اسدالله عسگراولادی پولهایش را چگونه خرج میکند؟
من هر سال هر هزار تومانی که سود می بردم، برای خودم تقسیم می کردم. از این هزار تومان، دویست تومانش برای من نبود و مالک آن نبودم، وجوهات شرعیه ام بود و می دادم، از آن هشتصد تومان، دویست تومانش را خرج خانواده ام می کردم. از آن ششصد تومان باقی مانده، دویست تومانش را کنار می گذاشتم. در این کنار و اموال غیر منقول می خریدم، یک خانه، زمین می خردیم، یک چیزی می خریدم. چهارصد تومان آن را هم به سرمایه خود اضافه می کردم...
گروه اقتصادی: برخی او را یکی از ثروتمندترین افراد ایران به شمار آورده و ماهنامه فوربس میزان سرمایه او را حدود ۴۰۰ میلیون دلار برآورد میکند. صادرات پسته، زیره، میگو، میوهجات خشک و خاویار و واردات شکر و لوازم خانگی مهمترین فعالیت اقتصادی اوست. با این حال عسگراولادی خود را بازرگان کوچکی میداند، که در زمینه صادرات فعالیت کوچکی دارد و حتی شمارش میلیارد را بلد نیست. عسگراولادی معتقد است این دولت و سیاست های اقتصادیاش به تمام معنی فشل است اما هیچ گاه خود را وارد سیاست نکرده است و با افتخار از این کار خود یاد می کند.
به گزارش افکارنیوز، وی خود را اینگونه معرفی می کند: یک کارآفرین متوسط هستم. خودم، اسم خودم را کاسب جزء گذاشتم. متخصص در امر صادرات هستم. متخصص در امر تجارت خارجی هستم، در سال ۱۳۵۷ به فرمان حضرت امام (ره) همراه هفت نفر دیگر که آقایان علی حاج ترخانی، مصطفی علی نصب، ابوالفضل کرد احمدی، علی اکبر پورشهام، اعلی میر صادقی، محمد علی نوید، علی نقی خاموشی و من. از طرف امام حکم گرفتیم و به اتاق آمدیم، سی و چهار سال پیش به اتاق آمدیم و هنوز هم در اتاق هستیم.اسدالله عسگر اولادی در مصاحبه با ماهنامه ذکر دلایل موفقیت خود را چنین بیان می
” موفقیتم در این سه کلمه است: زودتر از دیگران مطلع شدم، زودتر از دیگران تصمیم گرفتم، وقتی تصمیم گرفتم با پشتکار عمل کردم صداقت، توکل به خدا و اعتقاد به خدا سر جای خودش “
دارد:
تجارت را از صفر شروع کردم
کار من از سال ۱۳۲۶ شروع شد، از طرفی خیلی مایل بودم درسم را هم بخوانم، عصرها و شب ها درس می خواندم و روزها و صبح ها هم کار می کردم. در بازار تهران پیش مرحوم عبدالله توسلی که دایی من بود مشغول به کار شدم و شاگردی ایشان را می کردم. سال ۱۳۳۹ لیسانس خود را از دانشگاه تهران گرفتم. موازی درس خواندم کار هم می کردم. تا سال ۱۳۳۷ همان طور که گفتم برای آن مؤسسه ای کار می کردم که مرحوم حاج عبدالله توسلی بود. سال ۳۶ به فکر کار شخصی و استقلال افتادم که خودم برای خودم کار کنم. از سال ۳۶ آمدم و در سرای امید، خیابان بوذرجمهری، که حالا نام آن پانزده خرداد است، دفتر کوچکی گرفتم و مشغول به کار شدم.
منبع :
http://emdadeamlak.rozblog.com]]>