش عمده را شامل می شود،  یک ضلع توده مردم،  یک ضلع حاکمان و نظامیان آنها،  یک ضلع روحانیون وابسته به حکومت.

      این یک اصل است،  و در تمام تاریخ دیده می شود،  شاهنشاهی ساسانیان برای ادامه حکومتشان ضلع سوم کشور یعنی روحانیون را قدرت بخشیدند،  و آنها باعث شدند مردم از دین و ملکشان زده شوند،  و حتی مهاجرت های عمده پیش آمد،  که از پس آنها سیستان و خراسان به جای کنونی آنها رفت،  در جغرافیای تاریخی و جاهای دیگر وبلاگ مشروح نوشته ام،  به جغرافیای تاریخی و یا نام های جغرافیایی مراجعه شود.  همین عامل فشار دینی به مردم باعث شد،  توده های مردم دنبال دین و موضوع جدید بگردند،  و ده ها دین و فرقه مذهبی ساخته یا احیا شد،  منجمله صابرین و مزدکی و مانوی،  و سپس اسلام توسط بخشی از مردم برگزیده شد،  و در نبرد هایی،  که در ایران دو قرن زمان برد،  مردم مسلمان شدند،  ولی در کوهستان های آنها تاکنون عده ای ایزدی باقی مانده اند (یزدیان کردستان عراق)،  در چین استان تا آخر صفویه مردم مسلمان شدند،  در نورستان اوگان استان،  تا همین 150 سال پیش مسلمان شدند،  تمام این ماجراها هیچ ربطی به دروغ حمله اعراب ندارد.

   سفارش:  عزیزان بگردید جزئیات را بیابید،  از بانو پرنیان حامد یاد بگیرید،  که فقط از میان حدود 10 کتاب تاریخی ایرانی،  جزئیات تاریخ اسکندر ایرانی را یافت.  من نیز بمرور هر آنچه را که حاصل از تحقیق و تحلیل های شخصیم می باشد،  منتشر کرده و می کنم.

   پرسش:  در اواخر ساسانیان ایران و روم و چین کجا بودند؟

   پاسخ انوش راوید:  ایران از خط میانه زاگرس تا کناره شرقی فرات بمرکزیت تیسفون و حومه بزرگ بغداد بود،  چین همان چین استان،  که شرق زاگرس تا خراسان کنونی را شامل می شد،  و بمرکزیت شهر کاشان بود،  روم کشور ترکیه کنونی به مرکزیت شهر استانبول بود.  در واقع داستان سه فرستاده یا پیک مسلمانان،  به این سرزمینها رفتند،  و در دروغ های تاریخی چین را به کشور چین،  و روم را به کشور ایتالیا برده اند.

   پرسش:  بنظر من شما بخوبی نتوانستید ساختگی بودن داستانهای دروغ حمله اعراب ر ا نشان دهید،  آیا درست می گویم؟

   پاسخ انوش راوید:  بارها نوشته ام تاریخ یک علم است مانند همه علوم،  و پایانی برای آن نیست،  و هر آن دچار تغییرات می شود،  و نوشته ام آنچه که من می گویم نظرات شخصی من است،  نه خود تاریخ.  این نوشته ها برای این است،  که جوانان باهوش ایران دقت کنند و هوشیار تر باشند،  که ممکن است واقعیت های چیز دیگری باشد،  و براحتی و سادگی اغفال دروغ های قدیم و جدید نشوند.  بارها نوشته ام تاریخ را باید فرهنگستان تاریخ ایران بنویسد، و تأیید موقت نماید،  فرهنگستان که از میان اندیشمندان تاریخ (نه حافظه محوران دانشگاهی) تشکیل شده باشد،  مشروح در سخن وبلاگ.  در مورد مسائل تاریخ مطرح شده در وبلاگ،  هزاران صفحه و پست نوشته و صدها پرسش را پاسخ گفته ایم،  گویا نظر شما دو علت عمده دارد،  یا اینکه نخوانده اید،  یا توجه نداشته اید.

    در واقع ظلم و ستم و خودکامگی حاکمان،  شاه و دین درباری،  در اواخر دوران شاهنشاهی ساسانیان،  باعث قیام های مردم ایران گردید.  نباید با سادگی اغفال ترفند های تاریخ نویسی های شاه های وابسته به استعمار و امپریالیسم شد،  و در ادامه خواسته آنها،  حمله بیگانگان را،  براحتی و بدون هیچ سند و مدرک تاریخی،  بجای تاریخ واقعی و حرکت های مردمی جا زد.  با دروغ اینگونه حملات،  کلاه بزرگی سر روشنفکران گذاشته اند،  در واقع این دروغها باعث شده،  اصل تاریخ یعنی قدرت مردم حذف گردد.  دشمنان ملت و تاریخ ایران،  هیچ سند و مدرک،  غیر از یک مشت کاغذ جعلی برای این دروغ های حمله به ایران ارائه نمی دهند،  یک سنگ نوشته،  یک قلعه،  حتا یک مهر و شمشیر بجا مانده از این دروغ های بزرگ،  در ایران و یا سرزمین حمله کنندگان،  بعنوان سند و دلیل حمله،  و توانایی نظامی و تدارکاتی و پشتیبانی و غارت وجود ندارد.  می گویند عرب و مغول انبوه انبوه اجناس قیمتی به کشور های خودشان بردند،  ولی حتی یکی از آنها در موزه هایشان وجود ندارد،  درصورتیکه از اسکندر ایرانی که بیش از هزار سال پیش از آنها بوده،  هزاران سند و مدرک واقعی در ایران و اروپا وجود دارد.  دشمنان تاریخ ایران،  مبارزات منفی و مثبت توده های مردم را،  در اندازه اقدام های تروریستی،  شورش های کور و درهم،  و یا در پناه لشکر شاه دیگر،  پائین آورده و داستان سرایی کرده اند.

   پرسش:  درباره نفوذ فرا زمینی ها در تاریخ هخامنشیان توضیح دهید؟

   پاسخ انوش راوید:  این داستان فرا زمینی ها در ادامه فیلم کردن مردم است،  که توسط عواملی برای پول و اسم و رسم و یا خواسته استعماری ساخته و پرداخته شده است.  کتاب و فیلم های فرا زمینی هیچ نشان و سند و مدرکی ارائه نمی دهند،  جز اینکه با ترفند های خاص افراد ساده را تحت تأثیر قرار می دهند.  یکی از مهمترین کار های آنها این است که دست آورد های تاریخی اندیشمندان و دانشمندان تاریخ ایران،  و قاره کهن و شمال آفریقا را از فرا زمین بگویند، زیرا غربی ها به این دست آورد های تاریخی بشدت حسادت می کنند.

   توجه: عزیزان جوانان باهوش ایران،  خود شما هم بنویسید و فیلم بسازید،  و از تاریخ و فرهنگ خودتان دفاع کنید، و سادگان اغفال شده را آگاه نمایید.  همچنین اجازه ندهید توده های مردم ایران،  و ساده ها بازیچه تلویزیون های استعماری شوند،  زیرا این بازیچه شدن،  آخر عاقبت خوبی نخواهد داشت.   

   پرسش:  آیا عربها قوی تر و سازمان یافته تر از ایرانیان بودند که توانستند به ایران پیروز شوند؟

   پاسخ انوش راوید:  هیچ نشان تاریخی از اینکه اعراب در 1500 سال پیش،  تا دوره اول اسلام سازمان یافته باشند،  وجود ندارد.  هم اکنون اعراب کشور عربستان و یمن اردن و حتی عراق،  در سازمان قبیله ای دینی هستند،  و قبل از اسلام آنها فقط در قبایل اولیه بودند،  به داستان لورنس عربستان مراجعه نمایید.

عکس تعدادی از اندیشمندان و دانشمندان تاریخ ایران،  عکس شماره 2977.

   مهم:  بعد از ساسانیان،  ایرانیان حتی یک مرحله تاریخ اجتماعی از دوران سازمان قبیله ای اشکانیان پیشرفته شدند،  و وارد سازمان قبیله ای دینی در ساختار های تاریخی اجتماع شدند،  و در حدود پنج قرن با وجود آزادی اندیشه و قلم بوجود آمده،  توانستند بیشترین تعداد اندیشمند و دانشمند را به جهان عرضه کنند،  که آنها پایه گذار علوم امروزی شدند.  هر یک از آنها افتخار ما ایرانیان می باشند،  اگر اسلام بزور و قدرت شمشیر وارد ایران شده بود،  هرگز چنین اتفاقی مهمی در تاریخ ایران نمی افتاد.

      هر یک از آنها در قرون اولیه اسلام بشدت ملی گرایی ایرانی داشتند،  اگر ایرانیان بزور و با حمله و کشتار اعراب مسلمان شده بودند،  با اسلام و دست آورد های بیگانه مبارزه می کردند،  و آنرا نفی می نمودند،  نه اینکه در انکشاف اسلام بکوشند.  اگر شخصی در این زمانه خود را تاریخ دان ملی می نامد،  و بگوید ایرانیان با حمله و کشتار اعراب مسلمان شدند،  درست برعکس ناسیونالیسم این انبوه اندیشمند و دانشمند تاریخ ایران گفته،  بنابر این بوضوح تضاد در حس ملی گرایی و درک تاریخی او آشکار می شود.

   پرسش:  پیامد های حمله اعراب به ایران تا به امروز باقی است آنرا چه می گوید؟

   پاسخ انوش راوید:  این دیدگاه شماست،  ایرانیان از بدو اسلام بیشترین تلاش را برای گسترش اسلام نموده اند،  بارها در این باره توضیح نوشته ام،  از دستور و اصول زبان عربی قبل از اسلام،  تا تفسیرها و حدیث های دینی،  از مسجد و دانشگاه الازهر تا مساجد کنونی در افریقا و آمریکای جنوبی،  این چه کار به یورش دروغ دارد.  عزیزان فقط ببینید چه کسی با گفتن و نوشتن داستان دروغ و کشتار اعراب در ایران،  و دروغ حمله و کشتار ساسانیان از اعراب،  سود می برد،  فقط و فقط استعمار و امپریالیسم،  همان نیرویی که کنترل سیستم آموزشی جهان را در قرن گذشته،  و حتی امروزه در اختیار دارد.

   پرسش:  پس جنگ های متعدد بین ایرانیان و اعراب را چه می گویید؟

   پاسخ انوش راوید:  همیشه و در تمام دوران تاریخ،  جنگ های داخلی بین مردم یک کشور یا یک سرزمین وجود داشته،   جنگ های داخلی قرون اولیه اسلام در ایران،  بین مسلمانان ایران و ایرانیان غیر مسلمان بوده است. همانگونه که این جنگها بصورت گسترده تا 150 سال پیش ادامه داشت،  آخرین آنها در نورستان بوده است.  هم اکنون بین طالبان،  و حکومت بخش شرقی ایران قدیم،  کم و بیش جنگ ادامه دارد.  بسیاری از این جنگها بدیل سیاسی توسط استعمار گران بزرگتر و مهمتر جلوه داده شده است،  تا بتوانند از تاریخ گل آلود شده،  نفت و معادن و منابع و منافع سید کنند.

   جالب:  جنگ نرم و سخت بین بازماندگان ایرانی دوران ساسانی،  با ایرانیان بعد از آن،  تاکنون ادامه دارد،  و در جریان است.  این جنگ می تواند باعث رشد و انکشاف علم،  منجمله تاریخ شود،  فقط جوانان باهوش ایرانی باید دقت کنند،  بازیچه دست عوامل استعماری نشوند.

   پرسش:  اگر حمله مغول دروغ است چرا بخشی از مردم افغانستان قیافه چینی دارند؟

   پاسخ انوش راوید:  ده ها بار به این پرسش در پرسش و پاسخ ها و شبهات دروغ حمله مغول جواب داده ام،  بهترین راه برای مشروح دانستن این است،  که به سایت های مردم هزاره جات و بامیان و... بروید.  در این مورد کوتاهی بنویسم،  قبل از مهاجرت های دولتی زمان سلسله هخامنشیان که بصورت محدود و کم جمعیت انجام می شد،  و مهاجرت های مردمی دوران شاهنشاهی ساسانیان به شرق،  و بویژه به کشور های افغانستان و تاجیکستان،  مردمان این سرزمین ها از اقوام ساخا بودند،  که در تاریخ به سک یا سگ مشهور شده است.  در اینجا بگویم قبلاً درباره ساخا استان توضیح نوشته ام،  که دست استعماری روسیه،  نام ساخا استان را به سیبری تغییر داد.  بهمین جهت بخشی از مردم افغانستان از نظر قیافه شباهت به مردم ساخا استان تاریخی،  یعنی اقوام شمن، آینو، زینا و... دارند.  البته تأثیر تاریخی و ژنتیکی تعدادی،  بر اثر ازدواج با زوار بودایی کشور چین کنونی،  و یا دختران خریداری شده از آنجا می باشد.

  قبلاً عکس های زیادی از مردم هزاره جات و بامیان در وبلاگ گذاشتم،  دقیقاً دو گونه چهره در این ولایت فارسی زبان وجود دارد،  یکی چهره های ساخایی،  و دیگر چهره های روشن ایرانی.  علت زبان فارسی آنها نیز از مهاجرت های تاریخی ایرانیان است،  بویژه در زمان بوداسپ ایرانی،  که بعد های به دین بودایی تغییر کرد.  وظیفه جوانان باهوش تاریخ دان ایرانی این است،  که از تاریخ و حقوق تاریخی ایران دفاع کنند،  نه اینکه چشم و گوش بسته کتابها و فیلم های استعماری را بپذیرند.

   پرسش انوش:  آیا شما تاکنون اعتراضی به دولت روسیه،  برای نام جعلی سیبری، که بر ساخا استان گذاشته اند،  کرده اید؟

   پرسش:  نظر شما در باره پورپیرار و نوشته های ایشان چیست؟  آیا پورپیرایسم یا غیاث آبادیسم وجود دارد؟

   پاسخ انوش راوید:  آقای پورپیرار خدمت بزرگی به تاریخ ایران و جوانان باهوش اهل تاریخ ایران کرد،  آنها را با دروغ و دروغگویی در تمام جوانب تاریخ آشنا کرد،  و با نوع نگارش و دانش خود،  محوری برای بحث و گفتگو باز نمود.  از اینکه او درست یا غلط می گوید یا نمی گوید مهم نیست،  همانگونه که بارها نوشته ام،  تاکنون هر آنچه از تاریخ نوشته و گفته شده است،  از جانب هر کس،  چه فرنگی،  چه ایرانی،  نظرات شخصی آنهاست،  و هیچ کدام توسط هیچ فرهنگستان تاریخ تأیید نشده است.

      مشکل ما با آقای پورپیرار در نوع درک و اندازه و دانش ایشان نیست،  یکی از خواسته های ما آزادی اندیشه و قلم است،  حداقل در محیط مجازی و اینترنت.  بانو پرنیان حامد گرامی،  چند پرسش از ایشان داشت،  و بجای پاسخ گویی،  یک فرد با نام نشان الکی مقداری پرت و پلا نوشت.  در هر صورت افرادی مانند او یا آقای غیاث آبادی،  باعث تحریک و تحرک جوانان باهوش علاقمند به تاریخ می شوند،  که به آنها پاسخ دهند،  و این خیلی مهم است.  قبلاً توضیح داده ام،  در این قرن استعمار نو،  علاقه ای به تاریخ و تاریخ نویسی ندارد،  دیدگاه و تحلیل این روش،  کاملاً متفاوت با دوران استعمار است،  یعنی دیگر حنای این افراد رنگی ندارد.

      هر ایسمی می تواند وجود داشته باشد،  ولی با چه تعلیل و تحلیلی،  وقتی یک ایسم اهمیت دارد،  که اشاعه کننده علم و دانش باشد،  و قدرت رشد و تکامل داشته باشد.  من بارها ابراز امیدواری کردم،  که روزی برسد هر جوان باهوش ایرانی،  در تخصص خودش تز و دکترین،  و حتا مکتبی برابر با اصول قوانین بین المللی و کشور ایران داشته باشد،  و این موضوع در نهایت کمک به آزادی اندیشه و قلم،  و رشد و تکامل فکری و علمی در هر تخصص می کند.  در این باره می توان صفحات زیادی نوشت،  و تفسیر و بررسی کرد،  که خود آن تخصص ویژه ای می طلبد.

    سازمانها و افرادی که با مردم ایران و تاریخ و جغرافیای ایران دشمنی کنند،  ما به آنها ابراز انزجار و تنفر می کنیم،  تشخیص درست یا غلط این موضوع،  فقط در توان توده جوانان باهوش ایران است،  آنها نیز چون ما برداشت و انتشار داشتند،  که در اینترنت براحتی قابل دیدن است.

   پرسش:  چرا شما بجای ذکر تولید آسیایی از سازمان قبیله ای نام می برید؟

   پاسخ انوش راوید:  تولید آسیایی خیلی کلی است،  چه از نظر زمان و مکان و چه از نظر درک در تاریخ تمدن،  مارکس و انگلس و کلیه نویسندگان آن دست،  نتوانستند تعلیل و تحلیل درست از موقعیت های آسیا و قاره کهن ارایه دهند،  و علت عدم موفقیت آنها هم در نگرش این دو قاره همین بود.  یک مثال بزنم،  در زمان پادشاهی قاجاریه و درست زمانی که مارکس و انگلس تحقیق و تحلیل می کردند،  ایران در دو دوران تمدنی از ساختار های تاریخی اجتماع بسر می برد،  یکی سازمان قبیله ای دینی،  و دیگری فئودالی پیشرفته.  قرار دادن یک واژه بنام تولید آسیایی در ایران کاملاً بی معنی،  و متفاوت از واقعیت های کشور بود.  همین زمان بخش هایی از آسیا در ابتدای بورژوازی،  و بخشی هایی نیز در قبیله های اولیه بودند،  و همه بطور کلی متفاوت با هم.  در کل درهم کردن قاره کهن با قاره آسیا،  برای تحقیق و تحلیل های اجتماعی و اقتصادی خود غیر علمی است.  آنها در دروغ های تاریخ غرق بودند،  و چیزی از واقعیت های تاریخی نمی دانستند،  حتی نمی توانستند تصور کنند که چقدر زیاد در تاریخ دروغ است،  بنابر این در تحقیق و تحلیل های خود،  کم و بیش اشتباه می کردند.

   پرسش:  چر من به سختی می توانم این حمله ها به ایران را دروغ بدانم؟

   پاسخ انوش راوید:  از ابتدای چشم باز کردن،  و از ابتدای دیدن تلویزیون و کتاب و مدرسه،  با ترفند گفتن این دروغها،  ملتها را سرکار گذاشتند،  تا سود خودشان را ببرند.  برای همین دروغها ملکه ذهنی شما شده اند،  که من از آن بنام سندرم اسکندر مقدونی نام برده ام.  پدر و مادر بزرگهایم با اینکه اشخاص تحصیل کرده ای در مکتب خانه و آزاد بودند،  به هیچ وجه دروغ های حملات به ایران را نمی پذیرفتند،  حتی من وقتی در مدرسه این دروغ ها را می آموختم،  با آنها بحث داشتم،  و معصومه خانم بزرگ می گفت:  بشما دروغ یاد داده اند.   بویژه در حکومت گذشته ایران سعی می کردند،  مردم را از تاریخ بیرون بکشند،  و تاریخ را در اندازه کرنولوژی پائین بیاورند.  این دروغ گویی ها همچنان ادامه دارد،  با وجود وبلاگ انوش راوید،  جوانان باهوش تر زودتر و باهوشها کمی دیرتر متوجه خواهند شد،  و طولانی نخواهد کشید که حکومتها هم مجبور می شوند،  دروغها را از سیستم آموزشی بردارند.  اگر آگاهی درباره دروغ های تاریخ دیر درک و مفهوم شود،  با وجود تکنولوژی های نوین،  دشمنان خواهند توانست دروغ های جدید تری بسازند و بگویند،  و متعاقب آن سرنوشت جدیدی را برای ایران و ایرانی و قاره کهن رقم خواهند زد،  که هم اکنون مشغول هستند.

   پرسش:  در جایی خواندم شما پوپیرار هستید،  درست است؟

   پاسخ انوش راوید:  خیر،  من در یک روستای زیبا در شمال سبز ایران زندگی می کنم،  و ایشان گویا در لندن هستند،  و دیدگاه های کاملاً متفاوت داریم،  هر چند ما هر دو حمله مغول به ایران را دروغ می دانیم،  اما با تحقیق و تحلیل های متفاوت.  یک پرسش از شما دارم اگر به آن پاسخ گفتید،  متوجه این اختلاف دیدگاهی من با آقای پورپیرار خواهید شد،  البته بروید خوب مطالعه و تحقیق کنید،  سپس جواب دهید.

   پرسش از همگان:  آیا شما می دانید چرا به حکومت چهارصد ساله بابری فارسی زبان در کشور هندوستان،  می گفتند حکومت مغولی؟ 

بابری های ایرانی بودند

      بابری ها که حاکمان نیمه شمالی کشور های،  هندوستان و پاکستان و بخشی از افغانستان بودند،  چهره های کاملاً ایرانی داشتند.  آنها زبان فارسی،  و آثار معماری و هنری،  لشکری و کشوری تاریخی ایران را در هند پیاده کردند.  در زمان بابری کشور هندوستان در اوج شکوفایی اجتماعی و اقتصادی قرار گرفت،  و کشتی های بازرگانی آنها به خلیج فارس رفت و آمد گسترده داشتند،  و کاروان های آنها جاده ادویه و شهر های مسیر را رونق بیش از بیش دادند.  در بسیاری از داستانها و نوشته های تاریخی بابری،  آنها از خودشان بعنوان پارسی نام برده اند،  مانند،  شاهزاده پارسی، دلاور پارسی و غیره پارسی،  و کلاً پارسی ها هندوستان قدرتی شدند،  اما در تاریخ نویسی آکادمیک غربی از آنها بعنوان مغول و مغولستانی Mongolia نام برده شده است،  نه مغ + لی.  آنها در گسترش اسلام با معماری ایرانی تا بنگال غربی و شرقی و آسیای جنوب غربی،  کار های مهمی کردند.

   عکس تاج محل در هندوستان،  عکس شماره 4100،  در دوران حکومت بابری کار های عمرانی زیادی در کشور هندوستان و پاکستان انجام شد،  ولی بدلایل سیاسی و استعماری،  همه را بنام مغول Mongolia جا زدند،  و حتی یک شجره نامه کاملاً جعلی و ساختگی برای بابری ها نوشتند،  خود این یکی داستان دشمنی با تاریخ ایران و ایرانی هم سر دراز دارد.  جوانان باهوش ایران،  در این قرن با وجود امکانات فراوان،  اجازه ندهید که دشمنان تاریخی ایران،  ایرانی را شکست خورده از هر کور و بی سواد گویند،  و هر سرزمین و مکان تاریخی را غیر ایرانی بنامند.  کوتاهی شما در این موارد،  باعث پررو شدن آنها می شود،  و می گویند حال که جوان ایرانی چنین است،  و توانایی دفاع از تاریخ خود را ندارد،  پس بگویم سه جزیره خلیج فارس از آن ماست،  و به اینجا و آنجا دست اندازی کنند،  از حق تاریخی خود کوتاه نیایید.

      عزیزان تحقیق و تحلیل های مستقل ایرانی با منابع اصیل ایرانی بکنید،  بدون تکیه بر کتاب های آکادمیک گرفته غربی یا دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ.  از بانوی گرامی پرنیان حامد یاد بگیرید که از معدودی کتاب اصیل ایرانی،  تاریخ اسکندر ایرانی را بیرون کشید،  و یک افشا گری بزرگ درباره دروغ های تاریخ نمود.

   کلیک کنید:  پاسخ به شبهات دروغ حمله عرب به ایران

   کلیک کنید:  پاسخ به شبهات دروغ حمله مغول به ایران

   کلیک کنید:  پاسخ به شبهات دروغ حمله الکساندر به ایران

 یادی از دکتر گنجی پدر جغرافیای ایران

      از زمانی که پنج شش ساله بودم،  با کمک مادرم تمام نقشه های جغرافیایی،  کشورها،  پایتختها و جمعیتها و غیره را حفظ نمودم بودم،  و همیشه در مهمانی ها و دور هم جمع شدن بزرگترها،  مسابقه ترتیب می دادند و از من نام پایتختها و موقعیت دیگر کشورها را می پرسیدند،  و مقدار زیادی سرگرمی و تعجب در پی داشت،  مشروح در اینجا.  جغرافیای ابتدای تاریخ است،  اگر ما می خواهیم از تاریخ بدرستی بدانیم،  حتماً باید از جغرافیا و به تمام معنی آن خوب بدانیم،  بهمین جهت در کنار یادی از بزرگان تاریخ نویسی نوین ایران،  باید نام و یاد بزرگان جغرافیای معاصر ایران هم داشته باشم.

      دکتر محمد حسن گنجی،  ۲۱ خرداد ۱۲۹۱ خورشیدی در بیرجند به دنیا آمد،  پس از پایانتحصیلات مقدماتی در ‏مدرسه شوکتیه بیرجند،  وارد دارالمعلمین عالی تهران شد،  و در‎ ‎رشته تاریخ و جغرافیا به دریافت درجه کارشناسی ‏نائل گردید.  سپس به‎ ‎عنوان دانشجوی برگزیده به اروپا اعزام شده،  و در دانشگاه ویکتوریا منچستر انگلستان به تحصیل ادامه داده،  و در ۱۳۱۷ خورشیدی،  لیسانس تخصصی خود را در جغرافیا اخذ نمود.  وی بار دیگر در ۱۳۳۱،  با استفاده از بورس تحصیلی عازم آمریکا شد،  و دکتری خود را در رشته جغرافیا،  از دانشگاه کلارک دریافت داشت.

      دکتر ‏گنجی پس از بازکشت به ایران،  در دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد،  و با درجه استادی در سال ۱۳۵۸ بازنشسته گردید.  با این حال وی هیچ گاه دست از کار نکشید،  و از ۱۳۶۴ با مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی همکاری نمود،  از ۱۳۷۰ به عنوان مشاور رئیس دانشکده علوم زمین با دانشگاه شهید بهشتی همکاری‏‎ ‎داشت.  وی علاوه بر مدیریت گروه جغرافیا،  ‏ریاست دانشکده ادبیات و علوم انسانی و معاونت‎ ‎دانشگاه تهران،  ریاست اداره کل هواشناسی ایران و ریاست هواشناسی‎ ‎منطقه آسیا را نیز بر عهده داشت،  و نیز عضو کمیته ‏اجرایی سازمان هواشناسی جهان بود.

      دکتر گنجی در کنار فعالیت‎ ‎خود در دانشگاه تهران،  از مهر ۱۳۳۵ تا ‏مهر ۱۳۴۷ ریاست اداره کل هواشناسی‎ ‎ایران را نیز عهده دار بود.  در این مدت وی نماینده ثابت دولت ‏ایران در سازمان‎ ‎هواشناسی جهانی،  به مدت ۵ سال ریاست هواشناسی منطقه آسیا به مدت ۵ سال،  و ‏عضویت‎ ‎کمیته اجرایی سازمان مزبور را برعهده داشت.  از اردیبهشت ۱۳۴۲ تا‏‎ ‎مهر ‏‏۱۳۴۷ معاونت پارلمانی وزارت راه،  و در زمان ریاست دانشگاهیِ پروفسور رضا،  از ۱۳۴۷ به مدت ‏یک سال پست معاونت اداری و مالی دانشگاه تهران را عهده دار شد.  آنگاه پس از چندی مشاور دانشگاه گردید،  ‏و سپس از خرداد ۱۳۵۳ عهده دار ریاست‏‎ ‎دانشکده ادبیات و علوم انسانی گردید،  و تا پایان خدمت ۳۷ ساله دانشگاهی خود در این‎ ‎سمت باقی بود.

      وی در بهمن ۱۳۵۴ بازنشسته گردید،  و از ‏مهر۱۳۵۴تا پایان سال ۱۳۵۷ ریاست مؤسسه آموزش عالی امیر شوکت الملک علم بیرجند را‏‎ ‎برعهده ‏داشت.  از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ مشاور رئیس سازمان جغرافیایی نیرو های مسلحبود.  از ۱۳۷۳ نیز با سمت مشاور دانشکده علوم زمین‏‎ ‎دانشگاه شهید بهشتی در طراحی و ‏اجرای برنامه ‌ها مشارکت داشته ‌است.  همچنین از سال۱۳۶۵عضویت بخش جغرافیایی سازمان مطالعه و ‏تدوین کتب دانشگاهی را دارا بوده،  و با بیشتر دانشگاه ‌های تهران،  بویژه دانشگاه تربیت مدرس ‏در دوره ‌های دکترای‎ ‎جغرافیا،  تدریس و همکاری داشته ‌است.  همچنین عضویت کمیته رهبری اطلس اقلیمی ‏ایران را‎ ‎در سازمان هواشناسی برعهده داشته ‌است.  از دیگر مشاغل وی می‌توان به موارد زیر اشاره‎ ‎کرد:

     عضو مادام العمر انجمن جغرافیائی انگلستان،  عضو سابق انجمن سلطنتی مردم‎ ‎شناسی انگلستان و ایرلند،  عضو شورای عالی آمار،  عضو هیأت تحریریه دائره المعارف‎ ‎بریتانیا،  عضو افتخاری انجمن ‏آمریکایی پیشرفت علوم،  عضو شورای عالی مردم شناسی،  عضو انجمن جغرافیائی کشورهای آسیا و ‏آفریقا،  عضو کمیته ملی آبشناسی یونسکو،  عضو هیأت ممیزه دانشگاه تهران،  عضو کمیسیون ‏بورس های دانشگاهی،  عضو کمیسیون‎ ‎همکاری فرهنگی ایران و فرانسه دانشگاهی،  عضو کمیته ‏جغرافیائی فرهنگستان ایران،  عضو شورای عالی جغرافیائی وابسته به سازمان جغرافیائی کشور،  عضو کمیته‎ ‎برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش،  عضو هیأت امنای مدرسه عالی بازرگانی رشت،  عضو هیأت امنای مدرسه عالی علوم اراک،  عضو هیأت امنای مدرسه عالی فنی تهران،  عضو ‏اتحادیه انجمن‌ های علمی،  رئیس اولین کنگره جغرافیدانان ایران ۱۳۵۲، عضو‎ ‎شورای دانشگاه ‏تهران،  اولین رئیس انجمن جغرافیدانان ایران ۱۳۵۳ تا‏۱۳۵۷.

      ایشان‎ ‎همچنین نشان درجه سه در خدمات دولتی را دریافت کرده ‌است،  و از اوایل‎ ‎انقلاب ‏تا هم اکنون بالغ بر ۶۳ لوح تقدیر از مراکز آثار و مفاخر علمی،  چهره های‏‎ ‎ماندگار،  انجمن‌ های علمی ‏جغرافیایی و دانشگاه‌ ها دریافت کرده ‌است.  در ۱۳۵۴ به عنوان استاد ممتاز دانشگاه تهران انتخاب شد.  وی در بیست و نهمین کنگرهٔ ‏اتحادیهٔ بین المللی جغرافیایی در کره‎ ‎جنوبی در سال ۲۰۰۰ میلادی به عنوان یکی از ۱۵ جغرافی دان ‏برجستهٔ جهان شناخته شد،  ‎ ‎سازمان هواشناسی جهانی،  جایزه علمی سال ۲۰۰۱ خود را به وی اعطا ‏کرد.

      عکس زنده یاد دکتر گنجی،  عکس شماره 812 ،  ایشان در 28 تیر 1391 خورشیدی در سن یکصد سالگی،  بر اثر زمین خوردن در منزل شخصی خود،  دچار خونریزی مغزی شد.  ایشان به بیمارستان پیامبران منتقل،  و تحت عمل جراحی قرار گرفت،  ولی متأسفانه فوت گردیدند.

نادر ترین زبان های دنیا

      زبان های بسیار زیادی در نقاط مختلف دنیا وجود دارند،  ولی برخی از آنها بسیار عجیب هستند،  به طوری که شاید هیچ کس در دنیا اسم آنها را نیز نشنیده باشد.  در کشور ایران نیز زبان های محلی بسیاری وجود دارد،  که ناشناخته مانده،  گاهی از بین رفته اند،  یا در حال پاک شده از صفحه جغرافیای ایران می باشند.  باید جوانان باهوش هر روستا و هر شهر و دیار،  نسبت به حفظ و نگهداری یا ضبط زبان بومی و محلی خود اقدام کنند،  و نسبت به شناساندن آن در اینترنت و نشریات فعال باشند.

      به تازگی سازمان یونسکو زبان «هرتوین» را به عنوان نادر ترین زبان دنیا انتخاب کرده است،  که مردمان «سیرانی» به آن سخن می گویند.  این در حالی است که این افراد تنها 4 نفر هستند.  این افراد در روستای «اکین دوزو» ترکیه زندگی می کنند،  و به گفته خودشان بر اثر مهاجرت به اروپا،  زبانشان در معرض انقراض قرار گرفته است.  البته این افراد بسیار نگران زبانشان هستند،  چرا که جوانان تمایلی به یادگیری آن را ندارند،  و هر لحظه این زبان رو به نابودی می رود.  سازمان یونسکو با توجه به خطراتی که این زبان را تهدید می کند،  آن را به ثبت جهانی رساند،  تا شاید بتواند یاد آن را پس از انقراض نیز حفظ کند.  می گویند در 70 سال گذشته نزدیک به 200 زبان نادر دیگر از بین رفته اند،  و زبان های باستانی کاملا در حال انقراض هستند.

   پرسش:  عزیزان ایرانی،  جوانان باهوش ایرانی!  چرا ساکت و آرام هستید؟  بسیاری از زبان های محلی و روستایی ایران دچار همین مشکل هستند،  چرا هیچ یک برای معرفی آنها به سازمان یونسکو اقدام نکرده اید؟  آیا می دانید با از بین رفتن زبان های کم جمعیت،  در آینده برای بررسی واقعیت های تاریخی دچار مشکل خواهیم شد؟

   عکس انوش راوید هنگام گفتگو با یک مرد زرتشتی،  درباره زبان های محلی کم جمعیت زرتشتی ایران،  شیراز تابستان 1387 خورشیدی،  عکس شماره 4454.  متأسفانه نوار این گفتگو از گوشیم پاک شد،  امیدوارم فرصت دوباره برای دیدار مردمان قدیمی بیابم.

کمانچه ایرانی است

    در ادامه بگیر بگیر دو قرن گذشته،  یک و نیم قرن پیش ایران کوچک را گرفتند،  امروزه در آخرین بگیر بگیر می خواهند کمانچه را هم بگیرند،  جمهوری آذربایجان دارد کمانچه را بنام خودش در جهان معرفی و ثبت می کند.  البته در کل چندان تفاوتی ندارد،  زیرا در طول تاریخ خود آن کشور کوچک،  از نظر جغرافیایی سیاسی و اجتماعی،  با ایران کنونی یکی بوده است،  و گاهی بنام ایران کوچک یا اران،  یا بخشی از آذربایجان ایران گفته می شده است.  ولی باید توجه داشت،  تاریخ گذشته متفاوت از بازی های سیاسی این دوره است،  و باید جوانان ایران هوشیار باشند،  و ترفند های امپریالیسم نو را افشا کنند و با آنها مقابله کنند.

      کَمانچه یکی از ساز های زهی یا آرشه ای ایران قدیم و موسیقی قاره کهن است،  جنس قسمت‌ های مختلف آن چوپ (بویژه توت و افرا)، پوست، استخوان و فلز می باشد.  این ساز علاوه بر شکم، دسته و سر، در انتهای تحتانی ساز پایه نیز دارد،  که روی زمین یا زانوی نوازنده قرار می‌گیرد.  اولین نشانه ‌های تاریخی در مورد کمانچه در کتاب موسیقی الکبیر اثر ابونصر فارابی در قرن چهارم هجری دیده شده ‌است.  او در این کتاب از کمانچه با نام عربی آن، رباب یاد می‌کند.  کمانچه در دوران صفویه و قاجاریه جزو ساز های اصلی موسیقی ایران بوده‌ است.  نخستین صدای ضبط‌ شده کمانچه به اوایل قرن بیستم میلادی بر می‌گردد.

      شکم ساز کروی و توخالی است،  که مقطع نسبتا کوچکی از آن در جلو به دهانه ‌ای اختصاص یافته،  و روی دهانه پوست کشیده شده،  و بر روی پوست،  خرکی تقریبا شبیه به خرک تار،  و نه کاملا عمود بر سیم‌ها قرار گرفته‌ است.  دستهٔ ساز لوله ‌ای تو پر است،  و به طور نامحسوس به شکل مخروط وارونه خراطی شده ‌است،  انتهای بالایی این لوله توخالی،  و در طرف جلو شکاف دارد،  که نقش جعبهٔ گوشی‌ها را می ‌یابد،  و فاقد پرده می ‌باشد.  سر ساز از جعبهٔ گوشی‌ها تشکیل شده،  که در دو طرف آن هر یک دو گوشی کار گذاشته شده،  و یک قبه که در بالای جعبه قرار گرفته ‌است.  طول ساز تا سر قبه حدود ۸۰ سانتی متر است.

      کمانچه جز دسته ساز های زهی است،  در زمان قدیم فقط سه سیم داشته،  ولی امروزه ۴ سیم دارد،  احتمالاً از زمان ورود ویولن،  به تقلید سیم چهارم به آن افزوده شده‌ است.  این سیم‌ها به موازات درازای ساز گستردگی دارد،  و آوای آن خیلی خوش و دلکش می‌باشد،  و می‌تواند آوا های گوناگون را برآرد.  آوا دهی گسترده کمانچه این ساز را پادشاه سازها ساخته،  و در همنوازی بزرگترین پایه خنیاگری در خاور زمین،  و بویژه زادگاهش ایران است.  وسعت معمول صدای کمانچه نزدیک به 3 اکتاو است،  و به علت وجود کوک‌ های مختلف،  و عدم وجود دستان بندی،  تمامی فواصل موسیقی ملی (پرده، نیم پرده و ربع پرده)،  در این ساز قابل اجرا هستند.

      تعدادی از شاخص ‌ترین کمانچه ‌نوازان ایران:  علی‌اصغر بهاری، رحمت الله بدیعی، مجتبی میرزاده.   برخی از نوازندگان شاخص معاصر:  اردشیر کامکار، سعید فرجپوری، داوود گنجه‌ای، کیهان کلهر، علی اکبر شکارچی، درویش‌رضا منظمی، سهراب پورناظری، مهدی باقری، مهدی آذرسینا. سازندگان شاخص کمانچه:  ابراهیم قنبری مهر، قدرت الله کردی، محمد حسن کاکاوند، سعید ملکی، بیاض امیر عطایی.

 ساز های موسیقی ایرانی

   ساز های زهی و کمانی:  غژک، کمانچه، رباب، زخمه‌ای، بربط، چنگ، تار، دو تار، سه تار، قانون، سلانه، عود، شورانگیز، تال، زهی کوبه‌ای، سنتور.  ساز های بادی:  باز، درای، سورنا، کرنا، شهنای، نرمه‌نای، دوزله، نی‌انبان. سازهای مجرایی:  هفت‌بند، نی، شمشال، شیپور.  ساز های کوبه‌ای و ضربی:  دف، دهل، دایره زنگی، نقاره، تنبک، کوس، سنج، دمام، طبل، دوطبله، طاس، کوزه.

عکس تعدادی کمانچه از اینترنت،  عکس شماره 4728.

تاریخ پاشنه کفش

      پاشنه کفش از مهمترین اختراع های نظامی بود،  اولین بار در کفش پای سربازان گارد جاویدان تخت جمشید دیده می شود،  که این موضوع بوضوح می گوید،  اختراع ایرانیها بوده است.  قبل از هخامنشیان در آثار مصری و میان رودانی برای بعضی مراسم از کفش کف بلند استفاده می کردند،  ولی بصورت پاشنه نبود.

   عکس پاشنه در رکاب اسب و عکس سنگ نگاره تخت جمشید،  عکس شماره 4647 .  شاید برای جوان امروزی اختراع پاشنه چندان مهم بنظر نیاید،  ولی در آن زمان یکی از مهمترین ابزار سوار کاری حرفه بود،  و باعث پیشرفت های نظامی برای سلسله هخامنشیان گردید.

تقاضای مناظره حضوری

      در ادامه کار تاریخ نویسی و بررسی های تاریخی در وبلاگ،  بهتر است بیش از پیش،  پا و ذهن را جلوتر کشید،  و از درجا زدن و یک شیبی رفتن خود داری کرد.  همانطور که قبلاً درباره میدانی کردن تاریخ نویسی نوشتم،  باید برای عملیاتی نمودن بخش های مختلف کار کرد،  منجمله مناظره های حضوری.  برای نمونه در  یکی از وب های تبادل نظر و گفتگو،  دیدم فردی با نام و نشان الکی،  خواسته چیزی بگوید.  آن فرد لینک های تعدادی از پست های وبلاگ مرا،  همراه مقداری پرت و پلا نوشته،  ولی بطور کلی هیچ تحلیل و بررسی و نقد ننوشته است،  هرچند که نوشته های بی نام نشان ارزش فنی ندارد،  در هر صورت چند تن از جوانان باهوش عزیز علاقمند به تاریخ،  پاسخ او را دادند. 

      عزیزان یاد آوری نمایم،  وب های من روزانه چند هزار بازدید دارند،  و نیاز به تبلیغات منفی و مثبت ندارند،  گاهی تبلیغات منفی مانند لاستیک دنا نخرید،  نگرش دیگری از  تبلیغات است.  ابتدا بنظرم نوشته آن فرد چنین تبلیغاتی آمد،  ولی از آنجا که بازدید آن پست پرت و پلا نوشته شده،  و وبلاگ آن شخص،  بسیار اندک و تک رقمی است،  پس حاصلی از نظر تبلیغات نخواهد داشت.  چند هزار جوان باهوش علاقمند و پیگیری کننده تاریخ،  کتابها و وبلاگ های تاریخی را با دقت زیر نظر دارند و مطالعه می کنند،  که در آن میان وبلاگ من هم می باشد،  پس دیگر وبلاگم نیازی به تبلیغات منفی و مثبت ندارد.

      در هر صورت از اشخاص فرهیخته ایرانی،  و افراد انیرانی،  که تمایل به بحث و مناظره،  با من انوش راوید را دارند،  می خواهم درخواست خود را اعلام دارند،  تا ترتیب این مناظره داده شود.  البته من این مناظره را فقط در محدوده شهرستان تنکابن انجام می دهم،  ابتدا ضمن هماهنگی با مسئولین اداری و انتظامی شهر،  و پخش آگهی در وبلاگها،  محل آنرا تعیین می کنیم،  که می تواند یکی از این جاها باشد:  سالن دانشگاه شهر تنکابن،  باشگاه رشد شهر تنکابن،  مسجد امام سجاد چلاسر و جل،  فضای باز پارک جنگلی دوهزار  یا ساحل آزاد دریای این شهرستان.  با این دعوت به مناظره،  آن فرد یا دو سه عدد،  که با نام های الکی،  ضد تاریخ ایران هستند،  مجبور می شوند بجای نوشتن پرت و پلای مجازی،  بلکه چیزی شوند.

      یکی از نشریات معروف پرتیراژ آمریکایی،  از قول یک مسئول عالی رتبه آمریکایی نوشته بود:  ایرانیها مخترع و قهرمان تاریخی بازی شطرنج هستند،  با آنها نمی شود شطرنج سیاسی و اجتماعی بازی کرد.  ای بی نام نشان های پرت پلا گوی ضد تاریخ ایران،  می بینید که پنج جای مختلف را برای مناظره حضوری،  در یک شهر توریستی و گردشگری زیبا گفته ام.  همچنین محدودیت شرکت و پرسش و پاسخ در این مناظره،  برای جوانان باهوش ایران وجود ندارد،  و این می تواند اولین مناظره عمومی درباره تاریخ ایران،  در کشور ایران باشد.  از عزیزان و جوانان باهوش پیگیری کننده وبلاگ،  خواهش می کنم این تقاضا را در وب های گفتمان و تالار های بحث مجازی مطرح نمایند.

   عکس دو تن از بزرگان روستای پیرازمیان منطقه باستانی شهر یری بالا،  و پائین عکس دو تن از بزرگان روستای زادگاه میرزا کوچک خان، هنگام صحبت با انوش راوید،  عکس شماره 5644.

   کلیک کنید:  حکومت چایمریکا

   کلیک کنید:  فلاسفه نامدار ایران

   کلیک کنید:  شهرهای تاریخی ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://www.ravid.ir

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
نویسندگان
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ایران املاک | املاک ایران و آدرس melkyabi.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 1944
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 18
:: باردید دیروز : 7
:: بازدید هفته : 25
:: بازدید ماه : 475
:: بازدید سال : 12403
:: بازدید کلی : 105160
Code Center